چطور گذشته رو فراموش کنیم؟ همه ما خاطرات بد و لحظات ناراحت کننده ای داریم که ترجیح می دهیم فراموش کنیم. فراموش کردن گذشته کار آسانی نیست. روابط عاطفی گذشته که باعث دلشکستگی ما شده اند به راحتی فراموش نمی شوند. شما ممکن است از یادآوری خاطرات گذشته مخصوصا آنهایی که آسیب یا ضرری را به شما زده اند، خسته شده باشید و به دنبال راه های فراموش کردن گذشته باشید. فراموشی خاطرات گذشته نیاز به زمان و تلاش دارد. خوشبختانه راه های زیادی برای فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته یا فراموش کردن رابطه گذشته وجود دارد. شما می توانید با استفاده از این راهکارها به ذهنتان آموزش دهید که از مرور خاطرات گذشته دست بردارد. بیرون راندن افکار منفی و خاطرات تلخ گذشته نیاز به انرژی زیادی دارد.
مشاوران مرکز مشاوره آویژه به دلیل سوالات مکرر شما در رابطه با فراموشی رابطه عاطفی، فراموشی رابطه شکست خورده و … به بررسی راه های فراموش کردن گذشته پرداخته اند. آنها بعد از تحقیقات و مطالعات بسیار مقاله جامع و کامل زیر را در رابطه با فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته نگارش کرده اند. اگر شما نیز به دنبال فراموشی گذشته خود و خاطرات تلخ آن هستید، پس خواندن این مقاله جامع و کاربردی را از دست ندهید.
تاثیر مرور خاطرات منفی و مرور خاطرات گذشته
مرور خاطرات گذشته و خاطرات منفی می تواند از طریق راه های مختلف بر رفتار ما تاثیر بگذارند. گاهی ممکن است در ذهن خود فلش بک هایی را تجربه کنید. شما در این مرور خاطرات احساس می کنید در حال دوباره زندگی کردن یک خاطره تلخ و آسیب زا هستید. مرور خاطرات گذشته و وقایع تلخی که پشت سر گذاشته اید می تواند بر روی ذهن، جسم، روان، احساسات و به طور کلی تمام جنبه های زندگی شما تاثیر منفی بگذارد. برخی از مهم ترین عوارض و تاثیرات خاطرات گذشته و مرور آنها عبارتند از:
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
آسیب ها و پاسخ های فیزیکی
یک خاطره تلخ و یا آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است می تواند علائم فیزیکی اضطراب و یا ترس را ایجاد کند. شما ممکن است با مرور خاطرات تلخ گذشته عرق کردن دست ها، لرزش دست و صدا، افزایش ضربان قلب و تنفس سریع و … را تجربه کنید.
آسیب ها و پاسخ های احساسی
یک خاطره بد یا روابط عاطفی گذشته می تواند باعث شود شما طیف وسیعی از احساسات مانند غم، اضطراب، وحشت و خجالت و … را تجربه کنید.
آسیب ها و پاسخ های شناختی
خاطرات تلخ گذشته همچنین می توانند بر نحوه تفکر شما در رابطه با خود و توانایی های خود برای مقابله با موقعیت های آسیب زننده تاثیر بگذارد. مثلا ممکن است شما استرس زیادی را بخاطر یک خاطره منفی یا یک تجربه اجتماعی ضعیف تجربه کنید. این استرس باعث می شود که شما در توانایی های خود برای رسیدن به موفقیت در موقعیت های اجتماعی شک کنید.
راهکارهایی برای فراموش کردن گذشته
چگونه ناراحتی را فراموش کنیم؟ برای فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته راه های زیادی وجود دارد. البته در کنار این راهکارها و تلاش برای انجام دادن آنها باید مدت زمان فراموشی گذشته که لازم است را نیز در نظر بگیرید. شما نمی توانید سریع هر آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است را فراموش کنید. فراموش کردن گذشته فرایندی زمان بر است که نیاز به صبر و حفظ آرامش دارد. کاربردی ترین و بهترین راه های فراموش کردن گذشته عبارتند از:
از رفتن به مکان هایی که باعث مرور خاطرات گذشته می شوند، اجتناب کنید
شاید برای شما نیز اتفاق افتاده باشد که رفتن به مکان خاصی باعث مرور خاطرات گذشته شما شود. برخی از موقعیت ها و مکان ها می توانند خاطرات تلخ گذشته شما را تداعی کنند. مثلا شاید خاطره بد شما از گذشته در مدرسه ابتدایی اتفاق افتاده باشد. هر بار که شما از کنار آن مدرسه عبور می کنید، مرور خاطرات گذشته نیز برای شما اتفاق می افتد. پس در این مواقع بهتر است مسیر رفت و آمد خود را تغییر دهید. تا از یادآوری خاطرات گذشته دوری کنید. این کار می تواند شما را از آن خاطرات دور نگه داشته و باعث شود به مرور زمان آنها را فراموش کنید.
