پسر جوان، مانند اقیانوس آرامش و طوفان می باشند. گاهی در اعماق وجود خود به دنبال آرامش و آسایش می گردند و گاهی در موج های احساسات شان غرق می شوند. اگر این عمق را بشناسید، کلید ارتباط با آن ها را پیدا کرده اید. پشت هر لبخند پسر جوان، دنیایی از سوالات و دغدغه ها نهفته شده است. دنیایی که شاید آنها به زبان نمی آورند، ولی به یک گوش شنوا نیاز دارند. پسران جوان، مثل پرنده هایی هستند که در دل آرزوی پرواز دارند. گاهی بال هایشان را می بندند و به زمین می نشینند، ولی همیشه به دنبال آسمان آرام و آبی تری هستند.
پس از دوران شیرین و پر از کنجکاوی و در عین حال سادگی پسر شما به مرحله نوجوانی میرسد. آرام آرام پشت لبهایش سیاه می شود ، قد می کشد، صدایش رگ می اندازد همه با حلاوت به او نگاه می کنند و بعضی اوقات پچ پچ مکنند به رفتارش دقت کنید به حرفهایتان کمتر توجه میکند بیشتر دوست دارد تنها باشد میخواهد بزرگ شدنش را همه درک کنند از دنیای شما جدا میشود برخی بداخلاقتر و برخی دیگر اجتماعی تر میشوند شما ممکن است دنیای اورا درک کنید ، ممکن است اورا با نوجوانی خود مقایسه کنید.
متاسفانه برخی خانواده ها در این سن با نوجوان خود رفتار متعصبانه دارند می خواهند او را تحت نظارت و کنترل خود قرار دهند بقدری احساس خطر وفوبیا ی نوجوانی آنها را آزار می دهد که نا خواسته به فرزند خود آسیب روحی می رسانند یادمان باشد او حالا احساس بزرگی می کند ممکن است امرو نهی کردن شما باعث آزردگی خاطرش شود بخصوص در جمع و با تغییر در دنیای جدید دنیای اینترنت و مجازی بپذیریم که از او عقبتر هستیم اگر او این مورد را به رخ ما کشید عصبانی نشویم او در ارگانیسم بدنش با تغییراتی مواجه می شود که کنجکاویش را بر می انگیزد هنگام تنهایی اش نا بهنگام وارد خلوت او نشویم به دلیل تغییرات هورمونی عصبی است او را درک کنیم. او نمی خواهد کنترل شود با او با منطق و آرامش صحبت کنیم غیر مستقیم او را با خطراتی که ممکن است بر سر راهش باشد آشنا کنیم. مشاوره روانشناسی آویژه جهت کمک و راهنمایی شما برای برخورد با پسر جوان تان در خدمت شماست.
چالش ها و فرصت های پسر جوان
پسران جوان، با چالش و فرصت های منحصر به فردی روبرو هستند. فشارهای اجتماعی، فشارهای تحصیلی، دسترسی به فناوری، تغییرات هورمونی و انتظارات خانواده فقط بخشی از این چالش ها هستند. پسران جوان، فرصت های بی نظیری دارند. آنها می توانند با استفاده از استعدادها و توانایی های خود، به موفقیت های بزرگی دست پیدا نمایند. پسران جوان، به حمایت و راهنمایی نیازمند هستند. با ایجاد محیطی امن و حمایتی، ما می توانیم به آنها کمک کنیم تا به پتانسیل کامل خود دست پیدا کنند.
- تمرکز بر روی رشد و تغییر
جوانی برای پسران مانند دریایی مواج از تغییرات می باشد. طوفان هورمون ها، جستجوی هویت خود، تعارضات و فشارهای اجتماعی و انتظارات بزرگسالان و خانواده، همگی چالش هایی هستند که او را به سمت و سوی فردی بالغ تر سوق می دهند. ولی در دل این طوفان، بذر فرصت های بزرگی نهفته است. فرصت کشف استعدادها، ساختن روابط عمیق و ایجاد آیندهای روشن. جوانی، فصل شکوفایی استعدادها است و پسر جوان، گلبرگی است که به دنبال نور خورشید می گردد.
- تمرکز بر روی تعارضات درونی
درون هر پسر جوان، جنگی خاموش در جریان است. بین میل به استقلال، آزادی و نیاز به حمایت و راهنمایی، بین جسارت نوجوانی و ترسی که از آینده دارند، بین شور و هیجان جوانی و مسئولیت پذیری بزرگسالی. این تعارضات، چالش هایی جدی هستند که او را به فکر و خیال فرو می برند. اما در دل این جنگ، فرصتی برای رشد و بلوغ نیز نهفته شده است. فرصت شناخت خود، تصمیم و انتخاب مسیر زندگی و به فردی قوی تر تبدیل شدن.
- تمرکز بر روی نقش جامعه
جامعه، همانند آینه ای است که تصویر پسر جوان را به او نشان می دهد. انتظارات جامعه، ارزشها و هنجارهای اجتماعی، همه پسر جوان را تحت تأثیر قرار می دهند. این تأثیرات، هم می توانند چالش برانگیز و هم می توانند فرصتساز باشند. پسر جوان باید یاد بگیرد در عین حال که به جامعه تعلق دارد، هویت مستقل خود را نیز حفظ نماید. او باید بتواند از چالش های جامعه به عنوان فرصتی برای رشد و تغییر به نفع خود و جامعه استفاده کند.
برای عبور از این چالش ها می توانید با مشاوران خانواده آویژه تماس حاصل نمایید.
زندگی پسر جوان
زندگی پسر جوان تحت الشعاع نوجوانی اوست و حتی کودکی اش در دوران نوجوانی حتما با مرکز مشاوره خانواده در ارتباط باشیم زندگی پسر جوان به مراتب حساس تر از کودکی اوست همانطور که در کودکی به دقت مراقب بودیم تا جسمش آسیب نبیند اکنون نیز مراقب او باشیم مشاوره خانواده میتواند به ما کمک کند یادمان باشد در این دوره هم افراط وهم تفریط بر زندگی پسر جوان ما اثر گذار خواهد بود در این مرحله یعنی جوانی و نوجوانی پدر و مادر موظف هستند اورا با دوران بلوغ آشنا کنند البته این آشنا نمودن دقت و حساسیت خاصی را میطلبد ممکن است ما بدون اینکه متوجه باشیم برای نهی کردن او از برخی موارد حالت آموزش و تشویق داشته باشیم مشاوره جوان به ما می آموزد چه مطالبی را عنوان کنیم و چه مطالبی را عنوان نکنیم و مطالبی که قرار است بگوییم چگونه بیان کنیم
زندگی پسر جوان ما بستگی به نوع تربیت ما دارد و نوع تربیت ما بسته به آگاهی ماست لازم است در برخی موارد همزادپنداری نموده وهمراه او وارد دنیایش شویم به دور از تعصب و افراط و تفریط . درک کنیم در زمانی که ما زندگی میکردیم با زمان زندگی او در جوانی متفاوت است دنیای خودمان را با او مقایسه نکنیم اکنون جامعه برخی چیزها را میپذیرد که شاید در زمان ما یک تابو بود وغیر قابل پذیرش . بپذیریم که او اکنون غرور دارد و دیگر کودک نیست غرورش را نشکنیم یادمان باشد با کوچک کردن فرزندمان ما بزرگ نمیشویم بلکه ممکن است خاطره ای در ذهنش باقی بماند که تا آخر عمردیگر نتوانیم جبران کنیم ویا برعکس برخی دیگر از والدین بی اندازه جوانشان را بزرگ میکنند و او را توخالی وپوشالی بار می آورند در این حالت نیز به جوان خود آسیب میرسانند .
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
پسر جوان دانشجو
پسر جوان دانشجو اکنون وارد جامعه و حتی مرحله جدیدی از زندگی شده است بعد از دوران دبیرستان وارد محیط دانشگاه شده که باید برای آینده خود تصمیم های مهمی بگیرد محیطی که در آن شخصیت اجتماعی و جنسی اش شکل میگیرد محیط مختلط است و او هر روز ممکن است با دختری برخورد کند که دلش را بلرزاند از طرفی هیچ تجربه ای در برخورد با دختران نداشته است پسر جوان دانشجو در این محیط شخصیت سیاسی ، اجتماعی و اقتصادیش شکل میگیرد اوباید کوله بار شخصیتی خود را پر کند از تجربه های جدید و رنگی و در عین حال مراقب باشد . تا کنون پدر و مادر لحظه به لحظه همراهش بوده اند اکنون افق های پیش رویش او را میخوانند اما در تنهایی . پدر و مادر هرچقدر با سواد و اجتماعی باشند ممکن است در رشته او اطلاعاتی نداشته باشند .
پسر جوان دانشجو نیاز به همراه دارد همراهانی که یاریش کنند در عین حال دام نیندازند و از او سو استفاده نکنند پدر ومادر موظف است غیر مستقیم و آگاهانه پسرش را با مسایل اطرافش آشنا کند آگاهی دادن به فرزند باید بگونه ای باشد که او احساس کوچکی نکند دانشجوی جوان ما اگر از نظر فکری وابسته بار آید در آینده نمیتواند مستقل عمل کند در حین آموزش های رفتاری و اجتماعی باید به او اعتماد به نفس بدهیم .
