متاسفانه یکی از مشکلاتی که فرزندان در خانواده با آن مواجه می شوند خیانت مادر به پدرشان است. فرزندی که متوجه خیانت شده از این خیانت چنان مضطرب می شود که دیگر نمی توانند با مادر مانند گذشته صحبت کنند.
اما واقعاً خیانت چیست؟
خیانت شکستن یا نقض اعتماد است که با تعهدات افراد در زندگی مشترک در تعارض است و باعث تنش بین افراد می شود.
پس از خیانت مادر، اکثر شما معمولاً همزمان دو چیز را می خواهید. از طرفی میخواهید که به مادر خود بگویید که چرا اینکار را انجام می دهد و از طرف دیگر می خواهید پدر خود را از این موضوع مطلع کنید. اما در مورد هیچ یک از این کار ها اطمینان ندارید که کار درستی است یا خیر!. فکر کردن به هرکدام به شما احساس وحشتناکی می دهند که ممکن است به کسی آسیب برسانید.
با این حال، اقداماتی وجود دارد که می توانید انجام دهید. هر خیانتی داستان خاص خود را دارد، و همچنین هر درمانی راه خودش را داد.
به یاد داشته باشید، خیانت مادرتان هم زمانی ایجاد شده است که، پیوند صمیمی دیگر رابطه پاره شده است. وقتی این پیوند صمیمیت از هم گسیخته میشود، گویی نیمی از خود را گم کردهاید.
هفت گام برای مقابله با عواقب فوری خیانت مادر
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
احساسات خود را ابراز کنید.
خیانت یک عمل است. وقتی می گوییم «احساس نگرانی میکنم»، منظورمان از احساسات ناشی از آن است. باید در مورد احساساتی که باعث ایجاد این استرس و نگرانی شده است، دقیق تر صحبت کنید.
برخی از احساسات منفی که ممکن است با آنها روبرو شوید عبارتند از:
خشم
شما بی وفایی و خیانت مادرتان نسبت به پدر خود را دیده اید و یکی از طبیعی ترین احساسات در چنین شرایطی عصبانیت است. «چطور ممکن است؟! چطور توانستند؟! خیلی ناراحت کننده است!»
غم و اندوه
ممکن است زمانی که یک خیانت را کشف می کنید، گریه کنید. شاید به این دلیل باشد که شما احساس از دست دادن والدین خود را می کنید. از دست دادن اعتماد، از دست دادن کسی که دوستش دارید، از دست دادن خاطرات خوشی که با آنها دارید، از دست دادن آینده ای که با آنها تصور کرده اید.
شوکه شدن
بله، احتمالاً وقتی متوجه شدید که مادرتان به پدر شما خیانت کرده است، شوکه شده اید. شاید هیچ گاه تصوری از احتمال این موضوع نداشته اید.
ترس
ممکن است نگران عواقب این خیانت مادر باشید. ممکن است این خیانت به معنای یک تحول بزرگ در زندگی شما باشد و این همه تصورات منفی در مورد آینده شما را می ترسانند.
نفرت
شما حتی نمی توانید در مورد خیانت مادر فکر کنید زیرا باعث می شود حالتان به هم بخورد.
بی اعتمادی
ممکن است محبت و دوست داشتن مادرتان را زیر سوال ببرید و شک کنید که آیا واقعا مراقبت شما هست یا خیر. از این گذشته، مادری که خیانت کرده است به وضوح احساس می کند که شما چیزی نمی دانید.
شرم
ممکن است خودتان را سرزنش کنید و از آنچه اتفاق افتاده احساس شرمندگی کنید. شاید به این فکر کنید که دیگران ممکن است بفهمند مادر شما یک زن خیانتکار است و با شما طوری رفتار کنند که شرمنده شوید.
تنهایی
این خیانت مادر شماست و نه کس دیگری. ولی چون نمی توانید به کسی بگویید حس رها شدگی می کنید.
سردرگمی
ممکن است به سادگی نتوانید آنچه را که اتفاق افتاده است درک کنید؟ برای شما هیچ کدام از این کارها دلیل خیانت زن متاهل نیست.
این یک گام مهم برای شناسایی احساسی است که در هر لحظه دارید. ممکن است پس از خیانت مادر به پدر، بسیاری از این احساسات را داشته باشید. به احتمال زیاد در یک زمان چند مورد از این احساسات دور سرتان می چرخند.
به عنوان مثال، تعجب و سردرگمی ممکن است اولین چیزهایی باشد که شما احساس می کنید، که سپس جای خود را به خشم و انزجار یا غم و اندوه و ترس می دهد. پس از آن ممکن است به غافلگیری با رنگ شرم برسید. متاسفانه یک گرداب آشفته از احساسات وجود خواهد داشت.
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
در مقابل خیانت مادرتان بی احترامی نکنید.
هنگام مواجه شدن با خیانت مادر، ممکن است تمایل شدیدی برای احترامی داشته باشید.
لطفا نکنید!
ممکن است از آنچه اتفاق افتاده احساس خشم داشته باشید و احساس کنید که آنها مستحق مجازات هستند، اما این کار سازنده نیست.
اگر یک راه برای بدتر کردن آسیب خیانت و به تأخیر انداختن روند بهبودی وجود داشته باشد، آن برنامه ریزی برای بی احترامی و انتقام است.
در برابر وسوسه بی احترامی و درگیری با مادرتان مقاومت کنید. این احساسات در نهایت محو میشوند و میگذرند و خوشحال میشوید که از بی احترامی به مادرتان خودداری کرده اید.
ابتدا سعی کنید آرام شوید.
وقتی مادرتان به پدر شما خیانت کرده است، در کوتاه مدت بهترین راه حل این است که فعلا از او دوری کنید.
این بدان معناست، فعلا به آنها پیام ندهید، شبکه های اجتماعی آنها را هر 5 دقیقه چک نکنید!.
به احساساتی که در بالا در مورد آنها صحبت کردیم فکر کنید که چه آتشی در شما ایجاد کرده اند. ابتدا سعی کنید این آتش که به شدت می سوزد فروکش کند.
قابل احتراق ترین سوخت برای آن آتش تماس با کسی است که خیانت کرده است. بنابراین، برای اینکه آتش خاموش شود، باید سوخت به آن اضافه نکنید. خوب دقت کن ببین چی گفتم!
شما باید کمی وقت بگذارید و رابطه خود را مادرتان مدیریت کنید.
با فروکش کردن آتش، عواطف شما در نهایت شروع به آرام شدن خواهند کرد. اکنون در موقعیت بسیار بهتری خواهید بود که به وضوح فکر کنید و رویدادها را پردازش کنید و تصمیم بگیرید که چه کاری بهتر است که انجام دهید. در اینجا بهتر است زود قضاوت نکنید، پیشنهاد می کنیم مقاله نشانه های خیانت زنان را خوب بخوانید.
با یک مشاور صحبت کنید.
در این مواقع، بهتر است در مورد احساساتی که در مورد خیانت مادر دارید با یک فرد مورد اعتماد صحبت کنید.
با این حال، نکته مهم این است که با کسی صحبت کنید که بتواند نسبتاً بی طرف بماند و به شما کمک کند.
دلیل این امر این است که آنها می توانند مشاوره ای صادقانه و بازخوردی سازنده در مورد مشکل شما برای مقابله با این موقعیت ارائه دهند.
چیزی که شما به آن نیاز ندارید این است که یک فرد بی اطلاع، هیزم به آتشی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، اضافه کند. این ممکن است در آن لحظه برای شما احساس خوبی داشته باشد، اما به شما کمکی نمی کند که مشکلاتتان را حل کنید.
اگر کسی را ندارید که بتوانید در این مورد با او صحبت کنید، توصیه می کنیم با یک متخصص مشاوره خیانت صحبت کنید.
دلایل خیانت را بررسی کنید.
در مورد چگونگی وقوع این خیانت فکر کنید.
بی احتیاطی بود؟ ناشی از کمبود صمیمیت بود؟ یا این یک اقدام عمدی و آگاهانه بود؟
همه ما گاهی در کسری از ثانیه کاری را انجام می دهیم و فوراً از آن پشیمان می شویم. خیانت های اتفاقی مانند افشای اطلاعات شخصی بدون شک آسیب زا است، اما تا حدودی قابل بخشش است.
سطح بعدی یک خیانت سهوی است، خیانتی که به دلیل ضعف یک نفر به وجود می آید.
برای برخی از افراد، کنترل برخی تمایلات بسیار دشوار است، حتی اگر به شما قول داده باشند که این کار را انجام نخواهند داد.
وقتی متوجه میشوید دلیل خیانت مادر چیست، شاید بتوانید کمی همدردی کنید.
البته خیانت هایی وجود دارد که عمدی است، یا از روی بدخواهی، فرصت طلبی یا بی تفاوتی و بی عاطفگی روی می دهند.
درک اینکه خیانت مادر شما کدام یک از این خیانت ها می باشد می تواند به شما کمک کند تا بر احساسات منفی غلبه کنید و از حادثه عبور کنید.
رابطه مادرتان را بررسی کنید.
مادرتان چقدر درد عاطفی دارد؟
همه چیز به نزدیکی رابطه والدین شما بستگی دارد. خواهید دید که پدر و مادر شما چقدر برای یکدیگر ارزش قائل هستند.
خیانت مادری که از سمت همسرش هیچ محبتی نمی بینید، با خیانت همسری که غرق محبت شوهرش می باشد، بسیار متفاوت است.
اینکه مادرتان چقدر برای رابطه ارزش قائل هست، تعیین می کند که آیا او تصمیم دارد رابطه خود را نگه دارد یا پدرتان را برای همیشه کنار می گذارد.
با مادرتان صحبت کنید.
این گام بزرگی است که برداشتن آن نیاز به جرات و اراده دارد. اما به مادری که خیانت کرده چه می گویید؟
خوب، وقتی احساس آمادگی کردید، با او صحبت کنید و بگویید که خیانت چه احساسی به شما داد و هنوز هم در مورد آن چه احساسی دارید.
یک نکته مهم این است که آنچه را که می خواهید بگویید به گونه ای باشد که بر احساسات شما متمرکز شود نه او. به این ترتیب، می توانید از قرار دادن مادر در حالت دفاعی اجتناب کنید و گفتگو را دوستانه نگه دارید.
بنابراین، جملات خود را با “من” شروع کنید. گفتن: «من وقتی فهمیدم احساس شوک کردم» بهتر از گفتن «تو به پدر خیانت کردی که…»
از این کلمات برای بیان تاثیری که اعمال مادرتان روی شما گذاشته استفاده کنید.
نه تنها این مسئله، بلکه حتی مشخص کنید که دقیقاً چه چیزی بیشتر به شما آسیب زده است. اینکه دیگر احساس میکنید که نمیتوانید به او اعتماد کنید یا خیانت او در بخشهای دیگر زندگیتان چه عواقبی داشته است؟
می توانید به عنوان مثال بگویید: “وقتی خیانتت کسی بفهمه این من را در موقعیت دشواری با همسرم قرار می دهد و من نگران زندگی آینده خودم هستم.»
اگر به شما کمک می کند تا افکار و احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنید، بهتر است نامه ای برای مادرتان بنویسید. می توانید آن را به او بدهید تا بخواند. این به ویژه در مواردی مفید است که در شرایطی که از او خجالت می کشید.
برای اطلاعات بیشتر پیشنهاد می کنیم مقاله برخورد با خیانت همسر را بخوانید.
مشاوره خیانت آویژه
در این مقاله مرکز مشاوره خانواده آویژه در خصوص نحوه صحیح برخورد با خیانت مادر نکاتی را بیان کردیم. اگر شما هم نکاتی به ذهنتان می رسد و در این پست از آن صحبت نشده است، بهتر است تا آن را در قسمت نظرات بنویسید تا دیگران هم از آن استفاده کنند و از سوی دیگر در مقاله دیگری در حیطه مشاوره خیانت به صورت اختصاصی به آن پرداخته شود.
سلام:) پیاماتونو خوندم و چقدر ناراحت شدم… من 14 سالمه یروز گوشی مامانمو برداشتم که به مربی کلاسم پیام بدم دیدم که یه نفر(نام نمیبرم)قربون صدقه مامانم رفته…میدونید جالب کجاسن؟این که اون ینفر متاهله و شوهر مربی باشگاه مامانمه چتاشونو خوندم و حاالم بهم خورد….گناه من این وسط چیه؟ گناه بابای بیچارم چیه؟ من باید چیکار کنم؟
۱۷سالمه و از بچگی بعضی از خیانت های مادرم دیده بودم الان نزدیک دوساله با یکی هست بهش هم گفتم ولی جوری رفتار کرد که مقصر نیست بابام بعد یه مدت فهمید ولی چیزی بهش نگفت الان حدود سه ماه بابام سکته مغزی کرده روی تخت ازش مراقبت میکنم اما الان هم باز داره بهش خیانت میکنه
سعی کن فاصله بگیری از مادرت، اون دیگه نه تورو میخواد نه پدرتو، علت مرگ مغزی پدرت هم حتما خیانت مادرته، سعی کن هیچوقت این ظلم مادرتو فراموش نکنی
بعضی از نظرات رو که میخونم تنم میلرزه. مادر از جوانی خودش مایه گذاشته. از شیره جونش به نوزادش غذا داده. چه شبها که بخاطر بچش از خوابش زده. من یادمه یه بار مریض شدم چقدر ازم مراقبت کرد. حالا انصاف نیست که اینطور توی سختی رها بشه. مادر همیشه مادره حتی وقتی گناه کرده و اشتباه بزرگی رو مرتکب شده. برای خودم سخته گفتنش. ولی کاری به مادر نداشته باشید. هر گناهی میکنه گردن خودش. ما باید وظیفه خودمونو به عنوان فرزند بجا بیاریم. تا میتونید بهش محبت کنید. نه که کارش رو تایید کنید. فقط وظیفه انسانی خودمون رو بجا بیاریم
کاش میتونستم ذره ای از محبتهای مادرم رو جبران کنم
مادر 🙁
من الان ۱۳ سالمه و متوجه خیانت مادرم شدم رابطه مادرم و پدرم با هم نه زیاد خوبه نه زیاد بد از پارسال متوجه خیانت مادرم شدم که همش با هم چت میکردن حتی از بعضی چت هاشون هم اسکرین دارم از حرف هایی که به هم میزنن واقعا شوکه میشم شبا همش گریه میکنم که ای کاش میمردم و مادری به این خرابی نداشتم واقعا دیگه مادرم رو اصلا دوست ندارم کسی رو هم ندارم راهنماییم کنه با مادرم هم که صبحت میکنم میگه این همسایست و زن فلانی و… از این جور بهونه ها ولی کی با یه زن اینجوری حرف میزنه؟
واقعا دیگه نمیکشم یعنی این موضوع واقعا منو افسرده کرده هر وقت مادرم رو در حال چت کردن میبینم دوست دارم گوشی رو همونجا از دستش بگیرم بزنم بشکنم لطفا شما راهنماییم کنید چیکار کنم با این مادر خراب واقعا به راهنماییتون احتیاج دارم زندگیم داره نابود میشه
سلام. منم مثل خودت همین مشکل رو دارم. وقتی فهمیدم خیلی برام سخت بود و هنوزم برام عادی نشده. بدترین اتفاق تمام عمرم بود. یکسری عوامل هست که باعث این اتفاقات شده و دست ما هم نبوده. هرکسی مشکلاتی داره که گاها قابل بیان هم نیست.
این کارها رو انجام بده: به زندگی خودت فکر کن. یعنی کاری نداشته باش که مادرت چکار میکنه. حتی سمت گوشی مادر نرو. کنجکاوی نکن.
برای زندگیت هدف بگذار و به این فکر کن که باید هرچه زودتر مستقل بشی و برای خودت زندگی کنی با فردی که دوست داری ازدواج کنی. من توی ۴۰ سالگی فهمیدم. یه دختر وابسته که جایی رو ندارم برم و هیچ وقت به تنها زندگی کردن فکر نکرده بودم، پس مجبورم خودمو مشغول کنم تا فکرم سمتش نره. و مادرم هم از این بدتر نشه
مادر مهربونم :((
اینم بگم که حتی بدترین مادرها برای بچه شون بهترینها رو میخوان. مراقب باش که به مادرت بی احترامی نکنی. هرچقدرم آدم بدی باشه ولی برای فرزندش یک مادر نگران و حساسه. اتفاقا دیدم که اینجور مادرها خیلی بیشتر از بقیه مراقب بچه هاشونن
میدونین با خوندن اینها چی فهمیدم اینکه پدرو مادر ها اصلا به فکر ما نیستن و فقدر به خودشون فکر میکنن
هعی
گریههای بی موقع، خندههای عصبی، دو راهی موندن و رفتن
چرا ۹۰درصد کامنتها کار بچه های ده الی پونزده ساله اس
به خدا من الان ۳۷سالمه و از وقتی که یکبار تو سن تقریبا ۱۰سالگی خیانت مادرمو دیدم تا به الان نتونستم رابطه خوبی باهاش داشته باشم ولی از طرفی هم میدیدم شرایط مالی بدی داشت شاید به اون دلیل بود
من الان ۲۵ سالمه و۹سالم بود که متوجه خیانت مادرم شدم و از اون سال تا الان انواع و اقسام عذاب ها رو کشیدم و میدونم هرچقدرم تلاش کنم بازم این درد تا ابد همراه من خواهد موند.سعی میکنم خلاصه بگم تا از اشتباهت منو خانواده ام درس بگیرید:
۱. تلاش برای مچ گیری و مدرک جمع کردن و منصرف کردن مادر پدرتون از خیانت نکردن بیهوده ست، اگه شک به دلتون افتاده برای این که تحمل یه حقیقت تلخ راحت تر از سردرگمی و دودلیه،سعی کنید متوجه شید واقعیت چیه، ولی مدرک جمع نکنید،اگه اون مدرکا دست کسی بیفته براتون ممکنه خیلی بد بشه و رنج هاتون هزار برابر شه. درضمن کسی که خیانت میکنه فقط درصورتی میتونه عوض شه که خودش پشیمون و ناراحته و فقط هم متخصص و روانشناس میتونه کمکش کنه. پس التماستون میکنم روان تون رو برای اصلاح پدرمادرتون نابود نکنین،چون بیهوده ست.