از اشیائی که شما را به خاطرات گذشته نزدیک می کنند، دوری کنید
برخی از اشیاء مانند یک دفترچه خاطره قدیمی یا یک یادگاری و هدیه از رابطه قبلی می تواند باعث مرور خاطرات گذشته شود. اگر نمی توانید از آنها دل بکنید و آنها را از زندگی خود حذف کنید، پس حداقل مدتی آنها را دور از دید و دسترس خود قرار دهید. اگر بتوانید به طور کامل از چیزهایی که باعث ایجاد حافظه بد و مرور خاطرات بد گذشته می شود، دوری کنید. ممکن است در نهایت از ذهن شما محو شوند.
خاطرات تلخ گذشته را چندین بار مرور کنید
شما می توانید به آنچه که در گذشته شما را ناراحت می کند آنقدر فکر کنید که قدرت خود را از دست بدهد. ممکن است شما چند بار اولی که به خاطره تلخی فکر می کنید، شما را عذاب بدهد و باعث استرس و اضطراب شما شود. به همین دلیل از فکر کردن به آنها دوری می کنید. اما تلاش برای سرکوب کردن گذشته زمانی که می دانید دوباره در ذهن شما ظاهر می شود، می تواند به آن قدرت بیشتری بدهد. پس به خودتان اجازه بدهید، چندین بار در رابطه با آن اتفاق و خاطره بد فکر کنید. وقتی این کار را انجام بدهید، آن خاطره دیگر دردناک نخواهد بود و عادی می شود.
جهت مشاوره برای هم وطنان خارج از کشور روی لینک زیر کلیک کنید.
هموطنان خارج از کشور
برای رزرو وقت مشاوره حضوری روی لینک زیر کلیک کنید.
رزرو جلسه مشاوره حضوری
تغییر حافظه را امتحان کنید
اگر مرور خاطرات گذشته به دلیل تلخ بودن و ناراحت کننده بودن شما را اذیت می کند. پس سعی کنید بخشی از حافظه خود را که مربوط به آن اتفاق بد و ناراحت کننده است تغییر دهید و احساسات خوب را جایگزین احساسات بد کنید. مثلا اگر خاطره تلخ گذشته شما مربوط به قایق سواری و افتادن در آب است و همیشه با مرور گذشته این را به یاد می آورید که هنگام افتادن در دریاچه احساس ترس و تنهایی کرده اید. سعی کنید خاطره را دوباره تصور کنید ولی اینبار برروی حساس مثبت و بهتری مانند نجات شما توسط پدرتان تمرکز کنید. اگر هربار به جای احساسات بد، روی احساسات خوب تمرکز کنید، خاطرات شما و آنچه که در حافظه شما نقش بسته است، شروع به تغییر می کند.
بر روی خاطرات شادتر تمرکز کنید
اگر احساس کردید که زیاد به خاطرات بد فکر می کنید، ذهن خود را آموزش دهید که به جای آن به خاطرات شاد روی بیاورد. به خاطرات تلخ گذشته زمان کافی ندهید تا خلق و خوی شما را تغییر دهند یا احساس اضطراب را در شما به وجود بیاروند. به تمرین مثبت اندیشی و مرور خاطرات شاد آنقدر ادامه دهید، که در نهایت هیچ خاطره تلخی در ذهن شما باقی نماند.
یاد بگیرید که در زمان حال باشید
به تمرین توجه بیشتر به زمان حال، ذهن آگاهی می گویند. ذهن آگاهی یعنی اینکه به اینجا و همین لحظه تمرکز کنید. تا اینکه حواستان دائم پرت گذشته و خاطرات تلخ گذشته باشد. هوشیار بودن یک راه عالی برای کاهش استرس و بهره مندی بیشتر از زندگی است. اگر احساس می کنید که حواستان دائم پرت گذشته و مرور خاطرات گذشته می شود، می توانید با جملاتی مانند من اینجا هستم، گذشته تمام شده و حال مهم است و .. ذهن خود را سرو سامان بدهید.
مدیتیشن کنید
برای داشتن ذهن آگاهی و فراموشی رابطه گذشته و آنچه که در گذشته رخ داده است، می توانید از مدیتیشن کمک بگیرید. ورزش کردن و مدیتیشن می تواند به شما کمک کند تا از هر آنچه که مربوط به رابطه قبلی و گذشته است فاصله بگیرید. تمرین منظم مدیتیشن نه تنها به تمرکز شما بر زندگی کمک می کند. بلکه تحقیقات نشان داده که خلق و خوی کلی شما را نیز بهبود می بخشد.
خاطرات تلخ گذشته را به چشم تجربه نگاه کنید
به یاد داشته باشید که تجربیات منفی و خاطرات تلخ بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی هستند. تجربه های دشوار ما را قوی تر می کنند و به ما کمک می کنند تا قدردان لحظات شیرین زندگی خود باشیم. سعی کنید با مرور خاطرات گذشته به تجربه ها و آنچه که از آن آموخته اید فکر کنید. این کار قدرت خاطرات تلخ و ناگوار گذشته را کم می کند.