حرفهایمان را با این جملات همراه کنیم : تو دیگه بزرگ شدی یا تو بهتر میدونی که .. در اینصورت جوان ما ضمن اینکه اعتماد به نفس پیدا میکند در عین حال حرفهای مارا بهتر میپذیرد جوانان از نصیحت شنیدن بدشان می آید چون احساس میکنند هنوز تحت مراقبت هستند اگر از دوستانش میخواهیم انتقاد کنیم با سر سختی و تعصب برخورد نکنیم هنگام انتقاد میتوانیم بگوییم فلانی پسر خوبیست ولی خوب … بعد انتقاد کنیم .
ازدواج پسر جوان
ازدواج پسر جوان اگر از روی عشق ، شناخت و آگاهی باشد که چه بهتر . اگر پسر جوان ما موقعیت اقتصادی مناسبی داشته باشد بهتر است اورا برای ازدواج همراهی کنیم اما اگر از روی احساسات و بدون تفکر انجام میشود بهتر است صبوری پیشه کنیم و بدون سرسختی از او زمان بخریم با جملاتی مانند خیلی خوبه که تو همسرت رو انتخاب کردی … اما اجازه بده درست تموم بشه … یا اجازه بده از نظر مادی قدری جلو بیوفتیم … و یا بهتره یه مدت بگذره تا عشقتون به تثبیت برسه . ازدواج پسر جوان ما باید با همراهی ما باشد تا ازدواج موفقی شود حتی اگر کاملا با او و ازدواجش مخالف هستیم در رفتارمان انعطاف نشان دهیم این انعطاف به موفقیت فرزندمان کمک میکند یادمان باشد همیشه هم حق با ما نیست و گاهی جوانان مشکلات خودشان را بهتر حل میکنند پس مراقب باشیم .
بعضی اوقات جوانان کیس مناسب خود را پیدا میکنند با درایت و آینده نگری و در نظر داشتن هم گونه بودن و موارد اقتصادی . در اینگونه موارد بهتر است خانواده اورا همراهی کنند . در جامعه ما سن ازدواج بالا رفته است اما ممکن است جوان ما به ازدواج نیاز داشته باشد همراهی ما از استرس و نگرانی اومیکاهد . ازدواج با دختری که قانع است وشرایط پسر را بخوبی درک میکند . و یا دخترانی که حاضرند چند سال نامزد بمانند تا در موقعیت مناسب عروسی کنند دخترانی که شاغل هستند و میتوانند کمک خرج خانواده باشند و …
مشاوره پسر جوان
مشاوره پسر جوان برای رفتارهای سن بلوغ ورود به جامعه بسیار لازم است. مشاوره پسر جوان برای همراهی با جنس مخالف و یا ازدواج . پسر جوان ما ممکن است نتواند با پدر و مادر خود راحت صحبت کند یک مشاور خوب میتواند به او اطمینان دهد که قضاوت نمیشود و بدون حجب و حیا به مشورت بپردازد . یک جوان برای موارد اجتماعی خود نیاز به مشورت وهمراهی دارد اینکه تا چه حد میتواند به توانایی هایش متکی باشد نیازهایش تا چه حد توسط خود او برطرف میشوند؟ آیا برای بر طرف کردن نیازهایش باید از شخص یا اشخاص دیگر کمک بخواهد ؟ تا چه حد میتواند خانواده را در مسائل خصوصیش دخالت دهد ؟ حد ورود افراد جامعه به زندگیش چقدر است ؟ و خیلی مسائل دیگر که نیاز به مشاوره و راهنمایی دارد .
تربیت پدر و مادر و راهنمایی آنها برای کمک گرفتن از مشاور بسیار راهگشاست . دیده شده افرادی مشورت گرفتن را کوچک شمردن خود میدانند . سوال من اینست مشورت کنیم و راه درست را انتخاب کنیم بزرگ میشویم یا بر عکس . همیشه کسانی از کلمه کاش بیشتر استفاده میکنند که از راهنمایی دیگران کمتر استفاده کرده اند. به امید پیروزی جوانان ما در مراحل مختلف زندگی .
خدمات مرکز مشاوره خانواده و روانشناسی آویژه
لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر سایر مقالات متخصصان مرکز مشاوره آویژه را مطالعه نمایید .
در این راستامرکز مشاوره خانواده و روانشناسی آویژهخدمات متنوعی را در زمینهمشاوره جوانانبه شما هم میهنان عزیز ارائه میدهد .
منبع:Teenage Boys
من پسری ۳۴ ساله هستم و خسته از دنیا . میخام تو به مرکز نگهداری بیام . حال روحی خوبی ندارم. تنها هستم و حتی خانواده هم ندارم. بنظرتون چکار بکنم برم تو این مراکز . فقط نمیخام خودکشی کنم گناهی گردنم بمونه
خیلی متاسفم . بهتره به بهزیستی مراجعه کنی اونا راهنمایی ات میکنن
وایی عزیزم خیلی غمگین شدم. با تمام قدرت حالتو درک میکنم عزیزم 🖤
سلام خدمت شما بزرگوار .من یک پسر بیست و دو ساله دارم او از کوچکی اسم شدید دارد و بیشتر در خانه هست و پسر ارومیه اما مدتی رابطه اش با من خوب نیست و گاهی به من بی احترامی میکنه گاهی میگه مامان عزیزم . و یک دختر چهار ده ساله دارم بسیار پرخاشگره و بلند داد میزنه و گریه میکند .بعد که خوب میشه معذرت خواهی میکند و انقدر توجه به درس نمیکند . ما در اروپا یک محله کوچک زندگی میکنیم و با همسر اروپاییم زندگی می کنیم. و تنها هستیم و مورد نژاد پرستی قرار گرفتیم و زیاد اذیتمون کردند بچه هایم تنها شدند دوستی ندارند و من هم مواظبم با هر کسی دوست نشوند و انها هم عاقلند. چون بصورت عمومی بعضی از جوانان مواد مخدر مصرف میکنند . در هر صورت مشکلم از نظر روانشناسی و اجتماعی میباشد و من هم ناراحتی اعصاب گرفتم پانیک دارم دارو میخورم . دارو فشار خون . من خیلی نگرانشونم اینده و اینکه در اجتماع و تحصیلات و شغل انها و خوشبختی و سلامتیشون .و در غربت اگر من یا روزی پدرشون خدایی نکرده نباشیم اینها کسی رو ندارند خانواده من ایران و اروپا هستند . خداوند متعال به همه ما کمک کند. خدای مهربان رو همیشه شاکرم اما کم اوردم . من همیشه با درستی زندگی کردم چیز زیادی از زندگی نمیخواهم سلامتی عاقبت بخیری . الهی امین .سپاس از توجه شما .سلامت باشید .ارادتمند
سلام من پسری 20ساله دارم که از بچگی تشنج میکرد وگوشه گیر بود الآنم که بزرگ شده اصلا جای نمیره حال تنها تا مغازه نمیره گریزان همش تو خونس خیلی خجالتیه و رو خدا کمکم کنید حتما تنها نمیتونه تا خیابون بره میترسه چکارش کنم کجا برم
سلام من یه پسر 19 ساله هستم. از ۱۵ سالگی که کلاس دهم بودم دوست دختر داشتم.از اون زمان باهاش دوس شدم. اون ۲ سال ازم کوچیکتر بود. من واقعا خیلی اونو دوس داشتم. جدی جدی قصدم باهاش ازدواج بود. یعنی حتی راجب بچه هم صحبت میکردیم. چت میکردیم. گاهی بیرون میرفتیم. پیش اون بودم حالم عالی بود. شده بود شاهرگم. ولی همین اوایل ماه قرار گذاشتیم بیرون. بعد اخرش اومد بهم گف: ما میخوایم مهاجرت کنیم و از ایران بریم. من خودم خیلی دوسِت دارم. ولی خونوادم نمیزارن دیگه باهات ادامه بدم……کلی گریه کردم و التماس کردم بمونه.اون گفت دست خودم نیس و اونم حسابی گریه کرد. حال الان منو داره. رفتم پیش خونوادش فحشم دادن. داداشش کتکم زد. بعد مجبور شد از همه ی برنامه ها بره. سروش اینستا روبیکا ایتا واتساپ بله و… سیمکارتشم کلا عوض کرد. منم دیگه نمیتونم بهش پیام بدم. مادر و پدرم خبر ندارن من دوس دختر داشتم. اما حالم اونقدری بده که… من قبلا خیلی پسر شوخی بودم.