۲. نزارید هیچکس بفهمه،با هیچکس درد دل نکنید جز روانشناس و مشاور، یا اشخاص ناشناس توی مجازی. به دوست و فامیل و دوست دختر،دوست پسرتون نگید! اگر هم روزی خیانت پدرمادر لو رفت و خواستن همو رسوا کنن حتی سعی کنید جلوشونو بگیرید و بگید آبروی همه ما به خطر میفته و برای همه مون از جمله منی که گناهی نکردم بد میشه! نرید به دایی و عمو بگید،اگه بلایی سر مادرتون بیارن بدتر عذاب میکشید!
۳. دلتون به حال مادر پدراتون نسوزه، دلتون به حال خودتون بسوزه چون پدرمادری که خیانت میکنه علاوه بر همسرش داره به فرزندشم خیانت میکنه.به چشم یه ناپختگی و بیماری به رفتار مادرتون نگاه کنید و دنبال دلیل خیانتش نباشید و(اتفاقا بر خلاف مطاب این سایت) سعی نکنید باهاش همدردی کنید!!! چون هیییچ دلیلی برای خیانت کردن موجه نیست! و هرچقدرپ اوضاع یه خانواده بد باشه باید جدا بشن اونم با مراقبت و جبران برای فرزندشون نه اینکه خیانت کنن! خیانت به همه آسیب میزنه هم خودشون هم بقیه اعضای خانواده و هم اعضای دیگه ی جامعه! چسبیدن به والد خیانتکار و تلاش زیادی برای همدردی با اون، میتونه باعث شه خدایی نکرده زخم های و خیانت شون مثل ژنی که ارثی منتقل میشه، به شما هم منتقل بشه و بعدا شمام خیانت کنید.
۴.خواهشااا مهمترین هدف زندگیتون فقط دوری از والد خیانتکار و آسیب دیده تون باشه،میدونم الان توی سنی هستید بلندپروازید و ممکنه اصرار داشته باشید رشته خاص و دانشگاه خاصی برید ولی واقعیت تلخ اینه هرچقدرم باهوش باشید با این ذهن آشفته و محیط ناامنی که براتون ایجاد کردن احتمال همچین موفقیتای بزرگی براتون کم شده💔خودتونو اذیت نکنید،به خودتون سخت نگیرید و دنبال علاقه تون برید و سعی کنید فقط برید دانشگاه و به زندگی خودتون چنان سرگرم شید که این فاجعه کمرنگ تر بشه براتون.
حرف آخر: خیلی دوستتون دارم و همه تون خیلی قوی و مهربونید. ولی با خودتون مهربون باشید نه والدی که بهتون خیانت کرده، همچین پدرمادری فقط لایق ترحمه. اما شما لایق عشق هستین و آرامش،چیزی که لایقش هستین رو براش تلاش کنین تا بهش برسید
میتوونم باهاتون حرف بزنم؟ منم دقیقا ۲۵ سالمه و ۱۰ ساله که از درد این ماجرا یک شب اروم نداشتم
مادر من بهم خیانت کرد و هر شب مرد هروم زاده رو میاره خونه و به من میگه اگه به کسی بگی می کشمت اما من از این شرایت خسته شدم من این دنیا رو کسیف نیمخوام بعضی وقت ها کمک می خوام و مرگ مگه ما چه گناهی کردیم در حق شما ما زندگی خوبی رو می خوابم من دیگه نمی خام. دیگه بسه دیگه نمی تونم خدا من را خلاص کن بهترین پدر و مادر همون خداست
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ۱۰ ساله که قلبم داره تو اتیش میسوزه و هرشب با گریه میگذره
به بزرگی خدا قسم که نمیبخشمش و خداهم نباید ببخشه که نابود کرد همه بچگی،نوجوونی و جوونیمو
سلام من ۱۳ سالمه چند سالی بود خیانت بابام رو میدیدم. هیچی نمیگفتم همش تو خودم میریختم. تازگیا با خیانت مامانم مواجه شدم من فقط ی دختر ۱۳ سالم فقط خاستم زندگی خوبی داشته باشم من هیچ کسی رو ندارم تنهام ی تک فرزند هیچی نباید بگم چون جای برای رفتن ندارم
سلام . نمیدونم این پیامو میخونی یا نه . ولی اینو بدون تو تنها آدمی نیستی که چنین مشکلی برات پیش اومده . یقیناً . ولی میتونی از جمله کسانی باشی که از این واقعه جون سالم به در میبره . درکت میکنم و میدونم چقدر برات سخت میگذره . از اینجا به بعد زندگیت میتونی دوتا تصمیم بگیری .
تصمیم اول اینه که خودتون نابود کنی با این ماجرا .
تصمیم دوم اینه که بپذیری که دنیای نامرد یه سیلی محکم بهت زده تا تورو از بین ببره و تو باید تا انتهای راند بعدی زندگی دووم بیاری تا توی اون راند بزنی لهش کنی .
ازت خواهش میکنم، بهت التماس میکنم اشتباه منو تکرار نکن و تصمیم درست رو بگیر .
خیلی واقعا سخته منم 15سالم بود که با خیانت مادرم روبه رو شدم و هنوزم که هنوزه خیانت میکنم حتی الان دلم به قدری ازش شکسته که نبودنش و ترجیح میدم همیشه شاهد حرفای زشتش با اون مرد حرومزاده که باهاش رابطه هم داشته پدرم به خاطر شرایطمون خارجه و هر سالی چند ماه میاد اما خیلی ناراحتم که مادری که از هنه بهم نزدیک تر بود همچین گوهی بخوره من که تو زندگیم حذفش کردم روانمو خراب نمیکنم به خاطر یه خیانتکاری که هرچقدر جلوشو بگیری باز خیانتشو ادامه بده
من یه دخترم و تقریبا دارم میرم داخل ۱۵ سالگی و حالم بده در حد مرگ نمیدونم چیکار کنم از بس گریه کردم خستم شده الان دوبار رو دستش رو گرفتم میگه مرده تهدیدم میکنه نمیتونم باور کنم از قبل میدونستم یه کارایی میکنه اما عکس شو که داخل گوشی دیدم بیشتر حالم بد شد وو بهش گفتم اونم باهاش کل تابستون رو حرف نزدن وو من هم خوشحال بودم که دیگه رفته ولی دوباره پیام هاشون رو دیدم باز بهش گفتم دوباره هم ول کرد الان دوباره حس میکنم شروع کرده دیگه خسته شدم ازش حال ازش بهم میخوره امتحانا هم نزدیکه اصلا تمرکز ندارم انشالله این مشکل از زندگی همه بیرون بده
من دو روز هست که فهمیدم مامانم بایکی رابطه داره بعدیواشکی وقتی خوابیده بود گوشی شو بازکردم دیدم بادوست پدرمن که من بهش میگم عمو رابطه داره وما اون یه آدم فهمیده میدونستیم ودیدم ازاون رابطه های جنسی برای مامانم فرستاده حرف های عاشقانه فرستاده یه چندروز مشکوک میزنه هرروز میره میرون وتوی پیام هانوشته بودقهوه ای که خوردیم چه حال داد
وبرا مامانم عطرگرفته بود وپرسیدم عطر گرفتی میگه نه داشتم ولی میدونم که نداشت وقتی میرم پیشش گوشی رو یا کج میکنه یاخاموش میکنه بعدکه من رفتم بازدوباره بازمیکنه اسمس بازی میکنه
خیلی سخته واقا نمیدونم چیکارکنم بابم انقدرصادق اما مامانم اینجوری هم از مامانم وهم از اون آقاهه متنفرم
شاید که زیاد شد اما بخونید
آمین
انشالله
من ۴۳ سالمه و ۳۶ ساله که از خیانت مادر م به پدرم که شاهد جزییاتش بودم میگذره
سلام منم دقیقا ۱۵ سالمه ، دخترم
چند وقته که میدیدم مادرم توی پیامرسان با یکی دو نفر حرف میزنه اما مطمئن نبودم نمیدونستم چیکار کنم نمیدونم چه حسی دارم برام مهم نیست یا اصلا همه این حال بدیام سر اونه واقعا نمیدونم ، امروز با مامانم دعوام شد تا تونستم حرفایی که تو این چند ماه تو دلم مونده بود و با داد و بیداد ریختم بیرون کلی حرف زدم بهش کلی حرف زد بهم الان فقط میتونم بگم تو مزخرف ترین حال ممکنم نمیدونم الان باید چطوری نگاش کنم چیکار کنم که جلو بابام تابلو نباشه ، پدر من هیچی برای مادرم کم نزاشته دلیل بدی هم نمیبینم که باعث بشه مادرم این کار رو بکنه ، حال همتونو درک میکنم من وقتی مادر خودم به بچش هم خیانت میکنه دیگه از بقیه چه انتظاری دارم حالم از خودم بهم میخوره دلم میخواست زندگیم جوری که میخاستم بود دلم میخاست یه پدر و مادر عاقل داشته باشم!خسته شدم از بس به خودم آسیب زدم ازتون خواهش میکنم واسم دعا کنید:)
دقیقا میفهمم چه حسی داری تو قوی هستی که تا اینجاشو موندی خب؟کم نیار:)
من هم ۷ سالم بود که مادرم این کار را انجام داد. با یه فروشنده سیراب و شیردون دوست شد. و رفت داد . تازه با یه پیر مرد وانت باری هم دوست بود. اصلا اهله حرام و حلال نبود. حرفهای خیلی زشتی میزد. با مردای فامیل شوخی جنسی میکرد. خلاصه من از ۷ سالگی بیچاره شدم. دسته هیچ مردی را رد نمیکرد. البته پدرم غیرت و تعصب نداشت. من این وسط نابود شدم. حالا هم که ۴۰ سال دارم هنوز با پسرهای جوان رابطه دارد. میگه بدنه خودمه و اختیارش را دارم. توی بسیج هم میره. واقعا خسته شده ام.
سلام من ۱۳ سالمه و مامانم چند وقته که همیشه وقتی میام پیشش گوشیشو خاموش میکنه و بعد وقتی میرم بازم بر میداره چت میکنه من خودم میدونم اون کیه و تا حالا چند بارم دیدم و شغلشم میدونم مامانم بیشتر وقتا از خودش عکس میگیره و میفرسته چند بارم دیدم ی بار جرأت کردم رفتم با مامانم منطقی حرف بزنم بگم ک کار اشتباهیه ولی گفت این زندگی منه و شما چرا باید به من اینا رو بگید گفت منم دیگه نمیدونم چطور راضیش کنم بفهمه حالا صبر میکنم خودش بگه خدا میدونم چیا می شه
سلام ۱۸ سالمه مدرسه بودم یهو فکر فرار زد به سرم نمیدونم حکمت خدا بود چی بود الکی الکی فرار کردم اومدم دم در خونه کلید انداختم و باز کردم یهو دیدم یه نفر تو خونس و مادرم داره باهاش حرف میزنه و میگه لباس چی بپوشم برات من شوکه شده بودم مادرم ادم روزه دار و مذهبی بود اصلا برام قابل هضم نبود در رو باز کردم دیدم با یه پوشش نامناسب جلو یارو وایساده بعد یارو کی بود همونی ک یکسال پیش کابینت واسمون زد ک تو خیالمم همچین چیزیو فکر نکردم خلاصه با دسته طی یارو رو حسابی زدم و دعوا راه انداختم و تهدیدش کردم مادرمم با اوج تعجب مونده بود چی بگه کلی بهش حرف زدم ولی داغوون داغونم اصلا از ذهنم پاک نمیشه چون با چشمم دیدم
از اینجا ب مادرم میگم هیچوقت نمیبخشمت چون زندگیمو سیاه کردی از این جریان چند روز میگذره….
الان مادر منم دچار همین مشکل شده
چیزی که میدونم اینکه با مردم صحبت کنم تا درست شه اگر هم نشد ….. نمیدونم
منم دقیقا مثل تو هستم
می تونم درکت کنم
سلام من من خیانت مادم رو میدونم و برای اول بهش گفتم گفت باشه دیگه تموم شده برای بار دوم باز فهمیدم هنوزم هست و بهش گفتم و همینطور برای بار سوم اما اون دست بر نمیداره من واقعا نمیدونم چکار کنم اون باهاش چت میکنه باهاش پیره بیرون و حتی کلی عکس میفرسته و … امروز باز فهمیدم داره میره بیرون واقعا نمیدونم چکار کنم به هیچکس هم نمیتونم بگم همش انکار میکنه همش میگه تو چکار به من داری ، دیگه واقعا نمیتونممم
سلام من الان ۱۳ سالمه و از ۱۰ سالگی میشه که به پدرم و خودم خیانت کرده من بهش میگم این کارا رو انجام نده اما او مرا تهدید میکند اما هیچ کس احساس واقعی مو نمیدونه گذشته خیلی خوب بود که نه مامانم خیانت میکند نه من نابود شدم من در گذشته خیلی شاد بودم اما الان دوست دارم بمیرم بعضی وقتا به فکرم میرسه دیگه تموم کنم کار خودم رو و راحت بشم از دست این دنیای ظالم
حقیقتشو بخواین من مامانم واقعا کسی نیست که رفیق داشته باشه،به خودش برسه، یا شایدم خیانت کنه متاسفانه این پدرمه که باعث شده مامانم بره زیر کس دیگهای بخوابه
ایکاش نمیدیدم اون روزو داشت به دوست بابام میداد!
چطوری فهمیدی؟
چرا به مامانت چیزی نمیگی
من دو روز هست که فهمیدم مامانم بایکی رابطه داره بعدیواشکی وقتی خوابیده بود گوشی شو بازکردم دیدم بادوست پدرمن که من بهش میگم عمو رابطه داره وما اون یه آدم فهمیده میدونستیم ودیدم ازاون رابطه های جنسی برای مامانم فرستاده حرف های عاشقانه فرستاده یه چندروز مشکوک میزنه هرروز میره میرون وتوی پیام هانوشته بودقهوه ای که خوردیم چه حال داد
وبرا مامانم عطرگرفته بود وپرسیدم عطر گرفتی میگه نه داشتم ولی میدونم که نداشت وقتی میرم پیشش گوشی رو یا کج میکنه یاخاموش میکنه بعدکه من رفتم بازدوباره بازمیکنه اسمس بازی میکنه
خیلی سخته واقا نمیدونم چیکارکنم بابم انقدرصادق اما مامانم اینجوری هم از مامانم وهم از اون آقاهه متنفرم
شاید که زیاد شد اما بخونید
سلام منم مثل خیلی از شما یک ساله متوجه خیانت مامانم به بابام شدم. من تک فرزندم و خانواده خیلی صمیمی و زنده ای هستیم. یارو دوست بابامه و من دیدمش چندبار! خیلی سعی میکنم برام بی اهمیت باقی بمونه ولی هربار که میبینم پشت تلفن تایم قرار گزاشتنشون رو طوری تنظیم میکنن که من مدرسه باشم یا بابام از سرکار برنگشته باشه بیشتر حرص میخورم . مامان من معلمه و بچه های مردم دانش آموزاشن و الگوی اوناس مثلن … فعلا سعی نمیکنم دخالت کنم و نمیخام به مامانم چیزی بگم. هرچه باداباد 🙂 بعدن خودش به غلط کردن میوفته، چون من همیشه پشت بابامم و خوده مامانمم میدونه که بابامو همیشه ترجیح میدم بهش!!