خاطرات شاد و جدید را برای خود بسازید
برای فراموش کردن رابطه گذشته و خاطرات تلخ گذشته، لحظات شیرین و شادی را در زندگی خود ایجاد کنید. برای انجام کارهایی که از آن لذت می برید و یا بودن در کنار افرادی که شما را خوشحال می کنند، وقت بگذارید. هرچه خاطرات مثبت بیشتری بسازید، فراموش کردن گذشته و خاطرات تلخ آن راحت تر خواهد بود.
ذهن خود را درگیر کنید
برنامه خود را پر نگه دارید. ذهن خود را تحریک کنید و دائم آن را درگیر انجام کارهای مختلف کنید. این کار کمک می کند تا زمان کمتری برای تمرکز برروی افکار منفی داشته باشید. شما می توانید حواس خود را با کتاب خواندن، ورزش کردن، ملاقات با دوستان و … پرت کنید تا ذهنتان به سمت مرور خاطرات گذشته کشیده نشود. هرچه زمان خالی شما بیشتر باشد، بیشتر به خاطرات گذشته فکر می کنید.
از مصرف الکل و مواد مخدر خودداری کنید
استفاده از موادی که ذهن شما را از کنترل خارج می سازد، می تواند فراموش کردن گذشته را سخت تر کند. مخصوصا اگر خاطرات تلخ گذشته شما را دچار افسردگی یا اضطراب کرده باشد. الکل می تواند افسردگی، تحریک پذیری و اضطراب را افزایش دهد. همچنین استفاده از الکل و مواد مخدر به عنوان راهی برای فراموش کردن گذشته اغلب منجر به اعتیاد می شود. اگر متوجه شده اید که برای فرار از گذشته و فراموش کردن گذشته به سمت مصرف الکل یا مواد کشیده می شوید، بهتر است با کمک مشاوره فردی این عادت را ترک کنید تا به اعتیاد تبدیل نشود.
احساسات خود را سرکوب نکنید
سرکوب احساسات مربوط به یک خاطره بد باعث می شود که بعدا در زندگی این احساسات با شدت و قدرت بیشتری نمایان شود. اجازه دهید احساساتی مانند غمگینی، عصبانیت، خجالت و … در شما وجود داشته باشد. اگر نیاز به گریه کردن یا فریاد کشیدن دارید، این کار را انجام دهید. کنار آمدن با احساسات مربوط به گذشته باعث می شود که بتوانید راحت تر با خاطرات منفی خود کنار بیایید و برای فراموش کردن گذشته توانمندتر باشید.
در مورد خاطرات تلخ گذشته با کسی صحبت کنید
با یک دوست یا یکی از اعضای خانواده که به او اعتماد دارید، در مورد خاطرات تلخ گذشته صحبت کنید. افراد دیگر می توانند برای شما توصیه های مفیدی داشته باشند که برای فراموش کردن گذشته به شما کمک می کند. حتی می توانند به شما اطمینان بدهند که این حادثه آنقدرها هم که شما تصور می کنید، وحشتناک نبوده است. صحبت کردن با کسی و مرور گذشته می تواند به شما در فراموش کردن گذشته کمک کند.
به مشاوره مراجعه کنید
اگر یادآوری خاطرات گذشته شما را عذاب می دهد و باعث ایجاد مشکل در زندگی شما شده است، می توانید به مشاوره خانواده مراجعه کنید. روان درمانی و گفتار درمانی می تواند به شما برای فراموشی خاطرات گذشته کمک کند. روانشناس یا مشاور در ابتدا به شما کمک می کند تا محرک های خود را شناسایی کرده و یاد بگیرید که بر آنها غلبه کنید. او تکنیک هایی به شما آموزش می دهد که می توانید از آنها برای فراموش کردن رابطه گذشته و خاطرات تلخ گذشته استفاده کنید.
سبک زندگی سالمی داشته باشید
داشتن یک سبک زندگی سالم می تواند شما را از خاطرات تلخ گذشته و یادآوری خاطرات گذشته دور نگه دارد. استرس و کمبود خواب می تواند باعث شود ذهن شما به سمت مرور خاطرات گذشته سوق پیدا کند. برای فراموش کردن گذشته بهتر است خواب کافی داشته باشید، غذاهای مغذی بخورید و ورزش کنید. داشتن سبک زندگی سالم باعث تقویت سلامت روانی و عاطفی شما می شود.
سخنی از مشاوران آویژه
فکر کردن به گذشته و مرور خاطرات گذشته امری طبیعی است. اما هنگامیکه یادآوری خاطرات گذشته زندگی روزمره شما را مختل کند، دیگر طبیعی نیست. فکر کردن زیاد به گذشته می تواند بر سلامت روان شما تاثیر بگذارد. اگر متوجه شده اید که مرور خاطرات گذشته و یادآوری آنها بیش از حد معمول شده و زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است، بهتر است به دنبال راه های فراموش کردن گذشته باشید. فراموش کردن گذشته و دوری از یادآوری خاطرات گذشته سخت است، اما غیر ممکن نیست. شما می توانید با تلاش، صبر و امید گذشته و خاطرات تلخ آن را فراموش کنید. پس برای داشتن یک زندگی سالم و دوری از مرور خاطرات تلخ و حسرت خوردن، همین حالا اقدام کنید.