پر انرژی بودم.همه رو میخندوندم. اصلا لب به دخانیات هم نمیزدم.اهل نماز و عبادت بودم. خیلی هم درسخون بودم.دانشجوی باهوشی بودم.حتی تو اموزشگاهمون و… ولی الان کارم فقط شده سیگار کشیدن و گوش دادن اهنگ دپ و گریه کردن به همراهش نگاه کردن به عکساش. خوندن چتامون. عکسایی که باهم گرفتیم. میرم بیرون جاهایی که قبل قرار گذاشتیم گریه میکنم. دیگه حتی نمیتونم نمازم بخونم. عبادت کنم. الان ترم دانشگاه و اموزشگاه چون الان اخر ماهه،تموم شده. ولی همون اخراش کمتر از قبل درس میخوندم. همش بخاطر دوست دخترم. همیشه به فکرشم. روز و شب. دلم میخواست فقط اونو بگیرم. ۵ سال رابطه چیز کمی نیست. دلم میخواست دانشگاه ترک کنم. بهترین رفیقم که خیلی درکم میکنه گف بخاطر خونوادت اینکار نکن ممکنه خدا معجزه کنه و مال تو بشه. واقعا این حرف رفیقم کمی حالم بهتر کرد. من مطمئنم اونم منو خیلی دوس داره. ولی میترسم بعد چند سال بره با یکی دیگه تو اون مملکت غریب. کاشکی خدا قسمت کنه مال خودم بشه هرجور بشه. بعید میدونم این زخمی که بهم خورده جبران بشه.نمیتونمم دختر دیگه ای رو بگیرم.هیجکس برام اون نمیشه هیچ کس. من دیگه خنده دار ترین جوک هم سرحالم نمیکنه.با این حال بمیرم بهتره. لطفا پیامم منتشر کنین. حداقل بعضیا ی جوابی بهم بدن. هوس کردم درد دل کنم. عشقم عزیز دلم.شاهرگ من. کجایی بیای ببینی دارم میمیرمممم. انشالا خارج رفتنتون جور نشه زندگیم. انشالا مال خودم بشی😞💔
توروخدا کمکم کنین. حالم اصلا خوب نیست
خودت با ارزش تر از هر چیزی درتمام کل دنیا هستی که بخاطر کسی یا چیزی بخواهی در رنج و عذاب باشی
سعی کن خودت را بیشتر دوست داشته باشی اگر از همه فعالیتهایت دست بکشی روزی که برگرده دیگه شما ایده الش نیستی چون در رده های پایین تری قرار میگیری باید اونقدر قوی باشی که روزی اگر برگشت با کسی اگر هم بود داشتن تو حسرت زندگی اش باشد و اگر کسی را نداشت تو افتخار زندگی اش باشی که با خود بگوید من انتخاب درستی کردم . ولی اگر به همین روش ادامه دهی نه تنها که دوستت نخواهد داشت بلکه شاید با خود بگوید چه خوب که رفتم
آفرین خیلی خوب گفتی
با سلام اصلا کلا فراموشش کن حیف تو نیست اگه اون یک درصد تو رو دوست داشت باهات میموند یا حداقل به پدر مادرش یه چیزی میگفت همه خاطراتش رو بزار کنار میدونم سخته ولی کم کم به چیزه دیگه فکر کن هر وقت فکرت میخاد بره طرف اون با یه چیزه دیگه فکر تو از اون خارج کن
ابجی میگه دوسش داره .اونوق اومدی میگی فراموشش کن ؟
ماپسرا نمیتونیم کسیو که از ته دل نیخاین فراموشش کنیم اینو بفهیمن خاهشن
چجوری یکی رو از ته دل دوست دارین شما ؟ چجوری عاشق یکی میشین ؟ چی میشه مگه ؟ من یک دخترم ، تا حالا دوستی ( پسر ) هم نداشتم و نمیدونم چطور پسر ها یک دختر رو دوست دارن یعنی چی میشه که اینطوری میشه ؟ وابسته میشین ؟ عادت می کنین ؟ درد دل میکنین ؟ یا چی ؟؟
از شنیدن داستان زندگیت ناراحت شدم . او به زمان نیاز داری . به خودت و به اون زمان بده . اگه واقعا یه هم تعلق داشته باشید . دوباره به هم بر میگردید. ولی اگر به هم تعلق نداشته باشید مطمئن باش اکه با هم عروسی هم میکردید ممکن بود چند سال بعد از هم جدا میشدید… پس عمه چیز رو به زمان بسپار . درسته یه کمی سخته ولی میدونم تو میتونی . درست رو ادامه بده که همه جوره بهت افتخار کنن . معلومه دوست و رفیق خوبی داری و نصیحت خوبی بهت کرده .نباید دانشگاه رو ول کنی . لطفا سیگار هم دیگه نکش . و سرت رو با چیزهای دیگه گرم کن . مطمئن با همه چیز درست میشه . اگه اون دختر توی سرنوشت تو نوشته شده باشه . برمیگرده در غیر اینصورت خداوند یه دختر بهتر سر راهت قرار میده که همه آرزوش رو داشتن .. من به این ایمان دارم .. موفق باشید . .
میشه یکم از خصوصیات اخلاقی پسرا تو رده ی سنی ۱۸ تا ۲۵ سال بگین میخوام طرز برخورد رو یاد بگیرم
سلام من یه پسر ۳۰ ساله دارم تک فرزند از بچگی گوشه گیر بود پدرش معتاد بود ۱۵ سال داشت پدرش فوت کرد در ۲۵ سالگی یه دختر خوب از فامیل براش گفتم که قبول نکردرفیق هم نداره اگه هم داشته باشه زود ول میکنه اونا زنگ میزن این بیخیاله با هیچ دختری هم حرف نمیزنه از ازدواج کردن هم طفره میره اگه از ازواج حرف بزنیم ناراحت میشه پسره خوبیه حتی سیگار هم نمیکشه دوست ناباب نداره شغلش آزاده قدر پولش هم میدونه وقت روانشناس یه بار بردم بعدش نرفت وقت خودش هم نمیدونه از زندگی چی میخاد وقتی باهش حرف میزنم تند جواب میده برخوردش خوب نیست زود بهش برمیخوره با تندی جواب میده لطفا راهنماییم کنیدد
سلام. پسرم تو کنکور تجربی موفق نشد.
الان ی رشته غیر انتفاعی می خونه.الان قریب دو سه سال هست اصلا با من حرف نمی زنه فقط در موقع گرسنگی، میگه شام چی داریم یا میوه ؟؟ حاضر نیست من رو مامان صدا کنه و وقتی با برادرش کل کل می کنه میگه برو به مامانت بگو. او در عدم موفقیتش را من مقصر میدونه. با باباش هم دوست نیست ولی چون نیازهای مالیش رو تامین می کنه بهتره و احترامش داره.
لطفا بگید چیکار کنیم؟؟؟
بنظرما بیش ازحد لوس بارش اوردید
منم موافقم حیف نیست جوونی به جای آرزوی خیلی عالی برای خودت برای مرگ کسی آرزو کنی که اونم فقط وهم و خیاله هر چه قدر که تو منتظر بمونی برآورده نمیشه فقط عمرت رو تباه میکنی ..
تو دیگه بزرگ شدی برو واینقدر پیشرفت کن که داشتنت برای پدرت آرزو بشه و حسرت من جای تو بودم با تمام وجودم برای زندگیم تلاش میکردم درس میخوندم کار میکردم و تفریح با دوستای سالم پسر جان بلند شو و اینقدر گلایه نکن سخته ولی حداقلش اینکه عاقبت بخیر میشی یکروزی ازدواج میکنی بچه دار میشی یک پدر نمونه میشی مطمئن باش 🌹🌹
سلام. پسرم 29 ساله از طریق فضای مجازی با دختر ی که 10 سال از پسر بزرگتر است ودر شیراز در خانواده پولدار است وما در روستایی در استان دیگه هستم آشنا شده هر دفعه تقریبا قانع میشود 2روز بعد میگه قانع نشدم و نمحواهد بیدار شود وضعیت اقتصادی دختر خیلی بهتر از پسر است با اختلاف طبقاتی و اینکه دختر 10 سال از پسر بزرگتر است چکار
سلام میدونم نگران فرزندان خودهستیدولی منطقی برخوردکنیدویک قراردیداربگذارید
این مشکل را من هم دارم لطفن گمگم کنید