ناراحت نباش پیش میاد
منم همینطور
وای دقیقا مامان منم معلمه و عکاس هم هست اصلنم ادمی نیس که بخواد اینکارا رو کنه ولی وقتی چتاشونا خوندم فهمیدم دقیقا وقتی باهاش تایم میزاره که من و داداشمومدرسه باشیم چقدر این زمونه کثیف شده البته خوب مامانمم بزور دادن و ازدواج روخودش انتخاب نکرده ولی خب بازم نباید به یارو میداد واقعا برا خودم متسفا هیی به من میگفت تو برو مدرسه من میخوام برم حموم برو در مغاره رو باز کن تا سالت ۱۱ میام وقتی من میرفتم به یارو میگفت بیا
بچه ها من یه پسر ۱۳ سالم و از نه سالگی مادرم پدرم از طریق یه گروه تلگرام با چند خانواده دیگه دوست شدن و از اون موقع شروع شد و یواشکی مادرم با اونا دوست شد و فهمید اونا بخاطر پول میرن میدن و شوهراشونم مشکلی ندارن و اونم با اوانا دوست شد و الان هروز به بهانه سر کار میره و با ۶ یا۷ نفر رابطه جنسی میکنه و با پولش بر میگرده خونه و بابامم مشکلی نداره و چند بارم باهاش در میون گزاشتم قسم ایه که من فقط برای اونا مشتری جور میکنم میبرمشون اونجا خودم هیچ کار نمیکنم حتی به بابامم گفتم میگه هرجا میره به من میگه شوهرشم منم دخالت نکن حداقل ۳۰۰ تا مرد داخل گوشیش سیون که براشون ک… جور میکنه حتی هروقتم بهش زنگ میزنم صدای نفس نفس رابطه زناشویی شون میاد
ولی بازم نمیتونم کاری کنم چند وقت پیش پیام اومد نمیشه به فلانی بگی از جلو بده خودتم بام ور بری بیشترحال کنم به تو بیشتر از اون پول میدم مادرم مشکل مالی نداره سالن ارایشگاه داره پدرمم داره ماهی۴۰ تومن درمیارههیچ کاری هم نمیتونم بکنم
فقط خودمو میزنم به نفهمی و یکم یکم ازشون فاصله میگیرم دیگه هیچ پناهی ندارم دیگه با این سنم زندگیم شده خودمو تاصبح به زنم بخواب ولی گریه کنم صبح تا ظهر برم مدرسه که به کنکور برسم برم از این شهرظهر تا عثر مشق بقیش سیگار علف مشروب که شاید یه ذره از دردام کم شه به غریبه هم اعتماد ندارم درد دل کنم من ۳۰ کیلو بودم الان از بس خوردم شدم ۵۷ تو یه سال اگر کسی راه حل واقعی داره بگه شماره بدم بیاد درد دل کنیم
سلام. ناراحت کننده ست. فقط میتونم بگم شما خودتو درگیر کاراشون نکن. وقتی آدما توی گناه غرق میشن دیگه نمیشه کاریش کرد. من خواستم ازشون فاصله بگیرم ولی نشد. سن من ۴۰ و درآمدم زیاد نیست. اما شما هنوز خیلی فرصت داری. امیدوارم خدا همه رو به راه راست هدایت کنه و این آدما هم دست از کاراشون بردارن
دوست عزیز من برات راحل خوبی دارم
سلام. چه راه حلی؟!
شمار تو بده داداش یکم پردو دل کنیم
آقا من مامانم پدرم را تازه از دست دادم و مادرم خیلی دوسش داشت حالا دارم میبینم تازگیا با یک نفر چت میکنه من الان خیلیییییییی ناراحتم چیکار کنم؟
این موضوع خیلی متفاوتند گلم درسته کسی جای پدرت نخواهد بود اما مادرت رو درک کن اون نیاز عاطفی داره و باید قبول کنی چون پدرت رفته دلیل نمیشه نتونه زندگی دیگه ای داشته باش پس سعی زندگیمو قبول کنی و لاقل بخشی از زندگیش باشی…
سلام من یه پسر ۱۲ ساله هستم و میرم کلاس ششم و از کلاس سوم از این موضوع با خبر شدم البته از چند سال قبلشم بود فقط من نمیدونستم. پدرمم هیچی برامون کم نذاشته ولی مادرم وقتی بابام خونس با اون پدرسگ چت میکنه تا بابام میره سمتش باهاش صحبت کنه گوشیشو خاموش میکنه. منم متوجه رفتارهای مشکوک مادرم شدم . و مادرم هم توی تلگرام چت میکرد و رمز گذاشته بود یه بار که حواسش نبود رمز رو فهمیدم و یه شب که بابام سرکار بود مادرم رفت بیرون خرید من رمز رو زدمو چیزی که دیدم باورنکردنی بود. الان اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
منم هم سن تو هستم تفاوت مون اینکه من دخترم
ادم انقدر حااش بد میشه میمونه چیکار کنه منم همبنطور
من ۱۱ سالمه و الان طلاق گرفتن مامانم و بابام ولی سر این موضوع ن اصن مامانم قبلا اینجوری نبود بابام مامانمو میزد و اینا بعد وقتی ک طلاق گرفتن ی مردی وارد مسئله شد و الان دارن باهم ازدواج میکنن نمیتونم بگم راضی نیسم و نمیتونم بگم راضی هسم میگم ک هر چی خیره ایشالله پیش بیاد
سلام من یه دختره ۱۰ ساله هستم مادر من از وقتی این تلگرام آمدم دیگه همچی عوض شد با چهار تا مرد میره بیرون و میگه من میخوام برم سرکار و لی میره پیش یه مرد واینکه حالم خیلی بده پدر من آنقدر خوبه و همیشه هم کار میکنه ولی مامانم یه تبلت داره که از بچه گی های من بود و الان رمز تبلت هم عوض کرده و من یک سری رفتم دیدم اون مرد کیه و مادرم هروقت من می آمدم گوشی رو خاموش میکرد و همیشه شب ها به اون مر د پیام می گذاشت اسم هاشو ن هم میذا شت گ یا مثلا میذاشت س
سلام. مطالبتون رو خوندم. من دخترم و سنم خیلی از شماها بیشتره. مادر خودمم متأسفانه مدتیه دچار این موضوع شده. از قبل علائمی میدیدم ولی اهمیت نمیدادم چون فکر نمیکردم به سمتش کشیده بشه. گاهی خیلی غصه دار میشم و نمیدونم چکار کنم. تصمیم گرفتم کنار مادرم باشم چون خیلی دوسش دارم و امیدوارم از کارهاش دست بکشه.
منم تو سن منم همه وی رو تو سن تو فهمیدم الآنم کلاس شیشمم تنها تفاوت مون اینکه من دخترم
نظرات همتون رو دوست داشتم
سلام من 17سالمه و هدفایی داشتم که خودم وقتی بهشون فکر میکردم از خوشحالی گریه میکردم اما الان نسبت به همشون بیتفاوتم سال دیگه کنکور دارم و آدمی بودم که درسم مهمترین چیز بود اما الان دیگه برام مهم نیست از طرفیم غصه میخورم آخه چرا اینجور شد چکار کنم
مامانم الان14ساله به بابام خیانت میکنه و من همش گریه میکنم روحیم داغونه
نمیدونم چی درسته چی اشتباه
خواهش کمکم کنید خودتون بزارید جای من
بابام به مامانم اصلا محبت نمیکنه همش اذیتش میکنه حس میکنم دیگه عشقی بینشون نیست
مامانمم ازاون آدمایی نیست که بره آرایش کنه و به خودش برسه و لباس رو لباس برا خودش بگیره و دوست صمیمی داشته باشه و…..
همش بدبختی میکشه بلکه بچهاش تو رفاه زندگی کنن آب تو دلشون تکون نخوره باورتون میشه ما حتی یه حموم نداشتیم مامانم میرفت التماس همسایه میکرد بزاره از حموم استفاده کنیم و …..خیلی چیزا
مامانم حتی بخاطر من به پا مدیر مدرسمون افتاد تا منو ثبت نام کنم
بابام که هم مارو اذیت داره هم مامانمو
الان بتظرتون حق با کیه ؟ایا مامانم که خیانت کرده حق داشته؟
از طرفیم یه بار بابام فهمید به قصد مرگ مامانمو با کمربند زد و منم کتک خوردم از اون روز به بعد من دیگه انکار یه حس رها شدگی دارکو نمیدونم چمه
بتظرتون چی درسته چی اشتباه ؟چکار کنم ؟ بخدا سخته
با مامانم هر روز دعوا میکنم بهش بی احترامی میکنم برام مهم نیس چه اتفاقی براش بیفته
چکار کنم کمکم کنید
رو درسم تمرکز ندارم
آیندم بخاطر خانوادم خراب میشه
خواهش کمکم کنید
بگید چی درسته آیا مامانم حق داره خیانت کنه ؟من باید چکار کنم ؟میتونم رو درسم تمرکز کنم ؟چجورب ؟ آیندم چی میشه ؟
اهمیت نده مهم نیست حق با کدومشون ، چیزی که مهم تویی کنکور بده درستو بخون و ازشون جدا شو یه زندگی جدید برای خودت بساز
واقعا موافقم با این حرف تمام حواست رو بزار رو درست و ازشون جداشو.
دردی که میکشم گفتنی نیست دلم میخواد بمیرم این حالمو تحمل نکنم
همتون رو درک میکنم میدونم چه حسی بدیه از خدا میخوام هممون حالمون خوب شه:)
طوری که میفهمم چی میگید:)
یه روز هممون خوب میشیم…
خب من فقط ۱۴ سالمه و دخترم مامانمم چند وقتی هست هی تماس های بشدت مشکوکی داره حتی ی بار وقتی گوشیش دستم بود ی پیام .. دیدمکه گفت دوستمه من الان هیچی نمیدونم و میترسم گوشیشو چک کنم که با چیز بدی روبه رو شم ما خانواده ی خوبی نداریم مامان بابام بهم زیاد علاقه نشون نمیدن ولی از بابام مطمئنم ولی مامان….. نمیدونم کسی منو درک کنه یا نه ولی واقعا حالم از خانوادم خودم و زندگی بهم میخوره و اصلا برام مهم نیس چه بلایی سرشون بیاد 🙂
دقیقا منم مثل تو شدم
من کنکور دارم اما نمیتونم تمرکز کنم با این وضع
روحیم داغونه داغون نمیدونم چکار کنم دیگه تمرکز ندارم
باید هک کنی؛ گوشی مادرتو…
و یه سری مدرک ازش داشته باشی…
تا موقع طلاق نتونه پدر رو بیچاره و راهی زندان کنه…
همچنین با دایی هم در میون بزار
سلام من درکت میکنم چون مامان و بابای منم اصلا باهم خوب نیستن ولی من به مامانم چند ماهی هست که شک کردم چون اخلاقاش عوض شده مثلا مامانم همیشه قبلا گوشیشو میداد و بازی میکردن و هیچ برنامه ایش رمز نداشت و اما الان همه برنامه هاش رمز داره و گوشیش رو نمیده مه بازی کنم دارم سعی میکنم مه بفهمم حتی صبح خواب خوابشم دیدم که مامانم دوست پسر داره و الان نزدیک های امتحانای ترم اخر هستش و من اصلا تمرکز ندارم منم دختر یازده ساله هستم و کلاس پنجمم در حالی که قبلا درسم خیلی خوب بود و همیشه معلمام ازم راضی بودن اما الان افت کردم و نمیدونم چیکار کنم
منم ۱۳ سالمه خانواده شادی داشتیم اما از زمانی که متوجه شدم زندگیم داغون شد بر عکث خیلیا که از والدین شون متنفرم من عاشق پدر مادرمم اما نمیدونم باید چیکار کنم بابام صبح تا شب حمالی کنه بعد مامانم بره خیانت کنه من الان حدود ۳ شبه که اصلا نتونستم بخوابم شبا فقط گریه میکنم ب
من مامان توی واتس آپ با یکی که اسمش زری هست هر روز خدا چت میکنه و میخنده،هروقت از کنارش رد میشم گوشیشو خاموش میکنه و وقتی میرم اونور دوباره شروع به پیام بازی😭الان اون شخص به مامانم پیام داده اگه الان پیشت بودم ارضات میکردم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭من یه دختر13سالم،میرم کلاس هفتم،حالم اصلا خوب نی،روم نمیشه به مامانم یا کسی دیگه بگم جریانو،توروخدا کمکم کنین یه جوری به مامانم بفهمونم کار اشتباهیه،توروخداااا😭😭😭😭خیلی حالم خرابه، دیشب قصد کردم خودمو بکشم، تازه مامانم هروقت میری حموم یا دستشویی گوشیشو میبره با خودش😭این یعنی چی؟ 🥺 یه بارم مچشو گرفتم داشت……. توروخدا کمکم کنین،یه دختر بدبختم،سنی ندارم😓من نمیخواستم توی زندگیم با این چیزا روبه رو شم😭دوتا داداش دارم5ساله،بابامم برا مامانم کم نزاشته،بهترین ماشین، طلا،خونه،ولی نمیدونم چی شده….مامانم39سالشه بابام38،التماس دعا و کمک برای زندگی بهتر منه بدبخت🥺😭
به بابات بگو یا درست میشه یا بابات مامانتو طلاق میده بهدش هم برو با بابات زندگی کن اونجوری که میگی بابات وضعش خیلی خوبه
گفتنش راحت نیست من از خونه رفتم من میخواستم رگمو بزارم چقدر با مامانم دعوا کردم
سلام من پسر بزرگ خانواده بودم مثلا ازش مدرک جمع کردم رفتم زدم توروش به جایه اینه خجالت بکشه گفت زندگی خودم
(از یه جایی به بعد تنهایی زندگی کردنو انتخاب میکنی)
چون میبینی اونی که از وختی به و دونیااومدی این کارو باهات کرد از همچی میبری
منم همین مشکلو دارم ولی من پسرم سعی کن به کسی نگی وبه روشون نیاری و به خودت اسیب نزنی و بی محبتی اونا رو بیرون خونه با کسه دیگه ای پر نکنی و کم کم ازشون فاصله بگیری تا بزرگ شب سرت گرم کارت شه برات ارزوی بهترینا رو میکنم یا دت باشه این نکنته مهمه
با کسی در میون نزار
به روشون نیار “چون به تحصیلت لطمه میخوره
و بی محبتی اونا رو بیرون خونه با کسه دیگه ای جاشو پر نکن
👍👍👍
عزیزم قصه نخور درست میشه همه مون مثل تو ناراحتیم
پدر داری؟
تنها تو نیستی تو هم هم سن من هستی
منم هر وقت سمت مامانم میرم گوشیشو خاموش میکنه ولی اون دونفری که با مامانم چت میکنه میشناسمش تو هم واقعا مثل منی
ما هیچ سنی نداریم من هیچ کم کاری پدرمو ندیدم پارسال پدرم میدونست مادرم خیانت میکنه میخواستن طلاق بگیرن اما پدر بزرگم درستش کرد مامانم از پدرم معذرت خواست ولی امسال شور شو در آورد داره خیانت میکنه
من واقعا تصمیم گرفتم برم پیش دوستام زندگی کنم اما نمیتونم جریان میفهمن چی بگم
مامان منم چند وقتی هست که به بابام خیانت میکنه و توی اینستا واسه طرف عکس و … میفرسته و چت میکنه هر وقتم میره حمام یا دستشویی گوشیشو همراه خودش میبره واقعا برام سواله که واسه چی این کارو میکنه 🤨😶
خیلی عوض شده اصلا مثل قبل نیست توجهش نسبت به ما خیلی کم شده مدل حرف زدنش با بابام اصلا درست نیست ولی چتشونو که خوندم … هر وقت که نزدیکش میشیم گوشیشو خاموش میکنه واقعا نمیتونم با این موضوع کنار بیام اصلا نمیتونم واسه امتحانام بخونم
سلام من حدود۳سال پیش پدرم روازدست دادم یه شب باباخواست بره تواتاق مامانم ولی مامان مخالفت کردوازاتاق اومدبیرون وگفت به هرکی بدم به تونمی دم خیلی ناراحت شدم حالاکه یادم میادمی فهمم مامانم خیانتکاره واین روزهاهرجاکه بخوادبره میره ومیاد.