سوالات متداول
آیا می توانید خود را مجبور کنید که خاطرات تلخ گذشته را فراموش کنید؟
مطالعات تصویربرداری عصبی نشان داده اند که کدام دسته از سیستمهای مغز در فراموشی عمدی نقش دارند. ممکن است افراد بتوانند عمدا خاطرات خود را از ذهن خود پاک کرده و از فکر کردن به آنها اجتناب کنند.
چرا من مدام به خاطرات تلخ گذشته فکر می کنم؟
تحقیقات نشان می دهد افرادی که سابقه تروما، افسردگی یا استرس دارند ممکن است بیشتر به خاطرات تلخ گذشته فکر کنند. همچنین رویدادهای منفی ممکن است خاطرات بیشتری نسبت به موارد مثبت یا خنثی ایجاد کنند.
من آزمون تیزهوشان ششم قبول شدم ولی نرفتم به خاطر اون سختی هایی که داشت و هدف خودم این بود که یا تیزهوشان یا نمونه رو برای دبیرستانم انتخاب کنم نه راهنمایی
و الان حس میکنم با رفتنم به یه مدرسه غیردولتی با شهریه خیلی بالا و نرفتن به تیزهوشان از لحاظ مالی به پدرم سختی وارد کردهام و بدتر از اون به آینده خودم صدمه زده باشم چون یه حس نا امیدی دارم و دائم به خودم میگم اگه قبول نشدی چی ؟ چون واقعا از هدف هایی که تو زندگی دارم یکیش مدرسه نمونه یا تیزهوشان برای دبیرستانمه که برا خودم خیلی مهمه و واقعا آبان ای افکار ذهنم رو یه دو ماه هست خیلی به هم ریخته و از استرس آینده هر روز حالم بده و بغض دارم دلم میخواد فقط گریه کنم و با یکی راجع به اینا حرف بزنم
سلام من تقریبا دوروزه ميشه که یک اتفاقی برام افتاده وقتی اون فرد رومبببنم خجالت میکشم احساس میکنم دارم ديوونه میشم یک کار گناهی انجام دادم نمیدونم باید چجوری فراموش کنم لطفا کمکم کنین
اونقدر دوران کودکی تلخ و سیاهی دارم نگو و نپرس… پدر و مادرم خیلی خیلی مهربون ولی بی عزت نفس و شل و ول بودن و هستن منم تک پسر خانواده با چهارتا خواهر تو محله پایین شهر دهه شصت و هفتاد دختری اگر شلوار لی میپوشید اسمش میشد خراب تو محله های ما حالا که خواهر بزرگ من و بچه اول خانواده سر بی کفایتی و نادان بودن پدر و مادرم شده بود خیره سر و کله شق ….خلاصه یکی از خانواده میخوردم یکی از محله کثیف یکی خشگلی و بور بودن خودم با اینکه الان دوتا بچه دارم و به ظاهر همه حسرت زندگیمو میخورن ولی خیلی خیلی حالم بده این بیماری روحیم درست نمیشه که نمیشه
من نمیتونم فراموش کنم راحهل ها هم به دردم نخورد
واقعا…یه وقت هایی هیچ کدوم از اینا تاثیر نداره و مثل خوره میوفته به جونمون…هیچ راه خلاصی ازش نیست مگه اینکه آلزایمر بگیریم
من مادری داشتم که به بابام خیانت کرد من اون موقع ۷ سالم بود بعد ول کرد و رفت منو با پنجاه میلیون پول فروخت وسالی نبود که منتظرش بودم و کارش رو ادامه دادم با یه پسری در رابطه بودم که اصلا دوستم نداشت بهم تجاوز کرد وقتی به زندگیم نگاه میکنم میریزم بهم همه چیز رو میشکنم العان نامادری دارم خیلی خوبه ولی بعضی موقعه ها به ابجی ناتنی توجه میکنه پدرمم همینطور
چقدر اعصابم خورد شدخدااااکمکت کنه عزیزم
من عاشق زنی شدم که هیچ احساسی نداشت حالا ولم کرده ورفته من موندم و کلی خاطره دارم دیوونه میشم
عاشق شدن که فقط یک بار نیست به این فکر کن که دیگه اون بخ تو فکر نمی کنه پس چرا تو بهش فکر کنی دنبال یک چیز دیگ باش
به مرور زمان فراموش میشود ادم عاقل عاشق نمیشود
منم هر محبتی کردم هیچ کس قدر ندانست حتی خانواده خودم فقط واگذار کردم به خدا