با عرض سلام و خسته نباشید ، بنده 21سالمه و تقریبا 2سال میشه که دچار یه مشکلی شدم ، من قبلا خیلی امیدوار و سرزنده و شاد بودم روی افکارم و احساساتم خیلی مسلط بودم و تا میتونستم حال خودمو خوب نگه میداشتم و از زندگی لذت میبردم ، من اواخر ۱۸ سالگی وارد رابطه با یه دختر۱۶ ساله شدم دانشگاه هم بودم اون موقع ما تقریبا ۸ ماه با هم بودیم و یسری مشکلات هم داشتیم که اخلاق هامون به هم نمیخورد ولی سعی میکردم با عشق بازی (بدون سکس ) برم جلو تا شاید رابطمون خوب بشه ، خلاصه بهمن ماه بنده وارد رابطه شدم و مهر سال بعد قطع رابطه کردم ، نزدیک ۲ ماه بنده زیاد مشکلی با این قضیه نداشتم ولی بعدش ناخودآگاه هی ذهنم میرفت سراغش و گریه میکردم و ناراحت بودم (روزی ۴.۵ ساعت )تا ۳ ماه تقریبا بعدش وارد یه فاز عجیبی شدم ، بی حس شدم نسبت به اتفاقات و اطرافم تا حدود زیادی ، الان ۲ ساله اصن نمیتونم گریه کنم که حتی خالی بشه ناراحتیم نه بخاطر اون دختر بخاطر اتفاقات ناراحت کننده و یسری فشار های فکری و روحی ، انگار که احساساتم خاموش شده باشن ، نمیتونم خوشحالی رو احساس کنم و حتی ناراحتی رو ، یه حالت( استند بای)قرار گرفتم ، دکتر روانپزشک رفتم و ۵ ماهی هم قرص مصرف کردم ولی نتیجه نداد ، بار ها و بار ها سعی کردم حال خودمو خوب کنم با (ورزش ، بازی ، خوندن کتاب های اعتماد بنفس و روانشناسی ، وقت گذروندن با دوستان )که حالم کمی بهتر میشد ولی همچنان انگار فقط زنده باشم و روز ها رو سپری کنم ولی اون احساساتی که از ته قلب بود رو دیگه ندارم بنظرتون بخاطر چیه ، الانم دانشجو هستم ترم آخر هم هستم و بعد از اون رابطه هم وارد رابطه دیگه ای نشدم چون نمیخواستم کس دیگه ای رو درگیر مشکل خودم بکنم چون حس میکنم نمیتونم به فردی که قراره وارد زندگیم کنم احساسی نشون بدم خیلی ممنون میشم کمکم کنید ، دارم دوران طلایی زندگیم رو دارم با این حس بی حسی میگذرونم اگر کمکم کنید واقعا انگار جون ینفر رو نجات دادید❤️
به نظر من به یه مشاور روانشناسی نیاز دارید . که صحبت کنید باهاش و خودتون تخلیه کنید .شاید بهتر از قرص جواب بده. و اینکه کمی به خودتون زمان بدید . شاید این تجربه کمی برای شما ناخوشایند بوده . بگذر زمان حل میشه ا
من ی پسر ۲۶ ساله هستم از ۲۱ سالگی معتادم. اول تفریحی بود. ول بعدا فمیدم بدون مواد مخدر اصلا نمیتونم زندگی کنم. تو این دنیا هم هیچکس رو ندرم بیاد کمکم کنه. تنهام. دوستام رو دارم ک اونا هم معتادن. من خیلی دوس درم ترک کنم ولی نمیتونم. اصلا امید ب زندگی ندرم. دوس دارم فق بمیرم. همین. من ۱۶ سالم بود مادرمو از دس دادم. حالا خوبه پدرمو داشم. ول ۲۰ سالگی اونو از دس دادم. هیچکس دیگ رو ندارم. خالم که سرطان گرفت و مرد تو ۱۳ سالگیم. عمم هم من بدنیا نیومده بودم تو تصادف کشته شد. عموم هم تو ۱۱ سالگیم خودکشی کرد. هر چهار پدر بزرگ و مادر بزرگم هم قبل اینکه بدنیا بیام فوت کرده بودن. پدرمو فق داشتم ول وقتی فوت کرد دیگ اصن امید ب زندگی رو از دس دادم و اصن نمیتونستم تحمل کنم و سال بعدش تو ۲۱ سالگی معتاد شدم. چون درد داشتم. حتی دانشگاه رو ول کردم. بخاطر بدبختی و درد معتاد شدم. الانم دوس درم بمیرم. مخوام ترک کنم اما نمیش. نمدونم چکار کنم. تنهام. دوستام ک مگن ترک نکن. ولی من مخوام ترک کنم. مخوام از درد خلاص شم.اما… اما… امید ب زندگی واس چی؟ اگ ترک کنم کی رو داشت باشم؟ب چ دلیل زندگی کنم؟با درد و بدبختی؟ دوستام ک معتادن و اگ ترک کنم دیگ اونا منو ول میکنن من تنها میشم.فق بخاطر اعتیادم منو مخوان. مخوام خودکشی کنم. وای وای وای خدا نمدونم چکار کنم. تروخدا کمکم کنید. نذارید درد بکشم. ی نفر راهنماییم کنه. ی نفر منه بیچاره بدبخت رو راهنمایی کنه. ب من بی کس کمک کنین.
جیگرم اتیش گرفت …منم پسرم تو۱۴ سالگی معتاد شد تا ۲۰ سالگی پدرمو در اورد خودش فعلا گذاشته کنار میگه خسته شدم …عزیزم من ب عنوان مادرت میتونم همراهیت کنم تا ب زندگی پاک برگردی …
به نزدیکترین جلسه انجمن معتادان گمنام در شهر یا روستای خود مراجعه کنید، زندگیتان زیر و رو خواهد شد، دوستان بهبودی به دست خواهید آورد. آدرس جلسات انجمن معتادان گمنام را در اینترنت با ذکر نام شهر محل سکونت خود جستجو کنید. موفق باشید
سلام من یه پسر ۲۳ ساله ام. به دختر خاله رفیقم که ۱۴سالشه علاقه مند شدم. میخوام فعلا باهاش رل بزنم. وقتی هم سنش به ۲۱/۲۲ به بعد رسید برم خواستگاریش. من میخوام شمارشو داشته باشم که باهاش چت کنم. از الان عاشق هم باشیم. چون میترسم بزرگتر شد یکی دیگه بره خواستگاریش. اونطور میمیرم. الان با خواهرم دوسته.میخوام از طریق خواهرم شماره اونو بگیرم. پسر خاله دختره(رفیق من) میگه اصلا عادت اینو نداره با پسرا چت کنه. بعد گفت اگه داداشش(داداش دختره) متوجه بشه کشتتت.(رفیقم گفت). ولی من بهش علاقه دارم. بنظرتون برم به دختره بگم؟ اخه تا حالا یه کلامم باهاش صحبت نکردم. ولی خانمه. مودبه. بهش بگم ولی شماره نگیرم؟ اصلا کارم درسته؟ توروخدا جواب بدید. ممنون.
با سلام
میخوام از طریق خواهرم شماره اونو بگیرم.
اصلا با این سن اون دختر خانم بهتره فراموشش کنید
چرا؟؟؟ من عاشق اون دخترم. نمیتونم فراموشش کنم. فقط اونو دوست دارم. توروخدا یه راهی غیر از فراموشی بهم بدین. ضمنا اگه منظورتون با سنشه من عرض کردم فعلا میخوام فعلا باهاش رل بزنم نه اینکه تو این سن باهاش زیر یه سقف زندگی کنم.۲۱ ساله شد و بالاتر میگیرمش. خواهش میکنم اینجور نگین که فراموشش کنم. من خیلی دختره رو دوست دارم.خواهشا یه راهنمایی دیگه کنید. ولی لطفا ناامیدم نکنید. من حتی به خانوادم که نزدیکترین و عزیزترین آدم به من هستن نگفتم و به شما دارم میگم. پس لطفا خوب راهنمایی کنید.
اون دختر بشع ۲۱ ساله تو سن پدرشو داری جم کن خودت و ، شاید با یکی دیگع زندگی بهتری داشته باشع
ببین من نمیدونم عشق یعنی چی اصلا، یا دوست داشتن تو این زمونه چه شکلیه، ولی خوب میدونم اگه واقعا آدم به کسی علاقه داره باید بتونه خوشبختش کنه، تو نه سنت به اون میخوره و نه شکل خوشبختی و میتونی براش بکشی، پس اگه واقعا برات مهمه بزار زندگیشو بکنه
به نظر من به مادرتون بگید ،که با مادر دختر خاتم حرف بزنن
از نظر سنی هم هیچ مشکلی ندارید به هم میخورید
اختلاف سن تا ۱۰ سال اوکیه
تو کره زمین ۸میلیارد آدمه تو دل بستی به اون حداقل ۵میلیاردش موئنث هستن یادت باشه خودت نبازی اینقد آدم هست دوسشون داشته باشی تجربه منه خدا داده آدم دوسداشتنی
نه سال واصله ی سنی ، اون بیاد به سن تو تومیشی بابا بزرگ بی خیالش شو🥴🥴
با سلام پسری 17 ساله هستم .پدر ومادرم خیلی روی من حساس هستند به طوری که هنوز 1ساعت نشده از خانه بیرون میام پشت سرهم زنگ میزنند و می گویند با خانه واقعا خسته شدم چه کار کنم ؟؟
با سلام
قطعا باید بر سر این مشکل با والدین خود صحبت کنید. جلب اعتماد بسیار مهم است.