چه
مال من یکم زیاده امیوارم بخونید:)
من ۱۸ سالمع از بچگی همیشه ی شکایی به مامانم داشتم ولی جدی نمیگرفتمش یه روز یکی از فامیلامون شوهرش و بست به مامانم گفت اینا باهم رابطه دارن هیچکی حرف زنه رو باور نرکرد و حتی کار به دعوا و ایناام کشید ما حدودا تا ۵ سال باهم قهر بودیم تا اینکه کلاس هفتم که بودم شنیدم مامانم داره مشکوک با یکی حرف میزنه گوشم و تیز کردم دیدم واقعا حرفاشون مشکوکه از حموم اومدم خواستم گوشیش و چک کنم دیدم برای واتساپش رمز گذاشته هرچقدر پرسیدم نگفت رمزشو تا اینکع ی بار داشت میزد دیدم فهمیدم یواشکی گوشیش و برداشتم رفتم واتساپ دیدم آره با ی مرد داره حرف میزنه حالم خیلییییی بد شد شکه بودم چیزی که دیده بودم و باور نمیکردم این کارو چند بار تکرار کردم و همش برام سوال بود مرده کیه تا اینکه فهمیدم همونی بود که زنه گفته بود با شوهر من رابطه داره نفسم بالا نمیومد هرکسیو فکر میکردم بجز اون یارو از اون موقع خیلی میگذره میرفتم مدرسه خیلی خوشحال بودم ولی بعد که یادم می افتاد باید برم خونه افسردگی میگرفتم چون هعی باید میدیم مامانم داره با یارو حرف میزنهداما به روی خودم نمی اوردم تو این مدت خیلی رفتارام عوض شده بود عبن این افسرده ها مامانم همش میگفت چته میگفتم چیزی نیست بخدا بخاطر سنمه ی دوره ایه میگذره ولی واقعا حالم خراب بود از مامانم خیلی حرس داشتم ی روز که ی دعوای خیلی بد باهم کردیم خونه تنها بودم له خودم گفتم ازین به بعد باید خوشحال باشی انگار نه انگار از چیزی خبر داری دیگه نباید شبا گریه کنی و حال خرابی بکشی از اون موقع انکار مامانم دیگع با یارو حرف نمیزد منم حالم خیلیییی خوب بود قشنگ برگشته بودن به دوران خوبم تا همین هفته پیش که دوباره دیدم مشکوکع اینبار واقعا تحمل نداستم یاد حال خرابیای قبلم می افتادم نمیخواستم باز اون دوران برگرده گفتم دیگه اینبار باید به روش بزنی و گفتم اصلااا اونجوری که فکرشو میکردم پیش نرفت انگار لال شده بودم موقع گفتنش اون هعی حرف میزد میگفت اگه واقعا میکی من با یکیم خوب مدرک بیار من مدرک داشتم حتی میدونستمم طرف چیه اما خیلی سخت بود به این فکر میکردم که من دارم به مامانم ابن حرفارو میزنم برام سخت بود و هعی میودم حرف بزنم حرفمو میخوردم و بغض میکردم خیلی پشیمونم از کاری که کردم کاش هیچوقت نمیگفتم بهش میدونم تا همین الان داشتم عین سگ زار میزدم به حال خودم به وضعیتم به اینکه از فردا قراره با مامانم چجوری برخورد کنم اون چجوری میخواد برخورد کنه حالم خیلی بده حتی بدتر از چند سال پیش خیلی دلم میخواد بت یکی حرف بزنم اما نمیشه همه رو مامانم ی حساب دیگع دارن خیلی قبولش دارن توی زن بودن منم خدایی خیلی خوب بار اورده خیلی دوسش دارم ولی دیگع اون ارزشی که قبلا داشت و برام نداره ی داداش کوچیک تر از خودم دارم نمیخوام اون هیچی بفهمع نمیخوام چیزایی که من کشیدم و بکشه حتی رفتم از مامانم معذرت خواهیم کردم گفتم توهم زده بودم یکم حساس شدم این چند روز
چلی دیگع نمیدونم باید چیکار کنم…
حستو کاملا درک میکنم اگه دوست داشتی با کسی حرف بزنی میتونی با من حرف بزنی
دلم میخواد همه چیزم بدم برگردم به موقعی که هیچی نمیدونستم مامانم هنوز مثل قبل بود برام
کاش 🙂
عالی🥲
میتونی با من حرف بزنی🥲
منم شرایطم مث توعه ولی بهش گفتم
انگار پشیمونه …..
مامانم وقتی ۹ سالم بود خیانت کرده تا الان
الان من ۱۷ سالمه دو هفتس گفته حاملم خیلی حالم بده میترسم بچه یکی دیگ باشه 💔 هی میگم بچه رو بندازه از ی طرف هم گناهه
اگ میشه یکی راه نمایی کنه خیلی حالم بدتر شده
تو دیگه خیلی اوعضات خرابه اصلا تصورش هم نمیشه کرد
چقد تو خری
امیدوارم مشکلای هممون درست شه و همه چی مثل سابق بشه:)
من تازه وارد۱۳ سالگی شدم و الان یک ساله متوجه خیانت مامانم شدم
بابام افسردگی داره و مامانم میگه بابات خیلی بی عاطفست ،مواد میکشه ،داره خیانت میکنه و… همه اینا هم یه بهونه اس برای طلاق.
نمیدونم چیکار کنم .مامانم حتی با اون مرد متاهل رابطه جنسی داشته .وقتی میفهمم کسی که انقد دوستش داشتم اینکارو کرده به جز خودکشی به چیز دیگه ای فکر نمیکنم.هنوز به مامانم نگفتم که این موضوع رو میدونم .و از اینکه به بابام بگم و کار به طلاق بکشه و همه بفهمن خیلی میترسم.هیچ کسی هم نیست که بخوام این چیزا رو بهش بگم.من واقعا مامانمو خیلی دوست دارم و حتی گاهی اوقات خودمو به بیخیالی میزنم که انگار هیچی نشده ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم.
تک تک پیام هاتون رو خوندم و واقعا برای همتون متاسفم که شاهد همچین چیزی بودین.فقط امید وارم بگذره این روزا🙂
🤗😇درکت میکونم
توهم مثل من هستی😞
دقیقا مثل داستان من ی همدرد پیدا شد
تو هم مثل منی خیلی حالم خرابه
بچه ها شماها هم مثل هرچی میخوایید کناربیاییدو میگذره حس میکنید بی غیرت ترمیشید؟🥺وقتی هیچ کاری نمیکنم و به روم نمیارم فکرمیکنم دارم منم ازپشت به بابام خنجرمیزنممم
منم اینطوریم ی شب نیس که گربه نکم بیشتر دلم برا بابام میسوزه
منم همین طور
وای خدایا، ینی پیاما رو که خوندم دیدم خیلیا هستن که مثل من از عالم و آدم حالشون بهم خورده، مادر که تکیه گاه بود براشون نفرت انگیز ترین آدم شده. میفهمم تک تک کلمات پیام ها رو. منم از وقتی ۱۳ سالم بود فهمیدم تا الان که ۱۸ سالم شده. ولی پریروز مشکوک بودن رو گذاشتم کنار و رفتم تو اکانت تلگرامش، کاش کور میشدم و نمیدیدم :))) باورش سخته که بتونی درک کنی این پیاما و عکس و گیفا واقعا از طرف مادرت که همه کس و کارت بود برا یه مرد دیگه فرستاده شده. صدای شکستن قلبمو شنیدم. از اونموقع به بعد با خودم درگیرم. خواب و خوراک ندارم. هرچی میخورم سنگ میشه و تو گلوم میچسبه. انگار بغضم واقعا راه گلومو بسته. نمیدونم چیکار کنم، دلم میخواد فرار کنم از شرایطی که به وجود اومده. از مامانم فرار میکنم. دلم نمیخواد نگاش کنم، باهام حرف میزنه یا وقتی دستش بهم میخوره حالم بهم میخوره، خودمو کنار میکشم که ازش دور باشم چون حس میکنم کثیفه. دست یه مرد غریبه بهش خورده. حالم بده و بت خودم درگیرم فقط دوست دارم فرار کنم. امیدوارم هممون نجات پیدا کنیم بچه ها
میفهمم حالتو😭
کاملا درکت میکنم چون داستان خودمم مثل توعه
منم وقتی که اینو متوجه شدم راجب مامانم خدا میدونه چقدر گریه کردم و حس کردم دیگه اون جایگاه مقدس برام از بین رفته
و خیلی سخته که ببینی خیلی از فامیلا و آشناهات مامانشون خیلی بفکر خانواده هست و اونوقت تو مامانت رو میبینی که دست به چنین کارای شرم آوری میزنه
وقتی اومدم توی سایت و پیامارو دیدم حس کردم چقدر همدرد دارم باورم نمیشد
حس عجیبی بهم دست داد که دیدم کلی آدم هستش که من و درک میکنن
امیدوارم که هممون ازاین وضعیت نجات پیدا کنیم و زندگی برای همه ختم بخیر بشه
بشدت درکت میکنم
منم دقیقا مثل تو ام درک میکنم اون روزو چه شب چه روز کلا واسم تاریکه🥲
سلام من یه پسرم ۱۴ ساله هستم و همین چند هفته پیش متوجه شدم که مامانم داره به بابام خیانت می کنه و نکته بدتر اینه که داره با دوست بابام به بابام خیانت می کنه و واقعا بعد از فهمیدن این موضوع از هم پاشیدم و اینکه یه خواهر ۹ ساله هم دارم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و اگر به بابام بگم که زندگیمون از هم میپاشه و من اصلن نمی خوام بچه طلاق باشم لطفاً یکی بگه باید چیکار کنم ؟💔
آرامش خودتو حفظ کن فقط باید همین کار رو کنی و با مادرت صحبت کنی و با احساس شرم و مطئسف بودن از کار مادرت جلوی خودش او موتجه میشود کار او اشتباه است
سلام من کلا ۱۲ سالمه یه برادر و خواهر کوچیک تر از خودم دارم مامانم هم سرکار میره منم همه ی کارای خونه رو انجام میدم بابام نابیناست یه مغازه ی کوچیک داریم و تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم داداشم پیش بابام مغازه کار میکنن مامانم هم که سرکار
آبجی کوچیکمم که هرچی وسایل تو خونه هست رو میریزه زمین همه ی اونا هم من جمع میکنم میکنم ناهار شام هم که با منه مامانم هم هی به من دستور میده دیگه چی کار کنم
این خیلی سخته؟
عزیزم تا خدا رو داری غم نداشته باش داشتن خواهر کم نعمتی نیست زندگی همه یه جورایی سخته فکرشو نکن
سلام
من ی دختره ۱۷ ساله ام ی خواهر بزرگتر از خودمم دارم من و خواهرم از خیانت مادرم در جریانیم همش زیر سر خالمه اون چون زندگیه خودشو همین جوری با خیانت نابود کرد و از شوهرش طلاق گرفت میخواد زندگی مارم داغون کن باز با این حال خالم دست از کارش یعنی دوستی با مردا و پسرای دیگه برنمیداره با اینکه خودشم ی پسر بیست و خورده ای ساله داره
من دلم واسه بابام میسوزه بابام آخه گناهی نکرده که اون نمیدونه زنش خیانت کرده کن حتی چند باری سر این موضوع انقد با مامانم دعوا کردم انقد بهم بد و بیراه گفتیم حتی همین دیروز ام دعوا کردیم زرتیم میشینه گریه میکنه اعصابمو خورد کرد دیگه همش میخوام درس بخونم که سال دیگه که کنکور دارم قبول شم برم از این خونه این کارای مامانم حالمو بدتر میکنه
بعضی وقتا میگم مامانم بمیره زندگیمون خوب میشه حداقلش اینه که دیگه کسی نیست که خیانت کنه و اعصابمونو داغون
درکت میکنم عزیزم من بابام تصادف کرد و مامانم هم دور دستش بود تا میتونست با مردا دوست شد و حتی رابطه جنسیم داشت و باردارم شد من 16 سالمه و از 10 سالگی مادرم این کار ها رو شروع کرد من پارسال با ی پسر دوست شدم از بس تنها بودم همشم بخاطر مادرم بود نمیخواستم کسی بفهمه چون ت خانواده ما دختر اگه با پسر دوست بشه باید سرش بریده بشه مامانم فهمید و منو چقد کتک زد 1 ساله گوشیمو گرفته ابرومو همه جا برده دارم خفه میشم ازش متنفرم هیچ حسی بهش ندارم دلم میخواد بمیره تا چند روز پیش بهش گفتم ت چرا این کارها رو با بابام کردی گفت دلم میخواد دوست دارم مادر من ی هرزه ب تمام معناست جای من بودین چیکار میکردین؟! 🥺
خب فقط 4 سالم بود ک طعم تلخ خیانتو چشیدم در حالی ک حتی اسمشم نمیدونستم
12 سال از اون روزها میگذره ولی هیچوقت اون لحظه رو ک اون مردو دیدم فراموش نکردم و نمیتونم بکنم
مامانم کاملا متوجه هست که من این موضوع رو میدونم اما چون میدونه هیچوقت ب بابام نمیگم و زندگیشون از هم نمیپاشم بازم جلوم به کاراش ادامه میده
و حتی با یک نفرم در ارتباط نیست بلکه با چند نفر در ارتباطه
و حتی همین چند دقیقه پیشم باهاش تماس تصویری گرفت و الانم دوباره صدای بوق تماس تصویریش اومد
ی بار وقتی 6 سالم بود عکس اون مردو دیدم
چندین بارم چتش با اون مردو دیدم که حرف از ول کردن بابام میزدن
کاش ی روز فقط دلیل کارشو بفهمم💔
خب تو چرا هیچی نمیگی
دلیل کارش هرچی باشه قابل قبول نیست. حق تو و پدرت نیست که اینجوری بهتون خیانت بشه. شاید خودت بی حس شده باشی متوجه نشی ولی مادرت با علنی کردن خیانتش جلوی تو، داره به تو هم آسیب میزنه. حتما خیلی جدی بهش بگو حق من نیست هربار دلمو بشکنی با این علنی انجام دادن این کارهات و حداقل جلوی من انجام نده که اینقدر اذیت نشم. سعی نکن درکش کنی، تلاش برای درک آدم خیانتکار مثل تلاش برای درک آدم افسرده ست، تو رو هم آلوده میکنه. کسی که باید درکش کنه و کمکش کنه روانشناسه نه تو. اونم تازه اگه مادرت قصد تغییر داشته باشه.
سلام من یه پسرم بچها من مادرمو خیلی دوست دارم و خیلی براش ارزش قائل بودم خیلی فهمیده بود و همیشه توی جامعه منو خوب بزرگ کرد و سختی کشید.
من ۱۵ سالمه یادمه سوم بودم یه دعوای جدی ای اتفاق افتاد بین مامان بابام و ازون روز به بعد دیگه اون رابطه ی سابق رو نداشتن خیلی سعی کردن طبیعی جلوه بدن و همین الانشم خیلی اوکی ان بدبخت پدرم توی این شرایط هرکی پول داره میده به ماها و همیشه قربون صدقه ماها میره و خیلی مهربونه.
ازون شب دعوا تا الان من حس کردم خیانت مادرمو، همین چند ماه پیش پیاماشو دیدم با یه پسری که دیدمش و میشماسمش اون پسره بیناموس کسی بود که همراه مامان بابام میومد کوه یه اکیپ کوهنوردی بودن که مادرم با اون به بابام خیانت کرده :))))
دارم میترم واقعا باورش سخته مادرمو تصور میکنم توی چنین شرایطی نباید این دردا میومد سراغم من همینجوریش افسرده بودم و خیلی دلم برای بابام میسوزه همیشه بدشو میگفتم نمیدونم چرا و همیشه طرف مامانم بودم ولی خب الان که اینارو فهمیدم با خودم میگم گناه بابام چیه :)))
نمیتونم مثل سابق به مادرم فکر کنم و بهش بگم دوست دارم یکی بیاد باهام حرف بزنه خیلی نیاز دارم بهش دارم میمیرم..🙂💔
من همین امروز فهمیدم این اتفاقو و وضعیتم دقیقا مثل توعه 15 سالمه کلاس سوم مامانم و بابام دعوا کردن و دیگه مثل سابق نشدن فقط پسررو امروز برای اولین بار عکسشو دیدم و نمیشناسمش
جقدر شبیه منی 😔
ناراحتی ندارع
واییی مثل من😔
دقیقا همین امروز برای من اتفاق افتاد و دیدم………
میدونی حالا اگه بقیه بفهمن چه بلایی به سر ما میاد دیگه همه به مادرامون یه چیز دیگه میگن
تنها نیستی
من یه دختر 17 سالم .از سه چهار سالگی خیانت مامانمو دیدم.کل بچگیم با دعوا بوده چقدر شبا گذشته که با گریه خوابیدم
فکر میکردم تموم شده همه چی حل شده
حالا یه سالی هست که فهمیدم هنوزم مامانم به خیانتش داره ادامه میده و حالم بده
هیچ تمرکزی برای زندگیم و درسم ندارم
کاش تموم شه این چیزا
تو منی من دقیقا اینطوری بودم
شرایط منم همینه😭
رفیق من تا مرز سیاه نور خوردنم رفتم
منم مثل تو پیاماشو دیدم و طرفم میشناسم
واقعا همه چیو سپردم به خدا
ولی هرجوری حساب میکنم میبینم من خیلی بیغیرتم
س
من همین چند وقت پیش خیانت بابام با بهترین دوستم رو دیدم و متاسفانه فهمیدم که دوستم از بابام بارداره و الان بچشون هم به دنیا اومده حتی اسم هم براش گذاشتن واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفان بهم یه راه بگید
نمیدونم چی بگم انقدردردداره وضعیت انقدر حالم خرابه که دیگه نمیتونم چت کنم
ارچیش بگم ازاینکه دیگه مامانم برام مرد مامانی که ادعاش میشه و یه فامیل روش حساب بازمیکنن حتی دلم واسه خودبدبختش هم میسوزه ازاینکه هرروز بابامو میبینمو تودلم میگم بمیرم برات مرد که انقدر مظلومی ازاینکه ابجیام گناه دارن ازاینکه خودم که کنکوریم دارم ذره ذره اب میشم قلبم داره منفجر میشه نمیتونمم به کسی بگم حتی خودش. ازچیش بگم اخه کی توجه میکنه به درد من بدبخته رو اکانتشم و پیاماشو میخونم هی میگم نه دیگه نمیخونم اعصابم بهم میریزه ولی مگه میشه اخه من دارم میمیرم
تویی که داری اینو میخونی میفهممت باتمام وجودم ماازاونایی که پدرومادرشون مردن یا طلاق گرفتن خیلییییی مظلومتریم ماها مثل بی پناها میمونیم نمیتونیمم بگیم هرچی بگیم تف سربالاست چون مامان خودمونه
فقط باید ازخدا بخواییم این قلب اتیش گرفتههه ی مارو اروم کنه
ولی ما مادرای خوبی میشیم ماخیانت نمیکنیم نمیزاریم بچمون وقتی که فهمید بخواد خودشو بکشه بخواد بمیره له بشه واسه چی واسه خوشگذرونیم
کاش میشد کاش میتونستم بهش بگم
ولی حیف خدافقط خودش کمکمون کنه اینا بیخیال بشن مارو خرابترازاینی که هستیم نکنن
از اینجا به هم قول میدیم همگی((: که این عادت اشتباه رو کنار بگذاریم بچه هامونو مثل خودمون بدبخت نکنیم.