منم به همه محبت کردم با همه خوش برخورد بودم ولی از آخر همه منو مقصر میدونن درحالی ک من کاری نکردم
واقعا.چدردناک
پدر و مادرم خیلی دوسم داشتند ولی حیف طرز برخورد درست و تربیت همراه با عزت نفس رو هم یاد میگرفتند و کاش بخاطر حرکات ساده لوحانه و غیرعاقلانه انها من آنقدر عذاب نمیکشیدم.از طرز لباس پوشیدن پدرم با آنکه دارا هم بود همیشه خجالت میکشیدم از اینکه پدرم جای پدر بزرگ دوستام بود خجالت میکشیدم.از اینکه یه اتاق برای خودم ندارم و پدرم تا صبح بالاسر من بیدار هست با کلی سروصدا و بدون توجه به من عذاب میکشیدم.از اینکه پدرم به زور نظرشو در خریدن لباس بهم تحمیل میکرد و شلوار قهوه ای سندبادی با پیراهن سفید تترونی برام میخرید ناراحت بودم. از اینکه موهامو میبرد کچل میکرد ناراحت بودم و من با کلی عقده و کمبود کودکی بزرگ شدم حالا شدم یه افسرده شدید با اعتماد بنفس زیر صفر که از زندگی هیچ لذتی نمیره و داره نهایت سعیشو میکنه که بچه هاش هیچ کمبود و مشکل شخصیتی نداشته باشن
چقد شبیه من بوده زندگیت. منم شدم یه افسرده با عزت نفس پایین. جالب اینه که پدر و مادرم وقتی فوت کردن کارم به تیمارستان کشید که چرا اونا رو همونجور که بودن دوست نداشتم. حالا از این ور افسرده و مریض شدم
تو یه خونواده مذهبی و ساده بزرگ شدم که پدر و مادرم اونقدر روستایی و ساده بودن که هیچی از تربیت درست بچه و آداب و رفتار درست نمیدونستن و بخاطر تولد در ماه رمضان میخواستن اسممو بذارن رمضان.و من کل دوران بچگیم با تحقیر و خجالت و عدم اعتماد بنفس سپری میشد.بچه بسیار درس خوان و با استعدادی بودم که هیچ وقت پدر و مادرم حتی تو یه کلاس درسی و تقویتی فرهنگی،ورزشی ثبت نامم نکردن.از رفتارها و حرف زدنهای روستایی بابام همیشه خجالت میکشیدم.گردنم یه قارچ افتاده بود که مادرم هر کی رو میدید گردنمو بهش نشون میداد و راه حل میخواست بجای اینکه ببردم دکتر و من از همه اینها فقط خجالت میکشیدم.نیمه های شب با صدای هورت کشیدن و چای خوردن های بابام از خواب بیدار میشدم و تا صبح نمیتونستم بخوابم.از بچگی با کلی عقده و کمبود و عدم اعتماد بنفس بزرگ شدم.حالا ۳۹ سالمه.فوق لیسانس از دانشگاه دولتی دارم با یه شغل آزاد و شرایط مالی بسیار عالی ولی با کلی خاطرات بد و دردناک برای من که هر شب دارم مو به مو کابوس خاطرات بد کودکیم رو میبینم با ذهنی آشفته و روحی زخمی و افسردگی بسیار شدید که علیرغم اینکه ۳ سال هست تحت درمان هستم ولی خوب نمیشم و زندگی برایم عذاب آور هست
چرا با مردی ازدواج کردی که ۲ تا زن داشت ؟ عزیزم آدم نمیتونه عاشق چند نفر بشه و فقط بخاطر اینکه مذکر هست و قدرت از اول خلقت دست مردها بوده بگه کاری که کرده از نظر قانون و به اصطلاح شرع درسته ! از ایشون چه انتظاری داری ؟ عشق ؟ معرفت ؟ انصاف و عدالت ؟ مساوات ؟؟؟؟؟ نه ! این تیپ آقایون و یا خانومهایی که یواشکی مدل مردهای چند زنه رفتار میکنن اصلا قابل بحث و گله نیستن ، اینا تکلیفشون روشنه !
کسی نباید حرف و ادعاهای این موجودات رو باور کنه اصلا هر جا اینا رو دیدیدباید فرار کنید تا هیچ وقت نتونن دروغاشونو به شما غالب کنن .
امیدوارم بتونی تمام خاطرات بد و آزارهای اون ها رو با خاطرات قشنگ و شاد فراموش کنی و از ته دل خوشحال و در آرامش باشی .
