عشق در نوجوانی چیز زیبایی است. احساس اینکه عاشق شده اید، به خصوص اگر اولین بارتان باشد، می تواند هیجان انگیز و از طرفی ترسناک باشد. احساسات عشق دوران نوجوانی گیج کننده هستند. زود عاشق شدن ممکن است آنقدر تجربه جدیدی باشد که مطمئن نباشید این احساسات درست هستند یا نه. در نهایت، فقط خودتان می توانید تصمیم بگیرید که آیا عشق نوجوانی پایدار است یا خیر؟؟ با این حال، مواردی وجود دارد که می تواند به شما در مورد کنترل عشق، کمک کند. شما می توانید احساسات خود را در نظر بگیرید، رابطه خود را تجزیه و تحلیل کنید و در نهایت، گام هایی برای مدیریت کامل رابطه بردارید. در ادامه این مقاله همراه با باشید تا بدایند وقتی عاشق میشیم چیکار کنیم؟
پایداری احساسات خود را بررسی کنید.
احساس استرس و اضطراب عادی است.
احساس ترس برای هر کسی که عاشق می شود کاملا طبیعی است. عاشق شدن شما قطعاً نباید ترسناک باشد، اما احساس آسیبپذیری و وابستگی بعدی میتواند اعصابتان را بهم بزند. اگر کسی را دوست داشته باشید یادتان باشد که به او این توانایی را می دهید که به شما صدمه بزند. این قسمت ترسناک عاشقی در نوجوانی است، اما این را به عنوان جزئی از عشق و دوست داشتن باید بپذیرید.
چقدر به عشق خود فکر می کنید.
بررسی کنید که هر چند وقت یکبار فکر عشق تان به ذهن شما می آید. اگر اغلب به آن شخص فکر کنید، نشانه این است که شما عاشق شده اید. فکر کردن و دلتنگی واقعی هنگام جدایی از آن دختر یا پسر می تواند به این معنی باشد که عاشق او هستید.
چرا او را دوست دارید؟
فهرستی از تمام ویژگی های شخصی که دوستش دارید تهیه کنید. همه چیزهای مثبت دختر یا پسری که عاشق او هستید را یادداشت کنید. فهرست دیگری از همه ویژگی های منفی که شما را آزار می دهد تهیه کنید. حتما چیزهایی در مورد او وجود دارد که شما آنها را دوست ندارید. عاشق بودن به معنای این است که با وجود همه ویژگی های که در مورد عشق تان دوست ندارید اما شما باز هم دیوانه او هستید.
به مشکلات عشق در دوران نوجوانی خوب فکر کنید.
خوب فکر کنید که برای با هم بودن چه کارهایی را باید انجام دهید. عشق هرگز نباید به هیچ وجه یک طرفه یا آزاردهنده باشد، اما در طول یک رابطه عاشقانه حتما کشکمش خواهید داشت. به این موارد خوب فکر کنید؛ که آیا پس از یک مشاجره همچنان او را دوست خواهید داشت؟ در دوران سختی می توانید در کنار او باشید؟
اگر شما بخواهید در سختی ها کنار او بمانید، احتمالاً آن شخص را دوست دارید.
البته برای قرار گرفتن در کنار شخصی که دوستش دارید، نباید مجبور به دروغ گفتن، آزار روانی یا آزار جسمی دیگران یا حتی خودتان شوید.
رابطه خود را تجزیه و تحلیل کنید.
وارد عشق یک طرفه نشوید.
مطمئن شوید که احساسات و دوست داشتن شما نسبت به یکدیگر متقابل است. اگر مطمئن نیستید، خیلی سادگی درباره احساسش نسبت به خودتان از او سوال کنید. اگر در یک رابطه هستید اما آن شخص هنوز حسی به شما ندارد ناامید نشوید. به آنها زمان بدهید، اما اگر احساسات آنها تغییری نکرد، عشق خود را برای آینده ذخیره کنید.
شما می توانید عاشق کسی باشید که شما را دوست ندارد، اما این عشق یک طرفه در دراز مدت به شما آسیب خواهد رساند.
سریع به احساسات خود اعتماد نکنبد.