بابام برای مهاجرت رف و یه سال نیس… مامانم چند ماهه مشکوک میزد امروز وقتی حموم بود رفتم سر گوشیش از کنجکاوی پی وی یه مردو باز کردم و وقتی چتاشونو دیدم انقد شوکه شده بودم که… احساس گناه دارم فقط میخوام یه کاری کنم ارتباطشو با اون مرد متاهل قطع کنه
مامانم زن خیلی عاقلیه و همیشه راجب این مسائل بهم هشدار و توضیح میداد چی شد که خودش این خطا رو کرد 😭😭😭من میخوام برگردیم سر زندگی قبلیمون بدون اون مرد… :))))
آخ همه اینجا هم دردیم😔
ی سوال
صمیمی ترین رفیقم الان درگیر خیانت مادرشه و میگ شنیده با همحرف میزنن و چتاشونو دیده
خیلی سردرگمه و بدجوریتو لاک خودشه منم خیلی سعی کردم درکش کنم ولی اعتراف میکنم نمیشه
ب نظرتون الان بهترین کاری ک ع من بر میاد چیه؟چغلطی باید بکنمممم؟
به دوستت بگو علیه مامانش مدرک جمع کنه
و تاکید کن فقط به باباش خیانت نکرده ، به خانواده خیانت کرده،به تعهدش
کسی هم که خیانت کنه ، هر چقدر هم زحمت کشیده باشه ، در نهایت خودش خواسته که دشمن باشه
سلام من یه دختر ۱۴ سالم
هنوز یکسال نشده که پدرم عوت شده مادرم یکماه پیش با یک نفر حرف میزد بهش گفتم و اون گفت که به توچه با خواهرم مشورت کردم باز هم مادرم حرف میزد اینبار خواهرم به مادرم گفت ولی مادرم بهونه اورد گفت که یه زن حرف میزنم منم گفتم دیگه تموم شد حرف نمیزنن تا به امروز که فهمیدم مامان به من الکی گفته رفته سرکار ولی نه رفته پیش طرف و به صاحبکارش گفته امروز نمیام رفته پیش مرده میشه بهم یه راه حل بدید حالم خیلی بده
از وقتی وارد سن 11سالگی شدم فهمیدم مادرم به پدرم خیانت میکنه البته امسال 1402قراره بشم 13ساله اون میدونه من میدونم ولی اهمیت نمیده
چرا
منم این دردو کشیدم
نمیدونم چجوری میتونن اینکارو کنن
ما خونوادمون ۴ نفری بود و یه داداش دارم که هنوز بچهه اون کسی که اسمش مامانمه بخاطر نمیدونم براوی این کارو کرد ولی بابای من همچی داشت و داره اما تنها چیزی که الان نداره اعتمادش نسبت به مامانمه
کلاس هشتم بودم که فهمیدم
مامانم گوشیشو بهم نمیداد کار مامانم تو خونه انجام میشه و باید واتساپشو تو لپتاپ وصل کنه تا کاراس رو انجام بده
یروز رفت بیرون و یادش رفت که واتساپشو از لپتاپ برداره منم رفتم سراغ لپتاپ و پیاماشو با اون بی همه چیز دیدم و گریه میکردم چون نمیتونستم باور کنم که این مامانمه
بعد چند وقت بابام هم فهمید حتی کل خونواده مادریم و پدریم ولی مامانم هنوز خبر نداره
تا جایی شد که طلاق گرفتن
و الان جدان
من فهمیدم مامانم عاشق بابام بود
چون همش بهم میگه به بابام بگم برگرده ولی نمیدونم چرا هنوز دست از سر مرده ور نمیداره
میشه راهنماییم کنین چیکار کنم؟
سلام درک میکنم
منم موقعیتی شبیه موقعیت شما دارم ولی بااین تفاوت که هنوز مامان بابام ازهم جدا نشدن
اگه امکانش هست میشه حستو بهم بگی که تو و داداشت بعدش حس بدی داشتین ار اینکه فامیل فهمیدن؟ یا اینکه از طلاقی که اتفاق افتاد
چون من نگران این ابروریزی ایم که بخاطر اینکار مامانم میتونه اتفاق بیفته
سلام من یه دختر ۱۴ سالم
هنوز یکسال نشده که پدرم عوت شده مادرم یکماه پیش با یک نفر حرف میزد بهش گفتم و اون گفت که به توچه با خواهرم مشورت کردم باز هم مادرم حرف میزد اینبار خواهرم به مادرم گفت ولی مادرم بهونه اورد گفت که یه زن حرف میزنم منم گفتم دیگه تموم شد حرف نمیزنن تا به امروز که فهمیدم مامان به من الکی گفته رفته سرکار ولی نه رفته پیش طرف و به صاحبکارش گفته امروز نمیام رفته پیش مرده میشه بهم یه راه حل بدید حالم خیلی بده
منم این دردو کشیدم
نمیدونم چجوری میتونن اینکارو کنن
ما خونوادمون ۴ نفری بود و یه داداش دارم که هنوز بچهه اون کسی که اسمش مامانمه بخاطر نمیدونم براوی این کارو کرد ولی بابای من همچی داشت و داره اما تنها چیزی که الان نداره اعتمادش نسبت به مامانمه
کلاس هشتم بودم که فهمیدم
مامانم گوشیشو بهم نمیداد کار مامانم تو خونه انجام میشه و باید واتساپشو تو لپتاپ وصل کنه تا کاراس رو انجام بده
یروز رفت بیرون و یادش رفت که واتساپشو از لپتاپ برداره منم رفتم سراغ لپتاپ و پیاماشو با اون بی همه چیز دیدم و گریه میکردم چون نمیتونستم باور کنم که این مامانمه
بعد چند وقت بابام هم فهمید حتی کل خونواده مادریم و پدریم ولی مامانم هنوز خبر نداره
تا جایی شد که طلاق گرفتن
و الان جدان
من فهمیدم مامانم عاشق بابام بود
چون همش بهم میگه به بابام بگم برگرده ولی نمیدونم چرا هنوز دست از سر مرده ور نمیداره
میشه راهنماییم کنین چیکار کنم؟
خدا واقعا این پیام ها رو میبینی؟؟؟؟ ما چه گناهی کرده بودیم که همچین بلایی سرمون اومد؟؟ خیلی دلگیرم ازت
سلام عزیزم
دنیا فانی و ناپایداره و پر از امتحان و ابتلاست
شما کوچکترید و روحیه تون لطیف تر و خدایی تره
مطمئن باشیم یا اوضاع درست میشه یا جوری عوض میشه که بهتر از گذشته باشه
فقط امیدمون رو بخدا از دست ندیدم و برای روزهای هر چند کم ولی خوبی که داشتیم سپاسگزار باشیم
اگر کمکی ازتون ساخته نیست کنجکاو نباشید و بیشتر به درس و تحصیل یا یک حرفه تمرکز کنید
ارتباط مون رو با خدا بیشتر کنیم کسی که خدا داره همه چیز داره
*و بشارت ده صابران را*
سلام من کلاس هشتم هستم ۱۴ ساله و یه داداش کوچیکه چهار ساله دارم
مامان و بابام الان دعوا کردن و بابام اعصابش خورد شد مامانمو شلاق میزد با سیم شارژر و من میرفتم جلوش و میگفتم چرا میزنی و داشتم نگاه میکرد و گریه میکرد…مامانم هم چمدون رو گرفت و رفت خونه مادربزرگم(مادر مامانم)و آخرین چیزی که به من گفت این بود:مراقب داشت باش😭😓😭😭الان فقط من و بابام و داداشم هستیم و خیلی میترسم داداشم بخاطر مامانم گریه کنه و بگه مامان کجاسسس
سال 94 بود قرار بود سه روز دیگه برم خدمت اموزشی که متوجه خیانت مادرم شدم اونم چه خیانتی به والله کمرم شکست خودش فهمید کلی گریه که توبه میکنم و….. گفتم باشه اگه بدونید با چه وضعی رفتم سربازی هرشب سر نکهبانی گریه میکردم تنها چیزی که ارومم میکرد این بود افتاده بودم مشهد موقع مرخصی میرفتم حرم گریه میکردم. الان چندین سال گذشته من مادرم واقعا توبع کرده ولی من هرشب تو ذهنم میاد من از سختی این درد افتادم تو دام اعتیاد مواد میزدم که فقط یخورده فراموش کنم باورتون نمیشه یه شب اروم نیستم. میدونی چیه؟ پاک ترین جای دنیا دامن پاک مادره وای از اون روزی که دامن مادر لکه دار شه.. سی سالمه تا اخر عمرم ازدواج نمیکنم دیگه
خوش به حالتون که حداقل مادرتون توبه کرده من چی بگم
خودتون رو اذیت نکنید و به نظرم ازدواج کنید و همسر خوبی بشید و هیچ وقت مثل مامانتون نشید
واقعا قلبم درد میکنه احساس تنهایی احساس ناراحتی قم غصه ادم رو نابود می کنه اصلا باور نمیشه این همون ادمه که از چشمام هم بهش بیشتر اعتماد داشتم
منم مثل شما
خدا لعنت کنه مادر های خراب رو مامان منم هرزه است
قلبم پره درده از بس خیانت مادرم رو دیدم
ولی بملا قبول داری حوصله تایپ کردنم ندارم؟🖤
بمولا حالتو درک میکنم💔💔💔
منم حالتان را درک میکنم
سلام من مادرم با همکارش چت میکنه و اهنگ میفرستن برای هم و به من میگه دست به گوشی نزن وقتی میخام برم سمت گوشی میگه دست نزن ولی قبلا همش دست من بود داد میزنه شب ها گوشی رو با خودش میبره ک بخابه ولی حتی میرفت بیرون هم گوشی با من تا وارد اکانت روبیکا شدم تا ببینم چی میشه حتی تماس هاشم دیدم اقا توروخدا یکی یه چیزی بگه
منم همینجورم😭
منم میفهمتت 💔 با وجودم میفهمتت
میدونم حالت از این زندگی بهم میخوره میدونم چقد داره بهت سخت میگذره یک دقیقه هفتاد ساله. میدونم ادامه دادن سخته میدونم 💔میدونم
مادر من یه روزی قابل اعتماد ترین فرد دنیا برام بود
اما من کلاس هفتم بودم دیدم با پیر مردی که سن باباشو داره چت میکنه خیلی مشکوک بود نصف شب صبح در هر لحظه و هرکجا بهشم میگفتم چرا انقد باهم چت میکنین میگف در مورد کار صحبت میکنیم اونموقع از چشمام به مادرم اعتماد داشتم
یک روز نصف شب که داش چت میکرد دیدم خوابش برده و رمز گوشیش باز بود گفتم بزار ببینم با این پیری چه صحبت کاری داره که همش از من قایم میکنه گوشیو برداشتمو رفتم همین که پیام هاشو باهاش دیدم قلبم شکست…
نمیدونی چقدددد سخت بود باورش
که کسی که خیلی بهش اعتماد داری اینجوری کنه
مادرمم شرمنده شد
اومروز گند تمرین روز زندگیم بود
همینطور میخواستم به پدرمم بگم اما نمیخواستم زندگیمونو با دستای خودم از بین ببرم
من هنوزم عاشقانه دوسش دارم اما هنوزم میگم دروغهههه
امروزم بازم بهش شک کردم خیلی مشکوک میزد و نفر اول لیست شیر اینستا یه مرد بود فقط این نه بلکه هزاران بار مثل قدیم مشکوک میزنه
اما دلم گریه میخوادددددد
اصلا توقع ندارم
الآنم بهم میگه من میخوام خودکشی کنم
کاش اصلا هیچ وقت نمیفهمیدم
مادر من زن فهمیده ای هس و من تو زندگی مدیونشم چون خیلی برام سختی کشید
اما دیگه از اونروز دیگه مثل قدیم باهاش نشدم
امیدوارم هیچ کدومتون این حسو تجربه نکنین
چون درد خیلی بدیه و دیگه آدم سابق نمیشی و همیشه یادت میمونه
درکت میکنم🖤
آخه عزیزم میفهمم
داداش من ۱۲ساله به مامانم شک کردم ولی الان نمیدونم چجوری باید سابت کنم هی بهم میگه من چرا تو رو بزرگ کردم حالام خیلی بده دارم گریه میکنم
منم مامانم که مثلا همش کلاس قران میره و اهل این برنامه هاس همشخودشو بابام از بچگی درحال جنگ بودن و بابام خیلی بداخلاقه الانا تو سن پنجاه سالگی مامانم فهمیدم با کسی رابطه داره و خیلی به خودش میرسه و بیرون رفتنای مشکوک داره و هربار رمز گوشیشو عوض میکنه وپنج تا داداش دارم من دخترمو نمیدونم چکارکنم ازیه طرف داداشام خیلی بهشاعتماد دارن و خیلی متعصبن.. خونمون قیامت میشه اگه بفهمن .. منم که خودم حالم دیگه از این زندگی به هم میخوره 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭دلم میخاد باهاش حرف بزنم بگم شر درست نکن واسمون اما خجالت میکشم چون انکارش میکنه
من مثل تو هستم 😟😟😭
مادرم ۶۵ سالشه و با یک جوون دوست شده. یکماهه فهمیدم. باهاش خیلی درگیرم. میگه ۶۵ سالمه و هر کاری دلم بخاد میکنم.