سلام. من یه پسر ۲۲ ساله هستم.دانشجو هستم. وقتی ۱۶ سالم بود متاسفانه مادرم رو از دست دادم. پدرم زمانی که من ۲۱ ساله بودم(پارسال) زن گرفت. من اول با زن گرفتن پدرم مخالف بودم. به هرحال حق داشتم. طبیعیه که دوست نداشتم کسی جای مادرمو بگیره. موقع خاستگاری بابام منو با خودش برد. چون به زنش گفته بود از زن قبلیش(یعنی مادرم) یه پسر داره. منم تو خاستگاری هیچی نمیگفتم ساکت بودم. بعد خانمه گفت به هرحال این آقا پسر حق داره که نخواد کسی جا مادرشو بگیره. بعد منم بهش گفتم پس چرا میخوای با بابام ازدواج کنی؟ بابام همچین منو زد که تا الان جا کبودش روی صورتم مونده. حالا راضی شدم یه خورده با زن بابام ساختم. ولی مشکل اصلی من اینکه بابام قبل اینکه زن بگیره خیلی هوای منو داشت باهام مهربون بود یبارم تو عمرم روم دست بلند نکرده بود(متاسفانه اولین موقعی که دست روم بلند کرد همون شب خاستگاری بود) الان که زن گرفته، زن بابام بام مهربونه ها. ولی بابام خیلی با من بداخلاق شده. کتکم میزنه. اصلا دیگه هوامو نداره. انگار ن انگار ک پسرشم. همش زن بابام دلش میسوزه برام به بابام میگه که منو نزنه. بابام هم میگه باشه عشقم فقط بخاطر تو این حیوونو نمیزنم.(منظورش با حیوون من بود) یبار هم من آنفولانزا گرفتم. زن بابام هم همون موقع فقط یه سرما خوردگی کوچیک گرفته بود. کرونا هم نبودا. بجای اینکه از من مراقبت کنه همش از زن بابام مراقبت میکرد. بعد بهش گفتم بابا الان ساعت ۶ باید دارومو بخورم. ولی گفت خودت بردار. مگه نمیبینی مشغولم. زن بابام حتی یه تب انقدم نداشت. ولی من که خیلی تبم بالا بود انگار مهم نیستم برای بابام. حتی یبار استاد دانشگاهمون ازما امتحان گرفت.مجازی هم بود. بدون تقلب(جلو چشم بابام و زن بابام امتحان دادم) نمره کامل اوردم. به بابام هم گفتم بابام گفت ولم کن دارم برای زنم ناهار درست میکنم. خیلی ناراحت شدم. از شدت ناراحتی به گریه افتادم. اصلا بابام منو با اسم صدا نمیکنه. بهم میگه پسره ی گیج. بعد اخه من چه گناهی کردم. بابام دوست داره دانشگاه ها حضوری بشه که من حضوری برم که یکی از همکلاسی های دخترم رو بگیرم تا بابام از شرم خلاص شه. به بابام میگم فعلا میخوام ادامه تحصیل بدم. ناراحت میشه. بخاطر خوشبخت شدنم اینو نمیگه. بدلیل اینکه منو نمیخواد. من صدبار باهاش حرف زدم. بهش میگم خب… زنته حق داری بهش محبت کنی چون دوسش داری. ولی منم به محبت احتیاج دارم. به هرحال پسرتم. اهمیت نمیده. میزنه منو. بعد دیروز منو بابام و زن بابام خواستیم بریم مهمونی. خواستیم سوار ماشین بشیم. بابام و زن بابام سوار شدن. ولی وقتی من خواستم سوار شم بابام درهای ماشیمو قفل کرد گفت تو برو تاکسی بگیر. حق نداری سوار ماشینم بشی. من بهش گفتم اولا من پول همرام نیس. ثانیا وقتی ماشین باباجونم هست چرا تاکسی بگیرم. بابام گف با من بحث نکن الکی منم برا خودت عزیز نکن با این مسخره بازیات(بابا جونم) . بعد حتی پیاده شد محکم خوابوند تو بینیم خون دماغ شدم. زن بابام گفت که عشقم پسرته گناه داره بزار بیاد. بعد بابام با مهربونی بهش میگه فقط بخاطر تو این پسره ی سر راهیو سوار میکنم. خیییییلی ناراحت شدم بهم گف سر راهی. از دیشب دارم گریه میکنم. الانم تا چند دقیقه پیش داشتم گریه میکردم. الانم با زن بابام بیرونه. رفتن رستوران. بابام اجازه نداد بیام. بعد گف که حق نداری بیای هر گوری دوس داری برو ولی با ما نمیتونی بیای. من خیلی ناراحتم. مگه من آدم نیستم؟ مگه احساس ندارم؟ مگه دل ندارم؟ چرا همچین رفتاری باهام میکنه؟ من زن بابام رو مقصر میدونم. قبل اینکه اون بیاد تو زندگی بابام و من مزاحم بشه بابام خیلی باهام مهربون بود. الان این زن بابام زندگیمونو سیاه کرد. فک میکنم اگ بمیرم بابام ناراحت نشه. ولی من دوست دارم زن بابام بمیره. دلم برای اخلاقای بابام که قبل اینکه این زنیکه مزاحم زندگیمون بشه و سیاهش کنه، تنگ شده. توروخدا منو یه راهنمایی کنید. چکاری کنم اخلاق بابام عوض شه؟ بنظرتون یه دروغ راجب زن بابام ب بابام بگم که بابام طلاقش بده؟ لطفا جواب بدید. تحمل این زندگیرو ندارم. گاهی اوقات فکر فرار یا خودکشی به سرم میزنه. ولی خودکشی گناهه و منم نماز میخونم و اگه فرار کنم، به هرحال دلم برای بابام میسوزه. درسته ازش دلخورم ولی از ته دلم خیلی دوستش دارم. دوس دارم زن بابام بمیره. یه جوابی بدید لطفا ممنون. منو یه راهنمایی کنید. یه جمله الهام بخش بگید.
با سلام
به جای آرزوی مرگ برای دیگران سعی کنید پدرتو مجور کنی بیا مشاوره یا از کمک اقوامت استفاده کنی تا حقوقت به رسمیت بشناسه
سلام داداش اول یه شغل پیدا کن دست توجیب خودت باشه دومن زن بابات آدم خوبیه دلش به تو میسوزه میتونی ازش کمک بگیری بگی من جای پسر تون محبت کنی درکل باپدرت خوب باشی زن باباتو مادر خطاب کن بزار دوست داشته باشه رانندگی تو یاد بگیر پول دربیار برو باشگاه برای خودت بگرد در اوقات خلوت شون زیاد مزاحم نشو درکل مدیریت کن
منم موافقم حیف نیست جوونی به جای آرزوی خیلی عالی برای خودت برای مرگ کسی آرزو کنی که اونم فقط وهم و خیاله هر چه قدر که تو منتظر بمونی برآورده نمیشه فقط عمرت رو تباه میکنی ..
تو دیگه بزرگ شدی برو واینقدر پیشرفت کن که داشتنت برای پدرت آرزو بشه و حسرت من جای تو بودم با تمام وجودم برای زندگیم تلاش میکردم درس میخوندم کار میکردم و تفریح با دوستای سالم پسر جان بلند شو و اینقدر گلایه نکن سخته ولی حداقلش اینکه عاقبت بخیر میشی یکروزی ازدواج میکنی بچه دار میشی یک پدر نمونه میشی مطمئن باش 🌹🌹
ناراحت نباش پسر خوب پسر من پسر خودم است نا پدری نیست باپسرم حرف بد می زنم کتکی میزند از عو شش من محبت می کنم
نمیدونم چرا فکر میکنم زن بابات داره فیلم بازی میکنه پدرت یه آدم دهن بین و بی عقله و بی عاطفه و ….خلاصه بیشعوره که وضعیت و شرایط شما را نادیده میگیره و شما را تنها میگذاره…شاید زن بابات در باطن آدم جالبی نباشه پدر احمقت رو تو مشت خودش گرفته…به نظرم سعی کن دنبال کار بگردی و مستقل بشی چنین پدری هیچ ارزشی ندارد که اسمش را حتی پدر صدا زد.مستقل شو و خانه پدر را ترک کن و سعی کن با آدمهای سالم معاشرت کنی که اهل دود و مشروب نباشند و معنویاتت را تقویت کن خودت را با نماز و یاد خدا و رفتن سرر مزار مادر و درد دل کردن با او خودت را آرام کنی برو سر مزار مادرت بگو دعات کنه مستقل شی خوشبخت شی مادرها اون دنیا هم مهربونن و نگران بچه هاشان…ان شا الله خداوند زندگی سالم بدور از آدمهای ناسالم و سمی برایت عطا کند و برایه مردی بشی.
سلام من دوتا پسر دارم. ۱۴ ساله و ۱۶ ساله. کلاس هشتم و دهم. یه دخترم دارم ۱۲ ساله. کلاس هفتمه. مشکل پسر ۱۶ سالم اینکه تو مهمونیا خیلی ساکته. ولی وقتی یه نفر تو مهمونی بیشتر از دوتا سوال بپرسه عصبانی میشه. پا میشه میگه خسته شدم ازتون. حتی تو خونه هم خیلی داد و بیداد میکنه. پسر ۱۴ سالم هم از پسر ۱۶ سالم خیلی بدتره.میره مهمونی همش پا گوشیه و هرکی حتی یه سوال بپرسه جواب نمیده و خیلی عصبیه و کم حرف. حتی گاهی اوقات گریه هم میکنه. نمیدونم به چه دلیل. الان جدیدا دوتا پسرم خیلی مشکوک میزنن. دوتایی همش پا گوشین. وقتی میخوام گوشیشون رو ببینم بگم چیکار میکنید میگن بچه نیستیم هنوز نگاه میکنی. جدیدا متوجه شدم با سه تا دختر در ارتباطن. مشکل دخترم هم که چند وقته بوجود اومده اینکه میبینم چند روزه با استرس حرف میزنه. ازش میپرسم یه لحظه گوشیت رو میدی؟ با استرس و نفس نفس جواب میده چرا. میگم به خودم مربوطه. بعد اونم عصبانی میشه میگه بچه نیستم چک میکنی.متوجه شدم اونم با سه تا پسر در ارتباطه منو همسرم هم چند بار بهشون میگیم هنوز به سن قانونی نرسیدید. ما حق چک کردن داریم. اما اونا گوش نمیدن. حتی دخترم به حرفامون میخنده میگه مسخرس. من گاهی اوقات یواشکی گوشیشون رو چک میکنم. یبار پسر ۱۴ سالم متوجه شد عصبی شد رفت بیرون. نصفه شب برگشت خونه.اصلا فکر کنم تقصیر منو همسرمه که گفتیم هر موقع به سن نوجوانی(۱۲)رسیدن براشون گوشی میگیریم.الان تو سن حساسی ان.کاش زمانی که به سن قانونی(۱۸)میرسیدن و اون موقع بالغن براشون میخریدیم.قبل ۱۲ سالگی رفتارشون خوب بود.اما الان اینطور شدن. توروخدا یه راهنمایی کنید. منو همسرم نمیدونیم باهاشون چیکار کنیم.
با سلام
دوست عزیز مشکل این هست دقیقا شما نمیدانید در زندگی فرزندان شما چه خبر هست پیشنهاد میکنم پست مشکلات دوران بلوغ را مطالعه کنید
سلام من یه دوقلوی دختر و پسر 13 ساله دارم پسرم خیلی شکاک هست بیشتر نسبت به دخترم یه مرتبه وارد اتاق میشه تا چک کنه ببینه خواهرش چکار میکنه دائم میگه اون داره با پسر چت میکنه و شما هیچ کاری نمی کنید به پدرش میگه تو غیرت نداری و چرا کاری نمی کنی پدرش میگه تا وقتی من هستم تو نباید دخالت کنی ولی اون گوش نمیده راهنمایی کنید لطفا ممنون
با سلام
بهتره در هر صورت هر کسی در خانه وظایف و مسئولیت های خودشو بدونه و به یکدیگر احترام بگذارند.