گذر زَمان و بَس
به مرور زمان فراموش میشود ادم عاقل عاشق نمیشود
سلام من یه خانم 52 ساله هستم و خیلی سختی و رنج تو زندگی کشیدم از هرنظر که فکر کنید ولی با همه مسائل ساختم ولی خدا با من نساخت من در 3 سال مادر و دوتا برادرهای عزیزم را از دست دادم پدرم هم در زمان نوجوانی از دست دادم دیگه از خانواده ام کسی نمونده چطور میتونم این گذشته را فراموش کنم مگه میشه هر روز فقط دراز کشیدم و دارو اعصاب میخورم و گریه میکنم خدا سر کسی نیاره دارم دیوانه میشم
به حضرت زینب فکر کن که در یک روز چند نفر از دست داد اما در اجتماع دشمنانش سئوال کردند چه چیزی دیدی در کربلا فرمود جز زیبایی در کربلا چیزی ندیدم اینها همه زیبایی دنیا هست یک قطار در حال حرکت هست در هر ایستگاه ده نفر سوار میشوند یعنی متولد شده .پانزده نفر کمتر بیشتر پیاده میشوند
فقط به خداپناه ببر بهترین پناهگاه وامن ترین است
به مرور زمان فراموش میشود ادم عاقل عاشق نمیشود
سلام اسم من علی هست من داخل دوره با هم دوره ایم بحثم شد و دعوا کردم و طرف مقابلم شیشه پنجره را شکست و من به خاطری که پول نداشتم رئیس دوره از هم اتاقی هایم گرفت و دشمن خونی ام هم به جای من پول داد و این باعث شد غرورم جلوی اون بشکنه و هرشب دارم بهش فکر میکنم و دارم کم کم دیوونه میشم خدا به دادم برس🥺🥺
کاش میتونستم گذشته و اتفاقات تلخی که برای زندگیم رخ داد رو فراموش میکردم همش مثله خوره میفته به جونم و خیلی عذاب میکشم
منم.دارم زجر میکشم
سلام منم درگیر گذشته ام وتمام لحظه هام به خاطر یاداوری ناخاسته ی ذهن حدر رفت من به خاطر مهربونی کردن به شوهر ومادر شوهر وزیاده روی در احترام وخدمت خودمو اذیت کرد م وفکر کردن وظیفه امه به جای سپاس ناسپاسی کردن وقلبم شکست وداغون شدم هرچیز مثل فیلم اهنگ منو یاد گذشته میندازه عصبی میشم نمتونم ببخشم خدانجاتم بده التماس دعا
به خدا پناه ببر ازش بخواه کمکت کنه بهترین پناهگاه وامن ترین۴
ایشالله توب بشی
شما انسان بزرگ و ارزشمندی هستید، ارزش شما در رفتار دیگران نیست، هر کسی مسئول رفتار خودشه، چرا شما خودتون رو به خاطر ناآگاهی دیگران آزار میدید و تحقیر کنید، شما روح بزرگترین داشتید و دارید، برای خودتون بیشتر از دیگران ارزش قائل باشید و به اتفاقات پیرامون خودتون به چشم روشن کننده های مسیر حرکت و رشد و تعالی نگاه کنید و عبور کنید ، حتما به نکتههای ناب شادی بخشی میرسید
تو اون موقع وظیفه انسانی و شرعی و عرفی را انجام دادی و ذات خوب خودت را پس تو اشتباهی نکردی اونا مقصر هستن که ارزش این همه را نفهمیدن چیزی از دست ندادی، فقط یاداوری خوب بودن تو آنها را عذاب میدهد
سلام هرشب آویشن بنوشید
و رژیم غذایتم عوض کن
خدا به جفتمون کمک کنه😔😔
اگر میخواهید بدونید من کلاس هفتم هستم و لطفاً به من کمک کنید
چیشده ؟
سلام اسم من ملیکا است شاید من هم سن شما نباشم ولی من ۱۳سال دارم میخواستم بگم من با معلم خودم مشکل دارم آخه خیلی بد اخلاق یعنی من روز اول مدرسه که میرفتم یک اتفاق برام افتاد و از آن روز به بعد هر موقع میخواهم درس بخوانم نمیتوانم پس لطفاً به من کمک کنید
سلام برا کوچک کردن خطا باید خط بزرگتر کشید تلاش کن به هدفت برسی خاطرات هیچ وقت پاک نمیشه فقط تحمل کردنش به مرور زمان عادی میشه میبینی گذشته خیلی ازت فاصله گرفته
عالی گفتی
عععاللبع
سمیرا جان کمترخودتو عذاب بده گذشته منم خیلی دردناکه از خدا میخام اونهایی که باعث شدن ببخشم خدا اجرمو بده ،توام همین کارو بکن
فقط باید تصمیم بگیریم با اراده محکم گدشته فراموش کنیم وهرروز بگوییم من قوی هستم .معزم دردگیر نمی کنم تا جسمم سالم بماند. کتاب فلورانس اسکاول شین حتما حتما بخوانید.
آدم اینارو میخونه درد خودش فراموش میشه آدم میبینه چقدر آدم درد کشیده هست
دقیقا من گریه ام گرفت 😭
دلم می خواد برم کما، هیچیم نشه
فقط وقتی چشمامو باز کردم اون قسمت از خاطرات مغزم که بخاطرش عذاب کشیدم.. پاک بشه....