مادر منم همینجوریه و چند بار بهش گفتم که چرا اینکار رو میکنی یا آخرش پدرم من رو کتک زده و گفته دروغ میگی یا آخرش مامانم منو دعوا میکرد
حالم خیلی بده…
من وقتی 16 سالم بود با یه اشنا مچشونوگرفتم اماسکوت کردم وفکر کردم دیگه تکرار نمیشه تا الان که بعد از 7 سال دوباره همون روزا تکرار شده
دلم میخاد خودمو خلاص کنم…
قسمت جالبش اینجاست که چند وقتیه بازی در میاره که باباتون خیانت میکنه و میخواد یجوری از بابام جدا بشه و بره با اون مردک درصورتی که بابام پاک ترین و مظلوم ترین مردیه که دیدم
اگه خانومی داره این مطلبو میخونه و در حال خیانته میخواستم بگم تو رو خدا اینکارو نکن مخصوصا اگر بچه داری و اون دختره:))))
عزیزم🥺💔 شدیدا همدردی می کنم باهات. همسنیم باهم و همدرد هم هستیم💔💔
باتمام وجودم حالتو درک میکنم
حس میکنم کسی بدبخت ترازماها وجودنداره یعنی حتی همین دوجمله رو بااشک تایپ کردم
من الان ۱۶ سالمه چند وقته فهمیدم ترخدا یه چیزی بگین دارم آتیش میگیرم از درون نابود شدم من یه دخترم که مامانم همیشه از این مثال ها برام میزد بابام عاشقه مامانمه من الان نمیدونم چیکار کنم ترخدا اگه میتونید کمکم کنید حالم خوب نیست
منم تقریبا مث توهم یخورده فرق داره میتونی درد و دل کنی؟؟ ۸ روزه نمیخوابم و اگرم بخوابم با قرص ارامبخشانه مث چی حالم بدع ام اما میدونم مامانم خیانت نمیکنه بابام مرده):
سلام ي همدردم که حرفاتونو میفهمم
هرلحظش سخت تر از لحظه ی بعدیشه
دلم میخواد برم حرم تا صبح گریه کنم
بهم دروغ میگه مامانم فک میکنه متوجه نمیشم. نمیتونم باور کنم اصلا تمرکز ندارم
دخترو پسرهای نازنبن و هموطنم که در این مورد با هم مشترک هستین والبته درد ناشی از این اتفاق رو تجربه میکنین .من ۵۵ سال دارم ۲۵ ساله بودم که تجربه مشابهی داشتم عکس العمل من با مادرم که بسیار برام با ارزش بود وهست خیلی خشن و با تهدید بودشکستن مادرمو شاهد بودمو الان ارزو ن میکردم کاش واردش نمیشدم البته که پیش امد درد ناکیه اما فراموش نکنین زندگی خودشه و قطعا شما از شرایط و دلایل ایشون برای این تصمیم بخوبی اگاه نیستین بلحاظ بالا پایین شدن اوضاع روحی روانی
وشرایطی که باعث رابطه سست مادر و پدر و فرزندان شده و…بنظرم حداکثر بابد بااون نزدیکتر بشیم و سعی کنیم شرابط خراب روانیشو .وترس هاشو نامیدی ها خجالت و…همه رو ببینیم و احتمالا زجری که حتما در درون میکشه پس مدتی هم نقش مادررو شما براش بازی کنین چون فکر میکنم جز این راهی نباشه گذشته از مشاور و مشورت گرفتن خلاصه اخرش شما نباید حال و زندگی شخصیتون رو تحت تاثیر پیش امد قرار بدبن درسته سخته اما ساییدن روح و روان و ارامشتون رو کنارل کنین والبته کاری که باعث بشه تصمیم های فاجعه بار تری بگیربن اتفاق نیفته .قربان شمافرزندان میهن مراقب خودتون باشین
سلام.خدایا گناه ماها چی بود ک دچارهمچین دردی باید بشیم کم مشکلات داشتیم 28روزمتوجه خیانت مادرم به هممون شدم 28روزمعنی خواب خوراک نمیفهمم انگارتوقلبم اتیش روشن کردن حتی الان ک پیام رودارم تایپ میکنم نمیدونم چی بگم دیروزتولد29سالگیم بود ارزوکردم بمیرم هرچقدرازخونه خانواده دورمیشم ذهنم بدتردرگیرمیشه بارها نقشه کشتنشونم کشیدم ولی یه چیزی درونم بهم میگه توتاحالار ازارت ب ی مورچه نرسیده چطورهمچین کاری میخوای بکنی تصمیم گرفتم برای همیشه ترکشون کنم ی جوری ک انگارنه خانی اومده نه خانی رفته دلم بحال تک تک بچه هایی ک این شرایطو حس کردن میسوزه💔
نمیدونم چرا اما از شدت گریه درونم یه دردی دارم که داره مشت میزنه به دلم و هر لحظه می خواد بیاد بیرون اه
من همین الان دیدم توی گوشی مامانم
رابطه مامان بابام هیچ مشکلی نداره ولی چرا قبلا مشکوک شده بودم ولی مطمعن نبودم تازه از صفحه ها اسکرین گرفتم تا مامانم ببینه و توی او صفحه ها حرف دلم رو نوشتم من فقط ۱۱ سالمه چرا آخه 😅💔
از وقتی وارد سن 11سالگی شدم فهمیدم مادرم به پدرم خیانت میکنه البته امسال 1402قراره بشم 13ساله اون میدونه من میدونم ولی اهمیت نمیده
۱۱ سالته.. بمیرم برات💔💔
من 8سالم بود که متوجه خیانت مادرم به پدرم شدم😢
سلام من زنی ازدواج کرده 26سالمه مادرم الان بیست سال که دارد خیانت میکنه به بابام حتی به شوهرم که تنها داماد این خانه بود خاست باهاش رابطه داشته باشه ولی شوهرم خیلی منو دوست داره برا همین پامو از خانوادم قطع کرد و گفت نمیخام اونجا بری میخام زندگی خوبی را بگذرانیم پدرم مهندسی داره در شرکت ایران ژاپن کار میکرد خلاصه با سحر و جادو پدرم را زمین گیر کرد والان دوسال که پدرمو از دست دادم الان هم هرچی به مادرم میگم علت مرگش چیه میگه نمیدونم سالم بود ولی از وقتی ازدواج کردم مرض پوستی گرفت چون کسی بهش نمیرسه نه غذایی نه چیزی خلاصه نمیدانم چیکار کنم الان 10سال خانه پدرم نرفتم حتی مرگ پدرم فاتحش نرفتم خیلی از مادرم عصبی هستم حتی عروسیم رو خراب کرد خیلی کار بدی کرد و میخام تا ابد ترکش کنم یعنی هیچی مادر و خانواده ای ندارم آیا کارم درسته
نمیدونم چیکار کنم ، ۱۴ سالمه تازگی ها به مامانم شک کرده بودم ، بعضی اسم هایی که توی گوشی سیو کرده بود رو هیچوقت قبلا در موردشون چیزی نشنیده بودم ، همه شون اسم های زن بود .
چند ماهی توی همین شک گذشت . تا اینکه چند روز پیش خیلی ناخواسته رفتم سراغ یکی از صفحه های چتش با یکی از اون اسم ها ، هر چی بیشتر میخوندم حالم بدتر میشد ، حرفایی که رد و بدل کرده بودن رو یادم میاد حالت تهوع میگیرم.
از مادرم بدم اومده ، چون که الان دیگه میدونم همه کارهاش الکیه .
فقط و فقط دلم برای خواهر کوچیکترم و پدرم میسوزه ، پدرم عاشقانه مادرم رد میپرسته ، دلم براش میسوزه .
نمیدونم چیکار کنم
دقیقا منم همینجوری بودم😅💔
کاریش نمیشه کرد 🖤💔
چرا انقد شبیه منی منم فقط یازده سالمه
من از 11سالگی فهمیدم و دلم واسه داداش کوچکم و پدرم میسوزه البته امسال 1402قزاره 13ساله بشم ولی مهم نیست از زمانی که خیانت مادرم به پدرم رو فهمیدم افسردگی شدیدی گرفتم
اره دقیقا منم عین تو چهارده سالمه همین اتفاق برام افتاده هر وق فک میکنم قلبم درد میگیرد دلم برای بابام میسوزه 💔
سلام من امسال کنکور دارم و چندین بار فهمیدم مامانم نصفه شبا میره بیرون ، عصبی شدم ، هیچ دوستی ندارم ، هیچکسو ندارم باهاش حرف بزنم ، تو شهر کوچکی هم زندگی میکنیم و وحشت دارم از اینکهذعابرومون بره ، هرموقع به روی مامانم مبارک خیلی پرو جوابمو میده و میگه گذشت …از دبستان تا الان اینکار هارو میکنه ، تو گروه های تلگرام ، دایرکتای اینستا و و و انگار عادت کرده ، کسی این جدیدارو نمیدونه ، نمیتونم بگم ، و وقتی با مامانم سر این چیزا دعوا میکنم همه چیزو میزاره تقصیر من و به بقیه میگه تقصیر من بوده حتی به مدیر مدرسمم گفت دخترم بی احترامی میکنه، اما کسی نمیفهمه رگ غیرتم چطور باد کرده ، چطور ویترین چطور وحشت دارم ، نمیدونه خواهر و داداش از خودم کوچیک تر دارم ، اهل دوست پسر و این چیزا هم اصلن نیستم و چادریم ،این چیزایی که از مامانم میبینم خیلی برام سخته ….فکرم هزار جا میره که با اونا چکار کرده وقتی میرفته ذبیرون . شماره مامانمو دارن……. سخته..من واقعا تنهام
تو مثل منی..
من بارها خیانت مادرم رو دیدم
مادر من با پسر خواهر شوهرش رابطه داره
یعنی پسر عمه من
من بارها مچ جفتشون رو گرفتم
ولی هر بار مامانم منکرش کرده و یجور پیچونده
من میخواستم به بابام بگم ولی میدونم بگم مامانم رو میکشه
یا طلاق میگیره دوست ندارم آبجیم و برادر هام بی مادر بزرگ شن
خیلی دوست دارم زودتر بزرگ شم و سیک مامانمو بزنم از خانواده پرتش کنم بیرون
بنظرم خیلی نامرده چون بابای من خیلی خوبه و تا حالا چیزی درش ندیدم
حتی من یادمه بچه بودم!
و تو کمد مامانم یه کاندوم پیدا شده بود(توسط بابام)
بابام با مامانم نزدیک ۴ ماه قهر بود
و بعد دوباره دوست شدن
امروز دوباره خیانت مامانم رو با چشمام دیدم
اعصابم خورده
نمیدونم چیکار کنم راهنمایی کنید😔
چند وقته که از خیانت مادرم مطلع شدم
من مادرم رو خیلی پاک میدیدم و انتظارشو نداشتم واقعا
مادرم از این زناییه که هم نماز میخونه هم روزه میگیره و میشینه پای قران با خداش حرف میزنه و گریه میکنه
هیچوقت فکرشم نمیکردم
اگر پدرم این کارو میکرد برام قابل هضم تر بود
اولین بار سکس چتاشو دیدم و واقعا حالم بد شد و ساعتها گریه کردم
نتونستم و همون روز بحثشو کشیدم وسط و دعوا شد
همش انکارش میکنه
و منم ادم ساده لوحیم و باورش کردم که این چتا مال خودش نبوده و شوخی بود
تا دوباره با یه اسم دیگه پیامارو دیدم
هربار این تکرار شد و هربار مامانم انکار میکرد
اینقدر اشک ریختم که چشمام قرمز شده
بار اول خیلی سعی داشت که بگه نه من خیانت نکردم
ولی الان دیگه حتی براش اهمیتی نداره
جوری برخورد میکنه انگار طلبکاره
من نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم
هربار کتکش زدم
و حالم از خودم داره بهم میخوره
هم از مادرم بدم میاد هم از خودم
از بچگیم پدر و مادرم رابطه ی خوبی نداشتن و همیشه خونه ی ما دعوا بود
همیشه منو خواهرم تو اتاق میشستیم و گریه میکردیم
حالم از زندگیم بهم میخوره
پدرمم معتاده و دعوا ها اکثرا یا سر این موضوع بود یا پول
از بچگی میدونستم پدرم پورن نگاه میکنه و خیلی برام مهم نبود
نه پدرم نه مادرم هیچوقت برای ما مادری و پدری نکردن
دلم میخواست تو یه خانواده دیگه دنیا میومدم
حسرت یه خانواده و یه زندگی شاد به دلم مونده
تنها حرفم اینه که
کاش طلاق میگرفتین و بعد به کثافت کاریاتون میرسیدین
خیانت واقعا چیز قابل بخششی نیست
اینارو گفتم نه برای اینکه راهنمایی بگیرم فقط خواستم یکم دلم خالی شه
با پیامای همتون گریه کردم
میدونی همدردیم
دقیقا برای من همچین موضوعی پیش اومده
دقیقا همین اتفاق
انقدر شوکم حتی اشکم در نمیاد
قربونتون برم
با تک تک دلنوشته ها همدردی کردم و اشک ریختم
متاسفانه این پیشامدها به قدری آثار مخرب و منفی تو کل زندگیه آینده مون میزاره که جبران ناپذیره
بعنوان شخصی که این روزا رو تجربه کرده و اثرات مخرب روحی روانی شم منو درگیر خودش کرده میخوام بگم عزیزای پاک دل هرچندسخت سعی کنید با این موضوع کنار بیاید و بیخیال باشید و مطمن باشید این اسمش بی غیرتی نیست
چون کاری ازدستمون برنمیاد مطمن باش که خدا خودش جوابشونو میده و تنها با تمرکز کردن رو زندگی خودته که میتونی جوابی درخور و لایقشون در آینده بهشون بدید
بچه ها توروخدا خودتونو عذاب ندید که اونا ککشونم نمیگزه
همتونو دوسدارم
اینا بازیای زندگیه حالاحالاها باید قوی باشیم.
بچه ها شماها چرا نگران هستید مادرا دست به این کار زدن مامانا باید نگران باشن باید استرس داشته باشن که روزی رابطه شون با مرد های دیگه فاش میشه خودتون رو به بیخیالی بزنید میدونم سخته اما ما چرا باید نگران باشیم مگه ما باعث شدیم این اتفاق بیوفته ما باید خودمون به فکر آیندمون باشیم به درک بلاخره روزی این رابطه فاش میشه
خب نمیشه که من چندبار میخواستم بیخیال بشم ولی وژدانم نمیزاره هر روز جلوی منو بابام میشینه باهم میگیم میخندیم بابای منم بنده خدا آدم دل پاک ساده یه
بابا منم همینطوریه
مگههه میشه من قلبم داره له میشه اشکام بندنمیاد نمیدونم هم چرا شایددلم واسه بابام میسوزه یاواسه خودم و ابجیام یاواسه خودش که اینکارو میکنه و اون دنیا قراره مجازات بشه بقران دلم واسه خود بدبختشم اتیش میگیره
یه روز شماره مرد رو پاک کردم مامانم گفت چرا پاک کردی الکی گفتم میخواستم شماره دوستم رو پاک کنم حواسم پرت شد مامانم گفت مرز داشتی چند روز که گذشت عوضی به مامانم زنگ زد گفت من دوست دارم و اینا وقتی اینارو دیدم بخدا میخواستم شب و روزم رو با گریه بگذرونگم تعریف از خود نباشه خونوادگی دل هایمون پاکه واسه همین توقع نداشتم مامان با این مردک پست در ارتباط باشه هرچی میخوام به بابام بگم میترسم کار به طلاق بکشه😭😭😭😭😢😢😢😢
سلام من ۱۶سالمه تو ۲سالگی پدرمو از دست دادم و با مامانم تنهای زندگی کردم مامانم نزدیک ۱۰ساله که با یکی رابطه ی جنسی داره و من از کلاس دوم میدونم ولی غیرتشو نداشتم هیچی بگم و الان که همه میدونیم اون مرده با مامانم ازدواج کرده میخوام مامانمو از خونه ی خودم بیرون کنم دیگه ب هیچ وجه نمیتونم تحملش کنم تو دو راهی موندم لطفا کمکم کنید
من یه روز گوشی مامانمو برداشتم دیدم یه نفر به مامانم پیام داد که تا حالا تو مخاطب ها ندیده بودم رفام رو پیامش دیدم بله قبل از این هزارتا پیام به هم دادن واقعا دلم برای بابام میسوزه این همه زحمت میکشه برای این مادرهای خیانت کار جنده دلم میخواد برم تو دل مامانم بش بگم کثافت بی لیاقت خیانت کار
من چند وقت بود به مامانم شک کرده بودم گوشیش هر چی برنامه داره به اکانت هاش رفتم پس شک کردنم واقعاً حقیقت داشته بابام زیاد ایران نبود یعنی چند ماهی میرفت از خونه خواستم خودم دست به کار شم رفتم روش گفتم چرا این کار میکنی با پرویی بهم گفت خوشم میاد به تو ربطی نداره منم نتونستم خودم کنترل کنم رفتم اسلحه بابام برداشتم با اون تحدیدش کردم به مرگ کلت مخش گرفتم آماده شلیک بودم فقط منتظر بودم حرف بزنه مخش خالی کنم گفت بزن به خاطر خواهرم که ازم کوچیک بود نزدم سنش اندازه من بود میزدم قراره بابام بیاد ایران طلاقش بده کم مونده بود تا آخر عمر تو زندان آب خنک بخورم
خیلی حالم خرابه امروز فهمیدم مامانی که سر پاکیش قسم میخوردم با عموم رابطه داره نمیدونم چیکار کنم بفکر خودکشیم تا راحت بشم از این نکبتی که اسمش زندگیه بفکر داداش ۱۰ سالمم دلم برای بابام خیلی میسوزه از عموم متنفرم قبل از اینکه بفهمم با مامانم رابطه داره خیلی دوسش داشتم الان نگاشون میکنم میخام بالا بیارم توروخدا اگه شوهرتونو دوس ندارین طلاق بگیرین چرا خیانت میکنین…
خیلی بده هروقت میرم مدرسه میدونم یه مردی خونمونه یه بار حوصله نداشتم مدرسمو پیچوندم وقتی رفتم خونه دیدم مامانم با دامن کوتاه کوتاه با یه لباس باز بدون لباس زیر براش صبحونه درست کرده خونرو تمیز کرده منو دیدن خیلی بد هول شدن منم چیزی نداشتم بگم مامانمم خیلی پاچه پارس با شلوغ کاری به قول خودش جمع کرد رفتم پیاماشونو خوندم مدام براش عکسایی با لباسای جنده ای می فرسته منو ابجیمو همش به زور می فرسته خونه خالم تا بتونه با اون توله صگاا تنها باشه… مثه خوره افتاده تو جونم نمس تونم تمرکز کنم رو هیچی از همه بیشتر دلم برا بابام میسوزه که بيچاره کلی کار می کنه دلم برا سادگیش میسوزه دلمم نمی خواد به کسی چیزی بگم تا همینم از هم بپاشه
بمیرم
مادر واقن از خدا بهتره ولی واقن مادره تو یه چی دیگس بی احترامی نباشه ها ولی اگه این داستان واقعی باشه ولقن خدا لعنتش کنه
اگه داری این رو میخونی دلیل تو این صفحه اومدنت واضحه ..
فقط بدون تنها نیستی اون درد کشتندهدای که بعد از فهمیدن میاد سراغت .. اون لحظه ای که حس مرگ داشتی اون احساس تنفری که نسبت به مادرت سراغت اومد و حتی تو ذهنت حداقل یه بار خواستی مادرتو بکشی ، این هارو ما هم تجربه کردیم .
مم به درجه ای رسیدم که حتی وقتی مادرم اسممو صدا میزنه احساس انزجار میکنم ۲۱ سالمه و یک ساله شاهد این موضوع هستم .. بیشترین چیزی که آزارم میده اینه که مادرم فک میکنه من یه بچم که هیچی نمیفهمه و خب میدونم که تو هم دقیقا همین احساس رو داری
هیچ انسانی لایق تجربه کردن همچین خیانتی نیست ..
ولی خب حالا که اتفاق افتاده..
فقط ازت یه چیز میخوام تو هم در آینده روزی پدر یا مادر میشی ، هیچ وقت احساساتی که این روزا داشتی رو فراموش نکن و با خودت عهد کن که نذاری بچه های تو هم در آینده همچین چیزی رو تجربه کنن .