سلام. من یه پسری نوجوان دارم ۱۳ سالشه.کلاس هشتمه. خیلی گوشه گیر و بیشتر اوقاتش رو در خونه اصلا حرف نمیزنه و با گوشی میگذرونه. درساشم خوب نیست. بیشتر اوقات بیرونه و تو خونه با بداخلاقی برخورد میکنه و پا گوشی میشینه.همیشه سرمون داد میزنه و خواهر کوچیکترش رو که ۱۰ سالشه کتک میزنه. دیروز ته جیبش شیشه پیدا کردیم.از دیشب تا الان دارم گریه میکنم. دیشب هم سر قضیه شیشه میگه دروغه. مال من نیست. نمیدونم ته جیبم چیکار میکنه و… قهر کرد از دیشب رفته بیرون نمیدونم کجا رفته و تا الانم برنگشته. بهش زنگ میزنم رد تماس میکنه. من چطوری باید باهاش رفتار کنم؟
با سلام
اعتیاد در این سن واقعا بحران هست لطفا با یه مشاور به صورت تخصصی مطرح کنید حتما این موضوع جدی بگیرید
سللم پسر من ۱۹ سالشه .بسیار رفیق بازه .بیشتر وقتش رو بیرون می ره و با رفیقاشه .گاهی مشروب می خوره بارفیقاش .اخیرا تو جیبش علف پیدا کردم .تقریبا هفته ای دو شب خونه نمیاد وبا دوستانی که من نمی شناسم هست .نمی دونم چطور باید باهاش رفتار کنم .
با سلام
مسئله مصرف مواد جدی بگیرید و حتما به مشاور مراجعه کنید
باسلام عرض خسته نباشید
پسر ی ۲۲ ساله دارم هم کارمیکنه هم دانشجو روابط عمومی بالایی نداره یه دوست داشت که مهاجرت کرده دیگه دوست صمیمی نداره زیاد مایل به رفت وامد با اقوام وفامیل نیست حتی خونه مادربزرگش هم به اصرار زیاد میاد توجمع بیشتر ساکته خیلی کم نظر میده مثل یه جوان خیلی پرشور وپرتحرک نیست لطفا راهنماییم کنید
با سلام
شاید از اعتماد به نفس پایین باشه بررسی کنید ببینید خودش دوست داره این وضعیت یا دلیل دیگه ای دارد؟
پسرم ازاین وضعیت راضیه. اما برای اعتماد به نفش چکارکنم که بالا بره ؟وقتی هم بهش میگم بریم مشاوره میگه من مشکلی ندارم لطفا منو راهنمایی کنید
مادر عزیز اصولا فرزندان از والدین حرف شنوی ندارند بهتره بسپرید به دوست یا مشاور
سلام.من پسری 20 ساله هستم .دانشجوهستم واز شغل اینده تضمین شده وثابتی دارم و در فکر اینم که در کارم پیشرفت کنم. من زمانی که 10 سالم بود پدرمو از دست دارم و مادرم هم پدر بوده هم مادر.اما مشکلی که دارم دوست داره من آرمانی زندگی کنم حتی بدون ی نقص.البته درکش میکنم چون مادره و نگران.
مادر من بیش اندازه درون زندگی من دخالت میکنه و بیش اندازه حساسه.واسه همینه که من نتوستم ی دوست خوب واسه خودم پیدا کنم.نمیگم نباید منو کنترل نکنه چون حقشه ولی نه اینقدر زیاد. انگار اعتماد نداره .جوری هم هست که بخوام بیرون برم باید کلی جواب پس بدم.انگار از این جامعه ورفتاراش میترسه وهنوز فکر میکنه من نمیتونم از خودم دفاع کنم.البته بهش درک میکنم و از این همه حساسیت و بی اعتمادی خسته شدم.چون مادرمه سعی میکنم که باهاش راه بیام چون خیلی در حق من لطف کردی. اما خودم دارم داغون میشم که نمیتونم واسه خودم کاری بکنم . هرچی هم بهش میگم یکم حساسیتتو کمتر کن بزار من رو پا خودم وایسم قبول میکنه اما عمل نمیکنه.خیلی ها هم باهاش حرف زدن ولی باز عمل نمیکنه.انگار خیلی به من وابستس. نمیدونم باید چکار بکنم راهنماییم کنید . اینم بگم نه اهل سیگارم نه الکل نه هرجور زهر ماری دیگه .چون به نظرم این کارا بیشتر به انسان اسیب میزنه هم بقیه رو
سلام دوست عزیز
شما باید سعی کنید کم کم سعی کنید این اعتماد در مادرتون ایجاد کنید که قادر به انجام تصمیمات منطقی هستید. این فرایند زمان بر است قطعا
سلام. خوبید؟ امیدوارم حال شما و هم میهنان عزیز خوب باشه. من محمد هستم. یه پسر ۱۶ ساله ام. الان یه چیز تو زندگی منو آزار میده. اگه اون چیز بره راحت میشم. مادر و پدرم خییییییلی به من شکاک هستن. جوری که وقتی گوشیم رو روشن میکنم(غیر از زمانی که مدرسه آنلاین دارم) سریعا میان پیشم میبینن من چیکار میکنن. همش به من مشکوکن. نمیزارن تنها بیرون برم. چرا؟ چون میترسن من برم مواد بزنم.گوشیم رو هم بخاطر این چک میکنن که مبادا به یه قاچاقچی مواد مخدر پیام بدم. با اینکه من تا حالا اینجور نبودم و نیستم. وقتی میخوام برم پیش دوستام که همکلاسی منم هستن میگن که حتما باید یه آدم بزرگ اونجا باشه. چرا اینو میگن؟ چون میترسن اگه یه آدم بزرگ پیش ما نباشه ما مواد بزنیم. حتی هروز کتک میخورم.الانم که دارم از شما مشاور محترم راهنمایی میگیرم تا چند دقیقه پیش داشتم کتک میخوردم. اونم با کمربند. من اصلا روم نمیشه بهشون یه اَه بگم. چون حسابی ازشون میترسم. اخه یه ۱۶ ساله چقدر میتونه این بلا ها رو تحمل کنه؟ توروخدا خییییلی زود جواب بدید و راهنمایی ام کنید. یه دنیااااااا ممنون میشم ازتون.
با سلام
امیدوارم حالت خوب باشه عزیزم
همش به من مشکوکن. دوست خوبم اینجا به نظرمکلمه اشتباهی داری انتخاب میکنی والدینت کنترل گرا هستند. باید یا بگیری از الان نترسی البته منظورم اینه که با احترام حرفاتو به پدرت یا مادرت بزن. برای این کار سعی کن براشون نامه بنویسی حتما جواب میده. امتحان کن
موفق باشی
سلام. من برادر زادم یه پسر ۲۴ ساله میباشد. مادر و پدرش(برادرم) زمانی که ۵ ساله بود فوت شدن. این برادر زادم از زمانی که یه جوان ۱۳ ساله بود کارهایی مثل نماز و روزه و قرآن رو ول کرد و به کارهایی مثل مصرف الکل، تمام نوع مواد مخدر، سیگار، قلیان،مهمانی پارتی بازی. تا الانم همینطوره.الان یه خونه مجردی داره. خیلی دروغگو و بد دهنه.همش بد قولی میکنه و قسم دروغ میخوره. خیلی هم کم خوابه. یعنی میشه گفت از ۲۴ ساعت بین ۴ تا ۵ ساعت میخوابه. گاهی اوقات هم اصلا نمیخوابه.الانم با مدرک لیسانس بیکاره(خودش نمیخواد کار کنه). قصد ازدواج هم نداره. همش اهل رفیق بازیه.گاهی اوقات تا ۵ یا ۶ صبح پا گوشیه. چون تو وتس اپ از آخرین زمان آنلاین متوجه میشم. خیلی وحشی و خشنه و عصبیه. ما چند بار بردیمش کمپ برای ترک فایده نداشت. بار بعد باز میرفت سراغش. لطفا منو راهنمایی کنید که چکار کنم امانت برادرم این کارا رو ول کنه. همینجوری ادامه بده از دست میره. واقعا نمیدونم بعد ۱۱ سال هنوز تمایل به ترک کردن نداره. لطفا کمکم کنید. خواهش میکنم. ممنون
توروخدا جواب بدین. پای مرگ و زندگی یه پسر جوان در میونه
این موضوعی که شما بیان کردید خیلی مهمه بهتره با یه مشاور تماس بگیرید
یا امام حسین!!!!!!! 😧😧😦😦وای برادر زاده ۲۴ سالت از ۱۳ سالگی اعتیاد داشت؟؟؟؟؟؟ بابا. زود ترکش بدین. تا الانم که زندس زیادیه.