ابتدا صبر کنید، بعد از مدتی که با هم بودید، حس دوست داشتن خود را بررسی کنید. اگر قبلا هرگز با آن شخص رابطه نداشته اید یا فقط یک هفته است که او را می شناسید، احساساتی که تجربه می کنید ممکن است عشق نباشد. اجازه دهید کمی زمان بگذرد و احساسات خود را دوباره بررسی کنید. مدتی را با آن شخص بگذرانید و در صورت امکان، در مورد رابطه خود با او گفتگو کنید. اگر برای مدت طولانی با یکدیگر بوده اید و هنوز احساس عشق و علاقه به او دارید، احتمالاً این احساس شما واقعی است.
مدت زمانی که برای عاشق شدن طول می کشد از فردی به فرد دیگر متفاوت است. اما، زمانی که نوجوان هستید، کنترل احساسات آنقدر می توانند سخت باشند که تقریباً بلافاصله احساس می کنید، عاشق شده اید. حداقل چند ماه صبر کنید!.
در عشق شما احترام متقابل وجود دارد.
عشق در دوران نوجوانی را باید ارزیابی کنید. آیا دختر یا پسری که عاشق او هستید با شما محترمانه رفتار می کند یا خیر. شما باید به کسی که عاشق او هستید کمک کنید، اما نباید عشق خود را به کسی بدهید که با شما مهربانانه رفتار نمی کند. شخصی که لایق عشق شماست باید با مهربانی با شما صحبت کند، در مواقع نیاز در کنار شما باشد و هرگز کاری را که توهین آمیز تلقی شود انجام ندهد. کمی وقت بگذارید و به نحوه رفتار عشق تان توجه کنید.
فردی که دوستش دارید باید آنقدر با شما خوب رفتار کند که از شما فردی بهتر و با اعتماد به نفس تر بسازد.
چقدر به معشوقه خود اعتماد دارید؟
میزان اعتماد را در رابطه خود محک بزنید. اعتماد بخش مهمی از هر رابطه ای است. اگر واقعاً عاشق هستید، پس به آن شخص اعتماد دارید. در برخی از مواقع حس حسادت در هر دو طرف رابطه طبیعی است، اما حسادت نباید بیش از حد باشد. وقتی او با دوستانش شب بیرون می رود یا با دخترها یا پسرهای دیگر صحبت می کند، دقت کنید و ببینید چه احساسی دارید؟ همچنین باید ببینید که آنها در برابر شما چه واکنشی نشان می دهند.
آزمایش اعتماد به این معنا نیست که شریک خود را تعقیب کنید. به عنوان مثال، شما نباید دختر یا پسر دیگری را بفرستید تا با آنها معاشقه کند تا ببیند آنها چه واکنشی نشان خواهند داد.
رابطه را عاقلانه مدیریت کنید.
در مورد احساساتتان با والدین خود صحبت کنید.
ممکن است در دوران نوجوانی احساس کنید که بزرگ و پخته شده اید، اما معمولاً والدینتان هنوز حرف های زیادی در زندگی برای شما دارند. صحبت کردن با آنها در مورد عشق نوجوانی ممکن است ناخوشایند به نظر برسد. اگر باور داشته باشید، که کمک های آنهامی تواند برای شما مفید باشد. والدین شما می توانند از روی تجربه صحبت کنند و با درک احساساتتان،شما را راهنمایی کنند.
گشاده رویی و برخورد خوب با آنها همچنین کمک می کند که در رابطه با شما بازتر و سازنده تر فکر کنند.
از والدین خود بپرسید که آیا می توانند زمانی را برای صحبت با شما اختصاص دهند. میتوانید چیزی مانند «من احساسات جدیدی را تجربه میکنم، و میخواهم توصیههای شما را بشنوم» به آنها بگویید.
همچنین می توانید بگویید “فکر می کنم دارم عاشق می شوم. آیا می توانید من را در این رابطه راهنمایی کنید؟»
برای عشق در دوران نوجوانی عجله نکنید.
کارها را به آرامی انجام دهید. ممکن است در دوران نوجوانی عاشق شده باشید، اما این بدان معنا نیست که دست و پای خود را گم کنید! برای تمایلات جنسی یا تعهد جدی به یکدیگر عجله نکنید. شما باید از عشق نوجوانی خود بدون فشار استرس لذت ببرید.