امیدوارم یه روز زندگی هممون از این شرایط نفرت انگیز فاصله بگیره و حال دلمون خوب بشه🩵
فقط یه احمق تو این جامعه خیانتکار بچه به دنیا میاره
سلام من از ۷ سالگی متوجه خیانت مادرم شدم اول فکر میکردم چیزی دیگه ای هست ولی وقتی متوجه شدم ازش بدم میاد رابطه نمیدونم داشته یا نه ولی چت هاشو میدیدم
دلم میخواد از سادگی بابام هم اونو بکشم هم مامانمو بعضی وقتا میبینه یکی مزاحمم شده میگه دنبال این کارا نرو میدونه با این که خبر دارم خیانت کرده ولی بازم ادامه میده.
سلام با تک تک پیام ها اشک ریختم چونکه با تمام وجودم همدردی کردم.من پدر و مادرم از هم جدا شدن ولی مادرم آبرو برام نذاشته تقریبا داره با تمام مردای فامیل میپره.هردفعه با یکی…من خیلی حالم بده.هر دفعه ک یه نفر جدید رو میفهمم از بار اول واسم سخت تره…من خودم تا حالا دوست پسر نداشتم بعد مادر من ب هیچ نره خری نه نمیگه 🙂 من مشکلی با ازدواجش بخدا ندارم اما نه اینجوری ک داره زندگی های مردم رو خراب میکنه و از همه پنهون میکنه.۵و نیم صبحه و من نتونستم بخوابم راستش تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم.فقط میخوام بهش بگم من بچه نیستم و میفهمم…حالا بره ب کارهاش ادامه بده
بچه تروخدا بهم بگید چیکار کنم من مامانم رو خیلی دوست دارم بابام هم همین طور ترو خدا بهم بگینهمیشه میخوام بمیرم با اینکه سیزده سالمه تروخدا مت عموم به مامانم تجاوز میکنه مامانم از اون. وقت که داره خیانت میکنه تروخدا بهم بگین
مادر هه البتع اگبشع مادر صداش کرد با یه پسر ده سال کوچیکتر خودش سکس داشتع و چند سالع دارع با ادمای مختلف ب پدرم خیانت میکنه و هروقت چیزی بهش میگم تنها جملش اینه ک به تو ربطی نداره ب تو چ
میگ تو ک رفاه و زندگیتو داری اینا بهت ربطی ندارع ولی واقعا نمیتونم تحمل کنم خلی تحت فشارم
دعواهاشون با پدرم سرموضوعیه ک مادرم توجهی ب خانوادش ندارع
نگران برادرمم
اون هنوز بچس
ولی مادرم رسما جلوی یه بچه شیش سالع با مردای غریبه حرف میزنه و ب برادرم باج میده ک ب کسی نگه
از زندگیم حالم بهم میخورع
خواهر بزرگترم این موضوعو میدونه سعی کرد جلپی این موضوعو بگیرع ولی مادرم شروع ب یه کارهایی کرد و گفت نمیخاد جداشه از اون مرد
وپدرم خیانتو نمیدونه
و من واقعا گیرم
سلام من یه دختره ۱۱ ساله که دیدم مامانم خیانت میکنه من خیلی حالم بده فقت روز و شب گریه میکنم دیگه جون ندارم چشم هام سیاهی افتاده دیگه واقعا میخوام برم بمیرم مامانم با چند تا مرد لاس میزنه و مامانم همیشه میگه میخوام برم سرکار ولی البته میره پیشه اون مرتیکه ی کثافت میره اگه یه روز اون مرتیکه رو پیدا کنم یک بلای سرش بیار که مرغ های اسمو براش گریه کنن من اسمم لیدیا هست بچه ترو خدا به من یه راهی بدین من حالم خیلی خیلی بده بخدا دیگه هیچی نمیخورم اون وقت ۵۰ کیلو بودم ولی الان شدم ۲۰ کیلو ترو خدا یه کاری کنید واسم
سلام من چند ماه فهمیدم مامانم به یه پسری سکس داشته و این منو خیلی ازار میده چند بار خدم دیدم داخل گوشش اینکارو میکردن ولی این قضیه من سرشو بستم ولی الان داره با پسر حرف میزنه هر وقت من میرم باشگاه مرده میاد خونمون چند بار زنگش زدم تهدیدش کردم ولی بازم ادم نشد یارو حرومزاده خدایاااا من فقط۱۴ سالمه چرا باید زجر بکشم این همه🖤🥀
با تمام وجودم درکتون میکنم
منم همین حس رو دارم نمیدونم با چه نشونه ای به پدروم مادرم بگم ولی اگه زیادی اذیت میکنه با کسی که خیلی واقعا اعتماد داری باهاش حرف بزن که همچین آدمی پیدا نمیشه(معمولا) نبود برو با یک مشاور صحبت کن که حالت بهتر بشه
عین من من از بچگیم شاهد راطه جنسی مادرم با یه مرد غریبه بودم ولی چون اون موقع 5 سالم بود کم از یادم رفت ولی از 9 سالگی بازم اتفاق افتاد الانم تو همه گروه ها هست با همه مردا پیامای جنسی رد و بدل میکنه حتی با معلم داداشمم رابطه داره تا زگی ها هم میخواد مخ پسر داییش رو بزنه من از بچگیم تا حالا ازش جز فوش وکتک چیزی ندیدم یبار نزدیک بود بابام بفهمه به من اصرار کرد اگه باباپرسید من گردن بگیرم منم فرض کنین دختر 16 ساله تک و تنها رابیوفتم نصف شب بیرون تا گوشی مامانو از داشبورد بابا بردارم تا پیامارو عکسارو حذف کنم اون هم پشتش بودم ولی یبارم کنارم نموند مادری نکرد خداشاهد من واسه داداشام مادری کردم یکی 11 سالشه یکی 8 منی که دخترم هیچ دوس پسری ندارم ولی مامانم——-من چادریم از خیانت متنفرم از زن هایییکه فقط بلدن زایمان کنن مادری بلد نیستن متنفرم 16 سال عذاب کشیدم از دستش تموم شدم انگار پسرفت تحصیلی کردم من دهمم تو رشته تجربیم ولی الان تو همه درسای تخصصی افتادم اولین نفریم که بفهمه من تجدید دارم منو میکشه مامانمه بعدشم میگه تو توذهنت کی رو داری هان خاک فلانی بخوره توسرتیکیی نیست بگه من از فکر تو از روزی که بابا بفهمه از روز روسوایی از همه اینا میترسم دغدغم شده خدا شاهده نه غذا میپزه نه خونه جم میکنه هم کنیز شدم واسش هم مامان داداشام از الان بفکر ازدواجم تا از شرش خلاص شم ولی داداشام چی میشن تنها دلخوشیم خوندن رمان شده توروخدا یکی یه راهی پیشنهاد بده دارم دیونه میشم
چقدر کپی منی تو تو تمام خصوصیات منو داری 🙂💔
سلام
خوبی؟ امیدوارم بعد از تمام سختی و زحمت هایی که برای خودت و داداشات کشیدی، سالم و سلامت باشی چه از نظر روحی چه از نظر جسمی!
اول اینکه میخوام برات بگم که از قصد ازدواج داری سعی کن با کسی ازدواج کنی که واقعا دوستش داشته باشی و ادم خوبی باشه اینکه فقط به ازدواج کردن برای رهایی خودت از دست مادرت استفاده می کنی ممکنه تو رو دچار غم بیشتری کنه چون شاید با یه فرد عصبانی یا خیلی مذهبی و سنتی یا خیانکار و… ازدواج کنی دوم اینکه زندگی آدامای دوروبرت همیشه سعی می کنن زمینت بزنن حالا چه عمدی یا غیر عمدی اما اینو بدون دیر یا زود نتیجه زحمت و سختی هایی که کشیدی رو می بینی فقط سعی کن یخاطر ناراحتی هات یا هر چیز دیگه ای سمت راه های بد نری
همیشه هم به فکر بقیه و ادمای دوروبرت نباش نمیگم همیشه نباش اما گاهی وقت ها به فکر خودتم باش از خوشی ها یا اتفاق های زیبا و کوچیک زندگیت لذت ببر مثل: قدم زدن زیر بارون تنهایی یا با کسی که دوست داری اون موقع کنارت باشه یا تولد هایی که فقط با یه کیک کوچیک و چای یا خوارکی های کوچیک گرفته میشه یا خوندن کتاب با یه چای یا یه لیوان آب نزدیک پنجره یا انجام کارهایی که دوسش داری
درمورد مادرت باید بهت بگم نه رفتار بدی باهاش داشته باش نه زیادی به فکرش باش، رفتار هایی باهاش داشته باش که حس درونت رو بهش منتقل میکنه اما رفتارهای پرخاشگرانت رو باهاش کنترل کن، نشونش بده اما نه زیاد. میگم نشونش بده تا خشمت رو زیادی توی خودت نریزی یا روی دیگران خالی نکنی!
در آخر میخوام بهت بگم آفرین! بهت افتخار میکنم به عنوان یه دوست البته اگه منو دوستت میدونی آفرین چون تا الان خودتو نباختی و تسلیم نشدی. امیدوارم حداقل از الان به بعد زندگی پر از خوشی آرامش راحتی و زیبایی داشته باشی! ❤
آخه دختر خوب این آدم بدرد نخور که زندگی نقشی نداره مرگ یک دفعه شیون هم یک دفعه پدرتوابدا کارخشنی نمیکنه چونامثال مادرتو ارزش ندارن با آرامش پدرو در جریان برار تا با مدرک بتونه بدونه مهریه جدا بشه آخرش هم تو یک کدبانوی خوب برای دوتا ب داتبشو درسته بخون مف
قابل توجه شما الان مهریه نفقه واجرت المثل باخیانت میرسه به زنه😂راهنمایی نکن داداش
😢😢😢😢😢اااااااااای
لعنتی زندگی من،😂 من کلاس یازدهمم افت تحصیلیم شدیده الان ممکنه تجدید داشته باشم میدونم میکشنم😂🤌
ز زنی که مادری بلد نیست همسری بلد نیست بد دهنه متنفرم از زنیکه خودشو واسه مردای دیگه خوشگل میکنه ولی پیش شوهرش عین بدبختا لباس میپشه متنفرم از مامانم متنفرم ستم خسته از خیانتاش راسته بچه اول خیلی سختی میکشه ولی نه در این حد بازم از محبتاش نصیب داداشام میشه ولی من حاظرم کمبود محبت داشته باشم ولی اون بهم محبت نکنه
سلام خوبی؟
میدونم الان چه حسی داری!شایدم نمیدونم چون هرکسی مشکلات خاص خودشو داره. به نظرت احترام میزارم و براش ارزش قائلم. منم مثل تو بودم و فکر میکردم همه ی زنا بدن و تظاهر به خوبی می کنن اما تو با این کار اجازه و فرصت ورود آدمای خوب و بهتر زندگیت رو ازشون میگیری و فکر میکنی همه مثل همن و زندگی روی خوبشو نمیتونه به تو نشون بده. همه ی ما تشنه و نیازمند محبت و خوبی هستیم اما بعضی ها نشون میدن و بعضی ها نشون نمیدن!
تو الان محبت مادرت رو از خودت دور می کنی ولی بهش نیاز داری و خودت خبر نداری یا نمیخوای بدونی. به نظر من بهتره نزاری محبت مادرت ازت کم و دور بشه چون با این کار ممکنه نیازمند محبت بقیه یا آدمای بد یا نامناسب بشی با این حال اگه نمیتونی بهتره یه از یه نفر دیگه ولی قابل اعتماد و خوب بگیری! بهت اینا رو میگم چون شاید کمبود این محبت و خوبی ها تو رو به راه بد ببره یا رفتار بدی نسبت به خودت به بقیه نشون بدی که بقیه رو از خودت دور کنی و تصورت از زندگی یه چیز وحشتناک و خطرناک و اجباری میشه.
اینو بدون اگه کسی چشم زیبابین نداشته باشه
خدا هر چقدرم بهش نعمت بده
بازم کم و کاستی ها
و نقص ها رو بیشتر می بینه ولی
آدمی که داشته هاش رو می بینه
بیشتر از زندگیش لذت می بره.
من مثل تو هستم ولی راست میگی بچه اولی ها خیلی زجر میکشن یکیش هم منم
سلام من مادرم بایک مرد چندین سال دوست است خودم هم میدونم بابا من بخاطر کارش همیشه از تهران هست و من شاید ۲ ماه یکبار ببینمش ولی اون مرد که مامان دوستش داره نمیدونم چیکارش کنم.
من چندوقت پیش اینترنتم تموم شده بود با گوشی مامانم رفتم گوگل زده بود . چگونه بفهمیم حامله هستیم وقتی پدر من ۴ ماهه اصلا مارو ندیده
سلام من از 7سالگی شاهد رابطه مادرم با مردای غریبه بودم و تا الان ک 14سالمه هم دارم میبینم بابام یه چند بار فهمیده که مامانم رابطه دارع بهشم گفته اما مامانم گریه و پدرم گذشت کرد پدرم مامانمو خیلی دوست دارع همین دوست داشتنه ک نگرانشع توروخدا کمک کنید مامانک داره به بدجا کشیده میشه اینم میگم که مامانم واقعا ادم بد ذاتیه و اصلا نمیشه در باره این موضوع باهاش حرف زد تنها راهش بابامه که چند بارم بهش گفته ک فهمیدم و تا طلاق کشیده شده اما مامانم ادم نشده و الان 5 ماهه خونمون جنگه میشع کمکم کنین
عزیزم حق تو نیست و نباااید خودتو درگیر مسائل پدر مادرت کنی. میدونم تو هم آسیب دیدی میدونم داری به جای پدرت هم عذاب میکشی ولی وقتی پدرت خودش دیده و میدونه و بازم طلاقش نمیده مسئولیت احساس دلشکستگیش و دوباره خیانت دیدنش گردن خودشه که ساده گذشته! تو تنها کاری که میتونی بکنی اینه پیشنهاد بدی مادرت بره پیش روانشناس،شاید خودشم توی عذابه و نمیخواد خیانت کنه اما مشکلات روانی خاصی داره که باعث شده اینکارارو کنه. درهرصورت تو باید فکر آرامش خودت باشی،بسپار به خودشون که چیکار کنن
سلام .وقت همه تون بخیر.
خیلی ها دارن خیانت می کنن.ولی کایینات قانوش بر اساس صداقت هست .هرکسی از مسیر صداقت دور بشه ضربه سختی می خوره.
بیایید ما ادم های درستی باشیم .خیانت کار ها تا سرشون به سنگ نخوره از راه کج برنمی گردن.بذارید پیش برن و کارشون دلشون رو بزنه خودشون بر می گردن.شما ی کم تحمل کنید
هرچند تحمل کردنش هم خیلی سخته
👍🤍
من فقط توکلم خداست که نابودش کنه سه تا بچه رو جا گذاشت زندگی مالیم رو به تباهی کشید فقط برای اینکه با باجناقم که زنش فوت شده ازدواج کنه در ضمن باجناق با مادر زنم هم داره پدر زن بی عرضم هم فقط تماشا میکنه انشاله بد بخت شن اصلا به فکر ابرو حیثیت خودشون هم نیستن از خدا و همه چی بی خبرند دادمشون دست خدا
خدا کمکت کنه مرد
سلام من ۱۳ سالمه و ۲ سال که بدون این که مادر و پدرم بفهمند دارم یواشکی به صحبت های مامانم گوش میدم که الان کاملا شنیدم و اطمینان دارم که مادرم داره خیانت میکنه اخه بابام هم خیلی مهربون هست ولی نمیدونم به کی بگم و مادرم اول بایه مرد دیگه ای بود ولی الان از اون جدا شده و با یکی دیگه هستش الان نمیدونم دیگه چیکار کنم تلان هم داره تو اتاقش با همون بی ناموس حرف میزنه خودشم اول فکر میکرو مامانم مثل فرشته است ولی میبینم که اینجورا هم نیت بر خلاف فکر من بود دیگه کلافه شدم خواهشا کمکم کنید
برای همه سخته نه
یا فقط من اینطوریم
برای هممون سخته ، میدونی چرا ؟
آخه کسی که یه زمانی به پاکیش قسم میخوردی ، یکدفعه تو زرد از آب در بیاد
بقران میخوام بمیرم ازدردش اگه بابام خیانت میکرد انقدر برام سخت نبود که مامانم کرده
دارم میمیرم منم مث همتونم تازه با هم سکس هم کردن
هر روز دارم پیام هاشونو میخونم ولی نمیتونم به مادرم بگم تازه مادرم با چند نفره
اصلا باورم نمیشه ی همچین مادریه
اخه شما ک میگین مشاور من چطوری برم پیش مشاور😭
چقد اینجا همه همدردیم
به خدا سر خوندن درداتون براتون گریه کردم
واییی بخدا خیلی درد بدی هست از صد تا شکست عشقی بدتره .مشکلات خانوادگی از این جور چیزا خنده واقعی آدم رو از بین میبره.منم حال شما ها رو داشتم و دارم و خیلی شدید تر هر بار که میبینم مامانم داره باهاش چت میکنه و حرف میزنن و ب هر بهونه دنبال اینه ببینتش و همش دنبال اونه حالم ازش بهم میخوره .همش میگم کاش از اول نبود .لعنت بهشون لعنت بهشون .گاهی اوقات دوست دارم با دست خودم خفشون کنم. تو رو خدا شما های که تعهد ب زندیگی ندارید و تا مطمئن نیستید بچه نیارید شما هایی که برای لذت زود گذر آرامش و روح بچتون رو خراب میکنید برید گمشید بهتره تا بچه بیارید
سلام من ۱۳ سالمه و دقیقا همین ۱۵ دقیقه پیش دقیق فهمیدم مامانم با یه مرده چند وقته چت میکرده دلم برای بابام میسوزه با اینکه بعضی وقتا دعوا میکردن اما انقدر قربون صدقه مرده میره نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید جلوی بابام لباسای ۱۰۰ سال پیششو میپوشه جلوی اون مرده که عکس میفرسته بهترین لباسای عروسی و مهمونی رو میپوشه براش آهنگم میخونه نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید🥺🥺🙏😥
منم دقیقا مثل توعم
دیشی دیشب ما داخل خونمون یه مهمونی گرفتیم که دوست خوانوادگیمون و پسر خاله پدرم که مجرد هست رو دعوت کردیم اونا مست کرده بودن! و پدرم رفت پایین تا مهمونامون رو بدرقه کنه و پسر خاله بابام هنوز نرفته بود! مادرم فک میکرد منم رفتم پایین اما من داخل اتاقم بودم و میشنیدم! مادرم به پسر خاله پدرم میگف کسی نیست یه بوس کن ترو خدا تو کل دنیامی قهری باهام! من شنیدم و بعد که پدرم اومد بالا مامانم دیگه چیزی نگفت !