خدایا کمکم کن
منم همینطور
منم همینطور
لعنت به خاطرات بد
دقیق منم همون کاری که باهام شده حدف شه هنوزم دارم آسیب جسمی روحی روانی میبینم
بخداهربارمنم
منم همین طور 😭
چقدر خوب گفتی
دور از جونت
ب موهبتهای خودت برس
بیشتر از خودت قدردان باش و خودشناسی تو هر یکسال یا چنماع یکبار بسنج و با الگوهایی ک مینویسی راحتتر میتونی از خودت سوال بپرسی قطعاً ی نشونه ای میبینی اگ نشونهارو دریافت نکردی ،حوادث و اتفاقاتو نشونه ببین ، اگ متوجه اینم نشدی آدمهایی ک دورتن میشن آینه درون خودت و تمام احساسات و افکار و رفتاراشونو بسنج و نقصها درست و چارهاتو پیدا کن
اره واقعا حرف دل منو زدی دوست دارم وقتی شب میخوابم صبح ببرنم رو تخت بیمارستان و قشنگ ده سال تو کما باشم و اونکسایی ک شاید حتی خودشونم نمیدونن دارن با رفتار و کاراشون دارن عذابم میدن ازم دور شنو دیگه اصا نشناسمشون من ۱۵سالمه اما ب اندازه ۳۰ساله ها درد و غم دارم و نمیتونم ب هیچکس حتی بهترین دوستم بگم
هم عقیدمباشما
واقعا این اتفاقات بدی که واسم افتاده رو نمیدونم چطوری باهاش کنار بیام خیلی از خدا کمک میخوام اما انگار خدا مارو بنده خودش حساب نمیکنه خیلی دوست کلا مغزم گذشته رو پاک کنه مثل کسایی که تو تصادف همچیو فراموش میکنن اگه اینطور نشه آخرش خودمو راحت میکنم تنها درخواستم اینه خدا منو پیش خودش ببره آمین
دقیقا
من یه خاطره ی تلخ از دوران کودکیم دارم.الان ۳۹ سالمه و به تازگی هر شب مثل فیلم از جلو چشمام رد میشه انگار که همون روز و همون لحظست داد میزنم مامانمو صدا میکنم تا کاری کنه و به خودم میام میبینم ساعت هاست دارم گریه میکنم گاهی تا صبح به شدت گریه میکنم و آرزو میکنم کاش زمان به عقب برگرده تا بتونم کاری کنم و ازون اتفاق جلوگیری کنم هرچند فقط ۷ سالم بود.
سلام خوبی من درکت میکنم و انشالله در فراموش کردنش موفق باشی
به مرور زمان فراموش میشود ادم عاقل عاشق نمیشود
سلام باخدا معامله کنید از خدا اجر بخواهید عوض بخواهید وبه خودتان بگویید خدا عوض همه آنها پاداش میدهد اگر گناهی کرده اید توبه کنید یک شب بنشینید خودتان و همه آدمهای زندگیتان راببخشید وعوضش از خدا پاداش بخواهید اصلا به خود خدا بگویید خسته شده ایدواز او کمک بخواهید عمدا هم ازروی عادت سراغ گذشته نروید کار شیطان است ناس وفلق بخوانیدقرآن بخوانید ان شاالله خدا کمک میکند توبه وطلب مغفرت برای خود ودیگران وگناه نکردن حال آدم را خوب میکند وگذشته ها رنگ میبازد
خیلی خوب بود.ممنون
فراموش نمیشههه، نمیشههه!
اخ تف به این دنیا ازش متنفرم
دقیقا منم همینطور
بدترین گذشته رو داشتم وقتی فقط ۱۳ سالم بود یه اشتباه داغونم کرد تا ابد الان که ازدواج کردم و دوتا بچه دارم شبانه روز گریه میکنم چرا من سرنوشت تلخی داشتم
سمیرا جان کمترخودتو عذاب بده گذشته منم خیلی دردناکه از خدا میخام اونهایی که باعث شدن ببخشم خدا اجرمو بده ،توام همین کارو بکن
من یه نوجوان ساده ام فهمیدم که پدر و مادرم هر شب یه کاری میکنن و انگار افسردگی گرفتم و الکی گریه میکنم
این یک امر طبیعی از ابتدای خلقت بشریته در سن شما این موضوع یک چیز بسیار عادی هست . و به مرور زمان حل خواهد شد (تقریبا در سنین 15-16)
عزیزم تمام زن و شوهرهای دنیا این کار را انجام میدن ولی فرزندانی هستن ک از طریق پدر اگاه میشوند ولی تو خودت ی خورده فکر کن اگه خودت هم ازدواج کنی باز هم این کار انجام خواهی داد
عزیزم پدر و مادرت باید از لحاظ علمی این موضوع رو برای تو توضیح میدادن برای بقای بشر انجام یک کارهایی لازمه خدا برای اینکه تمام موجودات به طور غریزی این کار رو انجام بدن یک تمایلاتی هم در انسان ایجاد کرده