خط قرمز های خود را در رابطه تعیین کنید.
در مورد پایداری عشق در دوران نوجوانی فکر کنید. مرزهای خود در رابطه با عشقتان تعیین کنید. وقتی در نوجوانی عاشق می شوید باید بفهمید که در رابطه با چه چیزهایی مشکل دارید و از چه چیزی خوشتتان می آید. برای مثال، شما ممکن است با بوسیدن مشکل داشته باشید، اما با صحبت های عاشقانه مشکلی نداشته باشید. اگر شما و عشق تان عاشق یکدیگر هستید، باید بتوانید بدون تنش در مورد محدودیت های خود با یکدیگر گفتگو کنید. این کار در مورد عشق در نوجوانی ضروری است زیرا عشق شما میفهمد که چه کاری می توانند انجام دهند و چه کاری نمی توانند انجام دهند.
در رابطه پرتوقع نباشید.
از عشق نوجوانی خود انتظار زیادی نداشته باشید. عاشق بودن به معنای احترام گذاشتن به حریم کسی است که دوستش دارید. وقتی عشق زندگی تان سخت مطالعه می کند و برای رویاهایش تلاش می کند، باید خوشحال باشید. انتظار نداشته باشید که آنها 24 ساعته در کنار شما باشند یا کارهای بزرگتری نسبت به آنچه که شما انجام می دهید، انجام دهند. اگر واقعاً عاشق کسی هستید، حتما بهترین را برای او آرزو می کنید.
سوالات متداول
معایب عشق در نوجوان چیست؟
3 عیب بزرگ عاشق شدن در نوجوانان:1.) نوجوانان هنوز در حال یادگیری و کشف هویت خود هستند. 2.) نوجوانان مهارت های کافی برای کنترل استرس را ندارند. 3.) نوجوانان فاقد بلوغ کامل فکری و عاطفی هستند و نمی توانند احساسات خود را کنترل کنند. اما والدین آنقدر باید پخته رفتار کنند که نوجوان حس درک شدن کند.
آیا عاشق شدن در نوجوانان بد است؟
درگیر شدن در یک رابطه عاشقانه ناسالم می تواند آسیب جدی به سلامت روانی و جسمی، زندگی اجتماعی و تحصیلات نوجوان شما وارد کند. نوجوانانی که در یک رابطه، رها شدگی و شکست را تجربه می کنند، احتمال بیشتری دارد که مشروبات الکلی زیاد مصرف کنند، سیگار بکشند، دچار افسردگی شوند یا تمایل به خودکشی داشته باشند.
آسیب های شکست عشقی در دوران نوجوانی چیست؟
دلزدگی از جنس مخالف به دلیل ناکامی در عشق به وجود آمده در قلب آنها. تشدید بحران های مربوط به دوره رشدی نیز از دیگر تبعات منفی شکست عشقی نوجوانان است.
مشاوره عشق آویژه
در این مقاله مرکز مشاوره خانواده آویژه در خصوص چگونه عشق نوجوانی را مدیریت کنیم؟ نکاتی را بیان کردیم. اگر شما هم دیدگاه و نظراتی دارید و در این مقاله به آن پرداخته نشده است، از شما تقاضا داریم تا آن را در بخش دیدگاه های پست بنویسید تا دیگران هم از آن بهره ببرند و از سوی دیگر در مقاله دیگری در حیطه عشق در دوران نوجوانی به صورت اختصاصی به آن پرداخته شود.
برای نکات بیشتر در مورد عشق نوجوانی پایدار است؟؟، لطفاً با مرکز ما تماس بگیرید. ما خوشحال می شویم به شما کمک کنیم!
سلام یه سوال دخترا بیشتر توی چند سالگی عاشق میشن ؟
گزینه ۱ . ۱۱
گزینه ۲ . ۱۲
گزینه ۳ . ۱۳
گزینه ۴ .۱۴
کدوم یکی ؟
سلام من ۱۴ سالمه و عاشق دختر عمه ام شدم یه نشانه هایی میگه اونم منو دوست داره …
با من خیلی حال میکنه و تا حالا به خودم همچین چیزی نگفته…
میخواست رابطه من و پسر عموم رو بهم بزنه که بهم زد. از پرسیدم که چرا این کارو کردی گفت من نمیخوام تو با اون دوست باشی .