میدونی من فک میکردم مامانم که فرشتست! اما فک کنم دیگه همچین فکرایی نکنم بهتره
من خیلی عصبیم از دیشب ک فهمیدم هی از خواب میپرم نمیدونم به کی بگم گریه کردم و من چند روز دیگه سه تا امتحان دارم و نمیدونم چجوری باید درس بخونم ! میشه بمیرم!؟
عصبی نشو اینا ارزش اینکه تو فکرت هم باشن رو ندارن
بمیرم
سلام عزیزم خودت ناراحت نکن …..شاید مست بوده حواسش نبوده منظوری نداشته …. چرا بخودت سخت میگیری مادرت کمبود عاطفی داره باید حتما مشاور زوج درمان گر بره به تنهایی بعد با همسرش بره
چقدر این پیام حس خوب بهم داد
اما من وضعم از همه بد تره ، الان کنکوری هستم اما از وقتی که کلاس چهارم پنجم دبستان بودم خیانت مادرم رو دیدم ، داییم اینا اون اوایل فهمیدن و مامانمو خیلی خیلی کتک زدن ، اما حالا …خودم مچش رو گرفتم .اونم چندین بار ، یه شب که حتی بابام خونه بود حدودا دو شب من داشتم درس میخواندم یهودصدای در خونه رو شنیدم بعد رفتم ببینم دوباره مامانمو ک دیدم آره سر جاش نیست ، به کسی نمی تونم بگم چون وضع بدتر و بدتر میشه ، من خیلی تنهام ….
پناه بر خدا از شر شیطان رجیم
توخدا کمکم کنین من دارم سر این مسعله معتاد میشم یه جون ۲۴ ساله ام ولی انگار۶۰ سالمه من سکس مادرمو ازبچگی بامرد غریبه دیدم هنوزم مادرم داره این کار انجام میده با مردای دیگه توخدا کمکم کنید من پدرم مرد خیلی خوبیه تو خدا من نمیخوام دست به کشت این زن که ماد منه بزنم
سلام اینطوری که راهنمایی نمیگیرند مستقیم با با مشاور تخصص خیانت تجربه داره صحبت کنی حتما حتما
منم مثل تو من امروز فهمیدم
البته چند سال پیش ها یه چیزایی رو فهمیده بودم اما بچه بودم
بابای من خیلی مهربونه خیلی مامانمو دوس داره
دلم داره میترکه
چیکار کنم؟
سلام اولا مطمین هستی ؟ یا شک داری ؟باید از مشاوره خبره کمک گرفت بهت کمک میکنه و بررسی میکنه …. همچنین مهمه گه ایا پدرت میدونه یا نمیدونه ..خیلی ساده نیست بهرحال حفظ سلامت خودت مهمه مشاوره بگیر خود خوری یا فید بک اشتباه صورت نگیره خودت چند سالته و مادر و پدرت و چند ساله ازدواج کردند ؟و سوالات زیادی در بررسی به مشاور کمک میکنه تا شاید کانون خانواده حفظ گردد
من ۱۳ سالمه چند بار چت های مادرم ر و با یه مرد دیدم قبلا شک داشتم ولی الان مطمئنم چیکار کنم بنظر پدر هم کم نزاشته براش هر چی میخاد میخره الان فقط سر درد دارم افسرده شدم چیکار کنم💔😭
ما قربانی این درد ها هسیم(:
من فقط تموم شدم
من امروز مردم
فقط مرگ میخوام
سلام منم مثل شما ها هستم ۳ ساله دارم عذاب میکشم شاهد خیانت مادرم به پدرم و پدرم به مادرم هستم مامانم وحشت ناک داره خیانت میکنه چند بار خواستم خودکشی کنم دلم برا دختر خالم که تنها همدردشم سوخته و این کار رو نکردم
سال پیش تو خونمون یه دعوا افتاد که بابام به مامانم خیانت کرده البته این هم بگم که بابام به مامانم خیلی سختی داده
اما من این وسط چی کارم چه گناهی کردم اخه واقعا
مامانم هر سری که اون مرتیکه رو میبینه یا باهاش چت میکنه درمورد رابطه ی جنسی حرف میزنه
حتی خاله هام هم میدونن اما هیچ نصیحتی نمیکنن مامانم رو
راستی ۱۳ سالم هست و خیلی وقته جریان رابطه ی جنسی رو میدونم و زربه ی شدیدی بهم وارد شده دارم از ته وجودم عذاب میکشم کمکم کنید
میدونم برات سخته درک میکنم منم شاهد خیانت مادرم ب پدرم هستم اما الان ک میبینم تو پیشتر از من عذاب میکشی و واقعا درست میکنم سعی کن ب زندگی خودت برسی در آینده موفق شب ازدواج کنی به چیزای خوب فکر کن خود کشی راه درستی نیست لطفاً ب حرفام گوش کن ت نمیتونی زندگی خودتو بخواطر مامان بابات خراب کنی مدام ک مشکلاتت بیشتر میشه ت قوی تر میشی متمعن باش همه چیز درست میشه
برات بهترینا رو آرزو میکنم ❤️
داستان ناراحت کننده است عزیزم این مسایل برای خیلی ها هست اونها اگر به هر دلیلی مشکل دارند تو این وسط که نباید خودت را اسیب بزنی مشکلات زیادی در درونشون و مربوط به گذشته انهاست که منجربه کمبودهای عاطفی اونها شده و یا دهها علت دیگر حتما باید برای حفظ سلامت خود با مشاور وارد و با تجربه صحبت کن چندین جلسه تا از اسیب بیشتر به خودت جلوگیری کنی
میدونم سخته منم الان شاهد خیانت مادرم با دکترش ولی دارم خودم کنترل میکنم و فقط میخوام با دختر خالم که۸ماه ازم بزرگتره درد و دل میکنم
خب من مادرم نزدیک یک ساله مادرم به پدرم خیانت میکنه دارم دیونه میشم هر کی میبینن دوست دخترش میشه دیونه شدم پدرم سیگار میکشم دزدکی هر شب خودمو با چاقو 🗡️ خودمو میزنم یه برادر کوچیک دارم میخوام براش بهترین باشم تورو خدا کمکم کنید جون هرکی دوست داری
میدونی همدردیم و مثل همیم ولی من دلم واسه داداش کوچکم میسوزه که 2سال ازم کوچکتره و 10سال سن داره مادرم با هردومون خیلی بد حرف میزنه و همینطور یه روز بهم تهمت زده بود که من مادرم رو کفگیر زدم
من مامانم خیلی باهام خوب بوده و هست حتی با بابام هم همینطور
وقتی که متوجه خیانتش شدم نمیتونستم باور کنم
بابام عاشق مامانمه و واقعا این حقش نیست
من حتی نمیتوم به بابام واقعیت رو بگم چون زندگیمون نابود میشه
ولی خونواده ای که داریم ارومه و خوب و من هنوزم نمیتونم باور کنم مادرم ظاهری خوب باشه
چون لنتی از 18 سالی که من توی این خونوادم فقط خوبی دیدم
هنوز نمی تونم باور کنم که دروغ بوده
این دقیقا زندگی منه مجبورم ساکت بمونم
اصلا فکرشم نمیکردم مادرم عاشق شده دیشب دیگه خیلی استرس داشتم پیام هاشونو خوندم نوشته بود دوست دارم عشقم بوس و یک کلیپ برای مادرم عاشقانه فرستاده بود اون مرد بیشرف بعد نوشته بود نمیای خونه ما گفت بود لااقل از دور ببینمت بعد نوشته بود بوسسس اون مرد کث مادر زن داره با بابام رفیق زنش خاله ی بابامه نمیدونم چکار کنم لم میخاد هر دو تاشونو بکشم
حالم از مامانم بهم میخوره
ای کاش زودتر بمیره
حتی موقعه ای که باهام مهربونه یا موقع خندیدن یا وقتی نگرانم میشد هم ازش متنفر بودم چون همیشه برچسبای خودش رو به من میچسبوند
موقع مردنش هیچوقت ناراحت نمیشم
سلام من دقیقا عین تو هستم میتونم باهات درد دل کنم تو تل؟
منم مثل تو من امروز فهمیدم
البته چند سال پیش ها یه چیزایی رو فهمیده بودم اما بچه بودم
بابای من خیلی مهربونه خیلی مامانمو دوس داره
دلم داره میترکه
چیکار کنم؟
من مادرم با پسر عمم در ارتباط هستن وواقعا از این مسئله خیلی ناراحتم حالم داره از هر دوشون بهم میخوره مامانم تمایلی به بودن با اونرو نداره ولی اون خیلی اسرار داره تا با مامانم باشه عشق پدر ومادرم در فامیل زبان زد همه است ولی یه مدتی پدرم خیلی زیاد بخاطر شغلش از مادرم دور بود و در طی این دوری متوجه این موضوع شدم پسر عمم همسر هم داره ولی بازم به این کارش داره ادامه میده نمیدونم با چه مشاوری صحبت کنم که بهم کمک کنه لطفا کمکم کنید تا با مشکلم رو به رو بشم
اصلا حالم خوب نیست ، بابام خیلی با مامانم خوبه و خیلی دوستش داره اما مامانم….. به خاطر خیانت کردن مامانم ، زندگیم نابود شده ، حالم از مامانم بهم میخوره
منم امروز این حس و درک کردن از مامانم بدم میاد دوست دارم یتیم باشم یه همچین زن بی شرف و بی کسی مامانم نباشه .
حس بدیه واقعا بده اسم مادر لیاقت میخواد که یه سری ها ندارن تازه مادر من دوتا ماشین زیر پاشه پدرم براش کم نزاشت از جونش مایه گذاشت ولی وقتی فهمیدم چه غلطی کرده میخواستم خفش کنم از یه طرف میخواستم تون مرتیکه رو بکشم از یه طرف میخواستم خودمو بکشم دیگه رد دادم حالم خیلی بده از زندگی خوشم نمیاد از زنا متنفرم از جنس مخالف بدم میاد .
دارم میمیرم
چقدر شبیه منی دقیقا انگار زندگی من تکرار شده پر از درد پر از اندوه با اینکه از نظر ظاهری دارم زندگی عادیم رو میکنم ولی روابط اجتماعیم بد شده از مادرم بدم میاد قبلا خیلی راحت باهمه دوست میشدم الان از همه بدم میاد از خیانتکارا متنفرم
نمی خوام کسی رو بکشم میخوام نجات پیدا کنم
درس میخونم که مهاجرت کنم و از همه بجز خواهرم دور باشم میخوام همراه خودم ببرمش نمیخوام اون مثل من بشه میخوام هیچوقت گریه نکنه 🙂
خداوند تمام موجودات را جفت آفریده وبه آنها عشق و محبت ودوسداشتن عطا کرده همین روزهای بهاری کنار رودخونه وبرکه بروید و جفتگیری قورباغه ها رو تماشا کنین ولذت ببرید از عشق دوم وجود زنده اونها همراه 4هزار بچه رو تولید ورا میکنند اصل خلقت تکثیر و تولید مثل هست نه عشقبازی ورابطه ولذت اگر قرار باشه همه بخاطر قوانین اشتباه پدرو مادر خود را بکشند نسل تمام موجودات منقرض خواهد شد خداوند جواب خیانتکار هارو پنهانی میدهد شما منتظر پاسخ کائنات باشید خود رابطه پنهانی شکنجه هست مثل چاقویی که دستتو ببره ولذت ببرید پس همه چیز رو بخدا واگذار کنید و به صلاح دید خودتان بروید اجازه طلاق رو برای خانواده تان بگیرید شاید هر نفر لایق نفری دیگری باشد و زندگی موفقی را با دیگری داشته باشد فرزندان قاضی زندگی خانواده میباشند کاش قانونی بود که فرزند رو بیمه میکرد از ویرانی وعاطفه و حمایت وآن فرزند باکراجعه به مکانی امن اجازه طلاق پدرو مادرش رو صادر میکرد که شاهد اینهمه آسیب و ناراحتی نباشیم
چقد شبیه منی
من آرزومه مامانم بمیره
خل شده هرزه شده سر ۵۰ سالگی
ایشا الله بد ترین بالاها سرش بیاد
وقتی ازش حالت بهم میخوره چطوی هنوز بهش مامان میگی
خیانت زن در میانسالی نه ندرت سی یا حتی ۴۰ سنین بالا ناشی از اون هست که در نوجوانی و جوانی اون احساسیه بنام حیا و پاکدامنی در او سرکوب کردن اون مانتو های تیره وگل وگشادو تتش کردن حالا آمده بدنیای جدید رسیده داره انتقام کثیفی میگیره که این مشکل و همه تو اون سنین داشتن من هم داشتم دلیل نمیشه که من یا همسرم هم به هم خیانت کنیم
راهکار اشتباه ندید مادر مادر است صرف اشتباه کردن نباید روابط را تخریب کرد ….ما که نمیدونیم پشت خیانت دهها موارد هست باید بررسی شخصیتی و روانی بشوند
ای بابا عزیزم
تو رو خدا دعا کنید مامانم از این مرده جدا شه این حق پدر من نیست که خیانت ببینه از مادرم
مادرم پدرم را خیلی دوست دارد و پدرم هم همین طور ولی نمی دونم چرا مادرم اون مرد رو هم خیلی دوست داره و به من میگفت اون دوستمه که با گوشی باهاش اشنا شدم ولی من فهمیدم دوستش نیست و حتی تلاش میکرد که من هم با او دوست شوم ولی من از ان خوشم نمی امد مادرم گاهی وقتی میرویم خانه خالم با او به بیرون میرود و هی به من دروغ میگوید من چند تا عکس که با اون بود رو هم دیدم و به مادرم گفتم و حتی تماس تصویری رو هم دیدم اما وقتی با مهربانی به مادرم گفتم گفت اون رو با نرم افزار گرفتم و من جست و جو کردم و دیدم حتی یه همچین چیزی وجود نداره الان هم با اون رفته بیرون 😔
بعد من امروز دیدم تو واتساپ به مادرم پیام داده : عشقم نفسم زود تر بیا منتظرم . وقتی به مادرم گفتم گفت چرا دروغ میگی هیچ کس پیام نداده.
خواهرم چند وقت پیش ها به مادرم گفت مادرم هم با یه دروغ دیگر خواهرم را هم گول زد نمی دونم چی کار کنم خسته شدم لطفا راهنماییم کنید ممنون
من حتی به مادرم 1% هم اعتماد ندارم
ولش کن
ازش فاصله بگیر
باهاشم حرف بزن بگو من همه دروغاتو میدونم و دیگه نمیخوام با یه ادم دروغگو حرف بزنم
من خودم رو زدم به بیخیالی چون میدیدم به منم دروغ میگه
سخته ولی تو میتونی!
تسلیم نشو.
نذار زندگیتو نابود کنه.
سلام دوستان
منم ۱۳ سالمه و وقتی که کنار مادرم بودم متوجه خیانتش شدم
تو رو خدا کمکم کنین خیلی آسیب روحی دیدم
دیگه از مامانم خوشم نمیاد
و باهاش حرف نمیزنم
خیلی آسیب دیدم🥺
به پدر عکس اون چت ها و تماس هارو نشون بده بعد فرار کن برو خانه پدره پدرت بقیش رو پدرت درست میکنه
بزن گوشی مادرت رو بشکون و بگو اتفاقی شکست
خب که چی.؟این راه حل بود گفتی