اکثر موجودات از پشه و مگس گرفته تا تمام پستانداران برای تولید مثل نیاز به رابطه دارن
رهن خودت رو درگیر نکن عزیزم
اگه اونها این کار نمیکردن تو ک وجود نداشتی
من عاشق مردی شدم دو ازداوج ناموفق داشت بحساب خودش دوسش دارم عاشقشم دوتا بچه ازش دارم وقتی که ازدواج کردم باهاش من بخاطر زن دومش خیلی اذیت میکرد کتک دعوا هرچی خودش تنهام میگذاشت هرچی زنش. میامد اذیتم میکرد حتی. باعث سقط اولیه منم همون زن دومش بود الان خودش تا حدودی خوب شده اما یاد اون زن دومش خاطرات من روانی میکنه به حدی میگم خودم بچه هام بکشم کامل از زندگی این مرد پاک بشم .ته دلم میگه من دوست نداره فقط با اجبار یا بخاطر ابروش باهام داره زندگیم میکنه .خاطرات تنها گذاشتن من کتک خوردن نصف شب گریه کردن وناسزا گفتن سقط جنین همه من داغون میکنه مگر یاد اونا نیفتم خواهش راهنمایی کنن من تز درون داغونم نمیتوانم بیشتر ازاین بنویسم
فقط برای امروز زندگی کردن سبک زندگی سالم رو انتخاب کردم هرچند گذشته پراز تخریب رو داشتم واقعن دمتون گرم که هستین
میخوام حافظم به کل پاک بشه و از دست این همه خاطرات تلخ خلاص بشم دیگه خسته شدم ِهیچکدوم از این راهکارا به درد نخورد
دقیقا
فراموش نمیشه هرآنچه برما گذشت گذشته نمیشه انکار کرد و افسوس خوردفقط باید اشتباهات گذشته تکرار نکنیم از آدم های اشتباه زندگیمون دور بمونیم .
منم همینطور
به جز رفتن پیش مشاور، بقیه ی راهکار ها رو انجام دادم ولی فراموش نمیشه.
پیش مشاور هم نمیخوام برم چون بهشون اعتماد ندارم و اصلا نمیتونم و نمیخوام با یه آدم غریبه که اعتمادی بهش ندارم در مورد زندگی خصوصیم و احساساتم حرف بزنم
روانشناس خودش از روانکاو کمک میگیره .شما پیش متخصصی ک تو محیطت نیس ویزیت شو
باسپاس وتشکر
حدود سی سال کار کردم وتلاشهای شبانه روزی نمودم ولی احساس میکنم اشتباه کردم یک سال واندی مانده بود خودم را زودتر از موعد بازنشسته کردم حالا خیلی ناراحتمالبته در این سی سال خیلی کار کردم که بتوانم در رمان کهنسالی مشکلی نداشته باشم وخدا را شکر باتوجه به وضعیت اقتصادی خراب مملکت تا حالا مشکل مالی چندانی ندارم فقط ترس از آینده دارم صمنا بعد از بازنشستگی تغییر مکان از خوزستان به اصفهان داده ام لطفا راهنمایی ام کنید نسبت به همه چیز بدبین هستم واحساس میکنم آینده ام راخراب کردم
اون لحظه بهترین تصمیم رو گرفتی
به تصمیم خودت احترام بزار
کار خوبی کردی
خیلی مطلب خوبی بود واقعا ازتون تشکر میکنم 🙏🙏🙏🙂🙂
خیلی مطلب خوبی بود واقعا ازتون تشکر میکنم 🙏🙏🙏🙂🙂
کاش می شد همه چیزو فراموش کنم دیگه کم آوردم به خدا
منم همینطور
منم همینطور
سلام منم تو ذهنم فوش به کسایی دادم البته امدن نبود دست خودم نبود هرچی کردم که این نارو نگم آخر گفتم و وقتی یادم میاد هی میگم توذهنم و هرچی میکنم نگم آخرمیگم حالا میخوام یادم بره من ۱۲ سالمه گاهی اوقات که یادم میاد چیزهای خیلی بدی میگم توذهنم هرچی میکونم نگم آخر میگم
ای کااااااش
سلام من هرکاری کردم نتونستم کذشته ام را فرموش کنم میخوام وای نمیشه
خیلی مطلب خوبی بود واقعا ازتون تشکر میکنم 🙏🙏🙏🙂🙂
سلام برای فراموش کردن باید چیزهای جدیدی رو جایگزین کنیم یعنی کار جدید کلاس جدید هنر ورزش ……
تامغز اون قدیمی ها رو پاک کنه و جدیدا جا بگیرین توسر مون
امیدوارم.
انشالله
با گذشته نجنگ
بپذیر این مشکل بوده در گذشته من ولی با مشکل هم هویت نشو
از اون قوی تر باش و عبور کن
ی مشکل اونقدر قدرت نداره من انسان رو از پا در بیاره منو نابود کنه
بپذیر و بجای تمام زخمهایی که خوردی به خودت عشق بده با خودت مهربونم تر شو
هرکاری حالتو بهتر میکنه بکن و ارامش خودتو اولویت بذار