۱. (میخواست به من نزدیکتر بشه ؟)
تازه اگه من یه دوست دختر دیگه داشته باشم و اگر بفهمه که دارم (در زمان حال ندارم) میاد منو میکُشه … خلاصه که خیلی دوستش دارم. الان داستان من و دختر عمم یه جورایی مثل مِرینِت و آدرین توی فیلم دختر کفشدوزکی هست.
اینم نگفتم که دختر عمم بهترین دوستم هست.
پسر عموم پیام میده من دوستی تو و دختر عمه را بهم میزنم میخوام به دختر عمه ام بگم حرفشو باور نکنه.
بهش قول دادم که دیگه سمت پسر عموم نَرَم.
قبلا توی واتساپ باهم چت میکردیم پسر عمه ی چیزم اومد و به همه گفت… الان دختر عمم فقط پیام های منو سین میکنه و جواب نمیده.
نمیدونم ما دوتا به هم میرسیم یا نه !
من که آرزو دارم هرچه زودتر به هم برسیم.
لطفا کمکم کنین که چجوری بهش بگم دوستش دارم.
سلام من یه پسرم 15 سالمه.2 سال پیش عاشق یه دختری شدم که 3 سال ازم بزرگتره.اسمشم مهساس 18 سالشه امسالم کنکور داره.خیلی دوسش دارم ولی میترسم اگه بهش بگم داداشاش بفهمن.یه داداش 22 ساله داره و یه داداش 11 ساله.
خانواده مذهبی هم هستن.هر موقع میبینمش داره میره جایی یا تازه برگشته خونه.یک بارم تعقیبش کردم تا آخر خیابون که داداشش اومد تهدیدم کرد که اگه یکبار دیگه دوروبر خواهرش بپلکم پوستمو میکنه.چجوری بهش بگم؟هر موقع میبینمش قلبم میاد تو دهنم احساس میکنم قلبم میخواد وایسه.
سلام من یه پسرم 15 سالمه.2 سال پیش عاشق یه دختری شدم که 3 سال ازم بزرگتره.اسمشم مهساس 18 سالشه امسالم کنکور داره.خیلی دوسش دارم ولی میترسم اگه بهش بگم داداشاش بفهمن.یه داداش 22 ساله داره و یه داداش 11 ساله.
خانواده مذهبی هم هستن.هر موقع میبینمش داره میره جایی یا تازه برگشته خونه.یک بارم تعقیبش کردم تا آخر خیابون که داداشش اومد تهدیدم کرد که اگه یکبار دیگه دوروبر خواهرش بپلکم پوستمو میکنه.چجوری بهش بگم.هر موقع میبینمش قلبم میاد تو دهنم احساس میکنم قلبم میخواد وایسه.
سلام من کلاس نهمم…رفتم کلاس ریاضی که مختلطه،عاشق یه دختری شدم ولی نمیدونم چجوری بهش بگم میخوام یه جوری بهش بگم که شر نشه و نره به معلم ریاضی آموزشگاهه بگه و اونم به بابام زنگ بزنه تروخدا بهم بگین چجوری بهش بگم خیلی دوسش دارم
سلام من 14سالمه
نمیدونم یه حسی دارم انگار ناراحتم به یه کسی نیاز دارم که باهاش صحبت کنم . درد و دل کنم
نمیدونم تو خواب یا واقعیت دنبال یه دخترم نمیدونم کیه
انگار ناراحتم
بعد مدرسه تقریبا دختر هم سنم هست ولی نمیدونم چی بگم به مامان بابام هم نمیتونم بگم بهترین دوستم هم همینطور
شکل و قیافم هم بد نیست بیشتر دخترا میان نزدیکم از قصد خیلی نگام میکنن ولی خودم نمیتونم
دارم دیوونه میشم به یه فرد خاصی نیاز دارم…
بچه ها خودتون رو درگیر این مسائل نکنید.