به نظر من اون ترک نمیکنه تا زنانی که خودش بخواد شما فقط با توجه و اهمیتی که دارین بهش میدین کمکش نمیکنین بلکه از زندگی خودتون غافل میشین
سلام. من برادر زادم یه پسر ۲۴ ساله میباشد. مادر و پدرش(برادرم) زمانی که ۵ ساله بود فوت شدن. این برادر زادم از زمانی که یه جوان ۱۳ ساله بود کارهایی مثل نماز و روزه و قرآن رو ول کرد و به کارهایی مثل مصرف الکل، تمام نوع مواد مخدر، سیگار، قلیان،مهمانی پارتی بازی. تا الانم همینطوره.الان یه خونه مجردی داره. خیلی دروغگو و بد دهنه.همش بد قولی میکنه و قسم دروغ میخوره. خیلی هم کم خوابه. یعنی میشه گفت از ۲۴ ساعت بین ۴ تا ۵ ساعت میخوابه. گاهی اوقات هم اصلا نمیخوابه.الانم با مدرک لیسانس بیکاره(خودش نمیخواد کار کنه). قصد ازدواج هم نداره. همش اهل رفیق بازیه.گاهی اوقات تا ۵ یا ۶ صبح پا گوشیه. چون تو وتس اپ از آخرین زمان آنلاین متوجه میشم. خیلی وحشی و خشنه و عصبیه. ما چند بار بردیمش کمپ برای ترک فایده نداشت. بار بعد باز میرفت سراغش. لطفا منو راهنمایی کنید که چکار کنم امانت برادرم این کارا رو ول کنه. همینجوری ادامه بده از دست میره. واقعا نمیدونم بعد ۱۱ سال هنوز تمایل به ترک کردن نداره. لطفا کمکم کنید. خواهش میکنم. ممنون
سلام. من برادر زادم یه پسر ۲۴ ساله میباشد. مادر و پدرش(برادرم) زمانی که ۵ ساله بود فوت شدن. این برادر زادم از زمانی که یه جوان ۱۳ ساله بود کارهایی مثل نماز و روزه و قرآن رو ول کرد و به کارهایی مثل مصرف الکل، تمام نوع مواد مخدر، سیگار، قلیان،مهمانی پارتی بازی رو اورد. تا الانم همینطوره.الان یه خونه مجردی داره. خیلی دروغگو و بد دهنه.همش بد قولی میکنه و قسم دروغ میخوره. خیلی هم کم خوابه. یعنی میشه گفت از ۲۴ ساعت بین ۴ تا ۵ ساعت میخوابه. گاهی اوقات هم اصلا نمیخوابه.الانم با مدرک لیسانس بیکاره(خودش نمیخواد کار کنه). قصد ازدواج هم نداره. همش اهل رفیق بازیه.گاهی اوقات تا ۵ یا ۶ صبح پا گوشیه. خودش هم عینکیه و چشماش خییلی ضعیفه. چون تو وتس اپ از آخرین زمان آنلاین متوجه میشم. خیلی وحشی و خشنه و عصبیه. ما چند بار بردیمش کمپ برای ترک فایده نداشت. بار بعد باز میرفت سراغش. لطفا منو راهنمایی کنید که چکار کنم امانت برادرم این کارا رو ول کنه. همینجوری ادامه بده از دست میره. واقعا نمیدونم بعد ۱۱ سال هنوز تمایل به ترک کردن نداره. لطفا کمکم کنید. خواهش میکنم. ممنون
سلام پسری دارم 18 ساله ترم اول مهندسی کامپیوتر دولتی. نه با پدرش ونه با من رفیق نیست. من وپدرش هر کاری براش کردیم ولی دایم بهانه گیری میکند و علاقه ای به درس خواندن نداره ومیگه شما منو مجبور کردین درس بخونم. اهل کار کردن هم نیست. از صبح تا نصفه شب داخل گوشیه.کلا برعکس برادر 16 ساله اش است. دایم دنبال بهانه گیری وتوجیه بی مسئولیتیش است و در ذهن خود امیدی به اینده نداره.روانپزشک وروانشناس هم بسیار بردمش. گاهی دارو میخورد وفقط میخوابید.الان دارو هم نمیخوره. من وپدرش از رفتاراش واقعا خسته شدیم.ادم بی انگیزه ای میباشد.لطفا راهنمایی کنید.
سلام من پسری دارم 21ساله پسر طلاق من ازدواج کردم وپسرم از12سالگی پیش ماندگی می کند مشکلش اینه که خیلی بد اخلاق است سیگار میکشدنماز نیخواند تنبل است خیلی ازاخلاقیاتش مثل پدرش است ولی نکات مثبت مسولیت پذیر است دلسوز است دوست ندارد ترکیب پول قرض بگیرد ولی مجبور بشود میگیرد پسر فرصت قرضش را میدهد میترسم اذدواجکند زندگیش نگه ندارد لطفا راهنمایی کنید
سلام. من یه پسر جوان دارم که ۱۷ سالشه. احساس میکنم برادر زاده شوهرم رو دوس داره. دختر عموش رو. چون همش با اون راحته و همش هرکاری که دختر عموش دوس داره پسرم انجام میده. بعد خواهر و برادراش وقتی ازش میپرسن که ایا دوسش داره؟ بعد پسرم همش تفره میره و بعد میگه این سوالا چیه میپرسین؟ چکار کنم؟ وقتی بهش میگم برای این کارا خیلی بچس بهم میگه من عاشقش نشدم ضمنا به فرض عاشقش هم بشم عشق سن و سال نداره. ازدواج شرایط سنی داره. ولی همش یواشکی تو وتس اپ و تلگرام و اینستا بهش پیام میده و نمیذاره من ببینم. چکار کنم؟ دیروز میخواستم گوشیش رو چک کنم. بعد عصبانی شد گفت مگه من بچم هی گوشیم رو میبینی؟ من گفتم بچه نیستی ولی تا ۱۸ سالگی اختیارت دست منه و باید ببینم. بعد میگه من یه سال دیگه به سن قانونی میرسم از الان تمرین کن چک نکنی. بعد امروز صبح باز خواستم ببینم گوشیش رو دیدم رمز پین گذاشته. لطفا کمکم کنین. خیلی نگران پسرم هستم. به شوهرم نمیگم چون اگه متوجه بشه اونم ناراحت میشه. لطفا بگین چکار کنم؟ ممنون
با سلام
ناراحتی شما قابل درک هستش. ولی با چک کردن و تحت کنترل گرفتن روابط چیزی درست نمیشه. اوضاع خرابتر میکنید. نوجوانان در این سن شاید در بیشتر مواقع خودشونم ندونند از زندگی چی میخواند. بهتره تا میتونید بهشون زمان بدید فکر کنند لازم نیست جای اونا صلاحشون در نظر بگیرید . بهتره بزارید زندگی را تجربه کنند ولی شما باید کمک کنید که این تجربه به خاطرات خوبی تبدیل به نه روزهای تلخ غیر قابل فراموش شدن
سلام پسری دارم 19ساله بیشتررفقاش رفت امدداره شبا دیر میاد بحرف گوش نمیده زاهراسیگار میکشه خیلی نا امیده همش حرف از مرگ میزنه درصورتیکه میدونه من براش هدکاری میکنم لطفا بگین چکاکنم درضمن کاری ولی بینظم بتفات به همه چیزهع
سلام
اگه خطر خودکسی وجود دارد هر چه سریعتر به روانشناس مراجعه کنید.
پسری دارم ۲۰ ساله خیلی ساکت و کم حرفه چه توی جمع و چه خانه وخیلی هم شل هستش خیلی هم از این و اون پول قرض میگیره ولی پول رو بهشون پس میده علتش چیست
چقدر هم اسم هم دردیم خواهر
سلام دختری ۱۷ ساله هستم با پسری ۲۰ ساله در فضای مجازی آشنا شدم که من رو به عنوان یک شخص که باهاش دردو دل کنه انتخاب کرده و میگه از ۱۳ سالگی کار کرده و سیگار میکشه و یک تجربه ی شکست عشقی هم داره. از طرفی یکی از دوستان به من گفت ایشون دخترا رو وابسته میکنه و بعد ولشون میکنه. حالا من در مواجهه با این فرد باید چه کنم؟ آیا من میتونم به ایشون کمکی کنم؟
با سلام
سعی کنید وارد رابطه عاطفی با این فرد نشوید
شما تنها کمکی که نیتونی بکنی به اون نیست، بلکه به خودته، دیگه سمتش نرو
سلام جوانی ۱۷ ساله دارم که چند وقت پیش گاهی میدیدم سیگار میکشه ودوست های نابابب داره مدتی پی دلش رفتم بردمش فوتبال که خیلی دوست داره تویه تیم فوتبال عضوش کردم ولی همش پی اینه که با دوست ورفیق بره منم نگرانم گاهی دنبالش میرم ببینم با چه کسی میره وخیلی دروغ میگه چه کار کنم
با سلام
در مورد نوجوانان هدف سازی بسیار مهم است سعی کنید برلی نوجوان خود جو مثبتی از اهداف قابل دسترس فراهم کنید. نصیحت کردن را فراموش کنید
نوجوان ۱۴ ساله دارم اصلا با هیچ کدوم از اعضای خانواده جور در نمیاد کلا دوست دارتنهاباشه بچه هادوربرش نباشن وهمین طور ارطباط عمومیشم خوب نیست بیشتر گوشه گیری میکنه منم که بهش میگم پر خاشگری میکنه بدتر می شه لطفا منو راهنمای کنین
با سلام . باید دوست عزیز بررسی کنید این رفتار ها از کی شروع شده و دلیل اینکه این رفتار را فرزند شما انتخاب کرده چیست.
سلام پسری دارم سی و دو ساله کارشناس و فارغ التحصیل معادن از پیام نور دوران راهنمایی با معدل عالی دبیرستان متوسط به پایین علاقه مند به فوتبال و بدن سازی بسیار خوش تیپ و خوش پوش و متناسب و خوش مشرب و سخنور و معلومات اجتماعی بالا علاقه مند بکارهای عامالمنفعه کمک و سرکشی به سراهای سالمندان و معلولین در قالب انژیو ها کمک به حیوانات خصوصا حیوانات مصدوم دارای فعالیت های (محدود) مدلینگ عکس پرتره لباس کفش دارای دوستان شایسته و لایق اعم از پسر و دختر مغرور بطوری که هیچ وقت تقاضای وجه از والدین نداشته در حال حاضر بدون شغل ثابت اما بشدت متنفر از والدین مخصوصا پدر که ایشان را عامل اصلی تمام مشکلات و نا کامی های خود وی داند در حالیکه پدرش هرگز مبادرت به تنبیه ایشان نکرده اما به کم کاری ها و ضایع کردن وقت و در امد ایشان معترض بوده و انتظار دارد که پسرش اگر نیاز به پول دارد مقدار و علت آنرا اعلام کند . اخیرا حدود 20 روز است که غذای خانه را نمی خورد و قهر است
با سلام
شما میبایست یکی ار اعضای خانواده را انتخاب کنید تا با او رابطه ای صمیمی پیدا کند. شما باید درک کنید ریشه های ناراحتی فرزند شما کجاست و از چه چیزی رنجیده خاطر است.
دوست عزیز شما خودتون کتاب نیمه تاریک وجود رو بخونین تا ریشه یابی کنین.فرزندتون درگیر کامپلکس هستن از پدرشون.و پدرشون سایه ی ایشونه که ازشون نفرت دارن
من با جوانی آشنا شدم در چت که میگه مسلمانانی دارم عاطفی دارم چگونه بااین پسر رفتار کنم من درسته تو فضای مجازی باهاش آشنا شدم ولی خیلی نگرانشم
با سلام
این جوان چند سالشه و نگرانی شما از چه بابت هست؟
با سلام، جوانی ۲۰ ساله که به پدرو مادرش احترام نمیگذارد و وقیحانه صحبت میکند و شب ها دیر به خانه می آید و چند باری هم به خاطر این موضوع توسط پدرش تنبیه بدنی شده است ولی تاثیری نداشته و بر وقاحت شخص افزوده…
متاسفانه دوستانش مشروبات الکلی و عرق هم به او میدهند…
با این جوان چگونه باید برخورد کرد؟
با سلام
فرزند شما در سن حساسی است. در این دوره بد ترین کار تنبیه بدنی می باشد. از این کتر خودداری کنید زیرا باعث ایجاد حس کینه میشود. لطفا سعی شود فردی که در خانه رابطه بهتری با فرزند شما دارد با او ارتباط برقرار کند. ایجاد پیوند صمیمی با او باعث میشود حس احترامی بین خانواده و او شکل گیرد.
با سلام پسری دارم هجده ساله حدود چهار ماهه بادختری اشنا شده و بیشتر وقتش رو با ایشون درحال چت کردنه ودیگه اونقدر که باید برا کنکور درس نمی خونه واین مسئله شدیدا من نگران کرده واقعا نمی دونم چیکار کنم لطفاراهنماییم کنید ممنون
با سلام
در این دوران نوجوانان بیشتر در پی کشف تجربیات جدید هستند و میخواهند استقلال خود را به دست بگیرند در نتیجه
۱٫ سعی کنید آنها را سرزنش نکنید
۲٫ فرزند خود را نصیحت نکنید
۳٫ با او دوستانه صحبت کنید
۴٫ سعی کنید به او بگویید که مطلع هستید
۵٫ طوری رفتار نکنید که او را کنترل میکنید
۶٫ به او برای درس خواندن انگیزه بدهید
۷٫ برای او یک مشاوره تحصیلی فراهم کنید
با سلام پسری دارم هجده ساله حدود چهار ماهه بادختری اشنا شده و بیشتر وقتش رو با ایشون درحال چت کردنه ودیگه اونقدر که باید برا کنکور درس نمی خونه واین مسئله شدیدا من نگران کرده واقعا نمی دونم چیکار کنم لطفاراهنماییم کنید ممنون
با سلام
در این دوران نوجوانان بیشتر در پی کشف تجربیات جدید هستند و میخواهند استقلال خود را به دست بگیرند در نتیجه
1. سعی کنید آنها را سرزنش نکنید
2. فرزند خود را نصیحت نکنید
3. با او دوستانه صحبت کنید
4. سعی کنید به او بگویید که مطلع هستید
5. طوری رفتار نکنید که او را کنترل میکنید
6. به او برای درس خواندن انگیزه بدهید
7. برای او یک مشاوره تحصیلی فراهم کنید
باسلام گفته های شما صحیح ب جااست من هم پسریی دارم ک ۲۰ ساله است اصلا مدتیه حرف شنویی نداردبیشتردوستدارددرجمع رفیقان ودورهمی ها باشد ومن میترسم چون پسره مهربان وساده من خصوصیات اخلاقی بدیی هم داردک دیگران روی ان تاثیرمیگدارن او عاقل وباهوش ولی هیچ تصمیمی برای اینده خودش نمیخوادبگیره نه خدمت میره نه کار نه ادامه تخصیل وگفته های من رو درک نمیکنه حتی عنوان میکنه منودرک نمیکنید درصورتیکه همچی دراختیارش هست فکرکنم اشتباه من وپدرش هم فراهم کردن احتیاحاتش بوده،ممنون میشم راهنماییم کنید من واقعا کم اوردم
باسلام
مادر عزیز اولا دوره سنی پسر شما جوانی است و نه نوجوان قطعا این دوره مسئولیت پذیری بیشتری می بایست فرد از خود نشان دهد. گذشته از وضعیت نا به سامان جامعه حتما باید بررسی کنید چرا این جوان شما چشم خود را به آینده خود بسته است. در کا پیشنهاد ما به شما ایتن است که او را نصیحت نکنید و لی سعی کنید غیر مستقیم حرکت و مسیر او را به سمت صواب و صحیح ختم کنید به او نگویید با چه کسی رفت آمد کن ولی سعی کنی او با دوستان بهتری معاشرت کند
سلام یه پسر۱۸ساله دارم ن علاقه ی ب درس خواندن ن ب کار کردن ن ب سربازی رفتن داره بسیار حساس کل وقتشو تو اتاق پای بازی کامپیوتر هر جوری هم باهاش حرف میزنم دادوبیداد میکنه هیچ جواب قانع کننده ی نداره ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام
بهتر است شرایط این نوجوان به دقت با یک روانشناس بررسی شود/
باسلام گفته های شما صحیح ب جااست من هم پسریی دارم ک ۲۰ ساله است اصلا مدتیه حرف شنویی نداردبیشتردوستدارددرجمع رفیقان ودورهمی ها باشد ومن میترسم چون پسره مهربان وساده من خصوصیات اخلاقی بدیی هم داردک دیگران روی ان تاثیرمیگدارن او عاقل وباهوش ولی هیچ تصمیمی برای اینده خودش نمیخوادبگیره نه خدمت میره نه کار نه ادامه تخصیل وگفته های من رو درک نمیکنه حتی عنوان میکنه منودرک نمیکنید درصورتیکه همچی دراختیارش هست فکرکنم اشتباه من وپدرش هم فراهم کردن احتیاحاتش بوده،ممنون میشم راهنماییم کنید من واقعا کم اوردم
باسلام
مادر عزیز اولا دوره سنی پسر شما جوانی است و نه نوجوان قطعا این دوره مسئولیت پذیری بیشتری می بایست فرد از خود نشان دهد. گذشته از وضعیت نا به سامان جامعه حتما باید بررسی کنید چرا این جوان شما چشم خود را به آینده خود بسته است. در کا پیشنهاد ما به شما ایتن است که او را نصیحت نکنید و لی سعی کنید غیر مستقیم حرکت و مسیر او را به سمت صواب و صحیح ختم کنید به او نگویید با چه کسی رفت آمد کن ولی سعی کنی او با دوستان بهتری معاشرت کند
باسلام گفته های شما صحیح ب جااست من هم پسریی دارم ک ۲۰ ساله است اصلا مدتیه حرف شنویی نداردبیشتردوستدارددرجمع رفیقان ودورهمی ها باشد ومن میترسم چون پسره مهربان وساده من خصوصیات اخلاقی بدیی هم داردک دیگران روی ان تاثیرمیگدارن او عاقل وباهوش ولی هیچ تصمیمی برای اینده خودش نمیخوادبگیره نه خدمت میره نه کار نه ادامه تخصیل وگفته های من رو درک نمیکنه حتی عنوان میکنه منودرک نمیکنید درصورتیکه همچی دراختیارش هست فکرکنم اشتباه من وپدرش هم فراهم کردن احتیاحاتش بوده،ممنون میشم راهنماییم کنید من واقعا کم اوردم
باسلام
مادر عزیز اولا دوره سنی پسر شما جوانی است و نه نوجوان قطعا این دوره مسئولیت پذیری بیشتری می بایست فرد از خود نشان دهد. گذشته از وضعیت نا به سامان جامعه حتما باید بررسی کنید چرا این جوان شما چشم خود را به آینده خود بسته است. در کا پیشنهاد ما به شما ایتن است که او را نصیحت نکنید و لی سعی کنید غیر مستقیم حرکت و مسیر او را به سمت صواب و صحیح ختم کنید به او نگویید با چه کسی رفت آمد کن ولی سعی کنی او با دوستان بهتری معاشرت کند