من خودم 14 سالمه و واقعا عاشق یکی از دخترای فامیلمون شدم اما اصلا بهش نمیگم و فقط سعی میکنم اعتماد خودش و خانوادش رو به دست بیارم تا در آینده باهاش ازدواج کنم.
اینم بدونید رل زدن و اینجور کارا عاقبت نداره
فقط عاشق یه نفر بشید تا در آینده باهاش ازدواج کنید.
موفق باشید😘
سلام من 16 سالمه عاشق دختر عمومم
اما به خاطر شریاط خانواده به هیچکس هیچی نمیتونم بگم و واقعا اذیتم میکنه
واقعا چه کار کنم ؟
عزیزان
من خیلی با نوجوونا در ارتباطم هم در مدرسه هم در جاهای دیگه.
این تغییرات و حس عاشقی و علاقه به خاطر مقتضای سن که ناشی از
تغییر هورمون
احساس عدم درک توسط خانواده
و سریال های خانگی هست.
واقعیتی که وجود داره اینه که با گذشت زمان خودتون به این مسائل میخندید و شاید خدایی ناکرده پشیمون بشید.
اما چیزی که هست اینه همیشه و همیشه شما دخترا از این روابط و احساسات تسیب خیلی بیشتری می بینید.
و تا زمانی که شما و پسرا شرایط ازدواج و کار و… رو ندارید دلیلی برای عاشق شدن نیست.
بله دوست داشتن شرط لازم ازدواج هست اما شرط کافی ای نیست.
همونطور که اونهایی که طلاق گرفتن و الان حاضرن همدیگه رو بکشن یه روزی عاشق و دلباخته ی هم بودن.
سعی کنید با منطق انتخاب کنید و با عشق زندگی کنید.
دوست داشتن های دوره ی نوجوونی و رفاقت با عشق انتخاب کردن و با منطق زندگی کردن هست که اصلا نتیجه ی مطلوبی نداره و متاسفانه به طلاق میکشه.
سعی کنید حریم ها رو حفظ کنید هر چیزی رو تماشا نکنید و از هیجانات احساسی دور باشید ، ورزش کنید ، مطالعه علمی داشته باشید تا ان شاءالله از این آسیب های شکست عشقی و…. به دور باشید و در آینده با موقعیت های بهتر مسیر عشق و زندگی رو طی کنید و برای اینکه فرد موفقی باشید تلاش کنید.
سلام همین اتفاق برای من هم افتاده وراه کارش این که بهش نگو وقتی که اون 14 سالش شد بگو و توی این سال باهاش بازی کن ولی باهاش در میون نزار که عاشقتم وتو سن 14 سالگی بهش بگو
سلام من دختری ۱۶ ساله هستم .
در روستایی زندگی میکنیم که در اصفهان است
پارسال . تابستان . ماه خرداد
رفته بودم پارک . یک پسری ۸ سال از من بزرگتر به اسم مهدی . دور و برم تاب میخورد. رفتم بهش گفتم حرف حسابت چیه ؟
گفت از من خوشش میاد .
منم شمارمو بهش ندادم . بهش گفتم تو شمارتو بده…
شمارشو داد بهم .
بعد یه هفته گذشت بعدش بهش پیام دادم .
و ارتباط دوستی ما در فضای مجازی شروع شد .
بعد خلاصه گذشت و گذشت . تا رسیدیم به ماه آذر
پسره ۶ ماه با من دوست بود .
بعدش ۵ آذر کات کردیم .
رفت به همه گفت
گفت من با این دوست بودم. به پسر خالم گفت . و به دوستام هم گفت .
بعد من اون روزی که پسره رفت غمگین شدم تا حالا .
و از ۵ آذر تا حالا ، من آنقدر غمگینم . که آهنگ های مهراب درکم میکنه .
من هنوزم دوستش دارم .
ولی اون دیگه اصلا به من فکرم نمیکنه .
الان ۶ ماهه از این ماجرا میگذره
ولی من هنوز بهش فکر میکنم .
هر وقت میرم پارک یادش میوفتم .
الان چند روز پیش رفتم پارک .
اون هم پارک بود . نگام میکرد خیلی .
نمیدونم این نگاهش یعنی چی ؟
خلاصه . من هنوز دوستش دارم . 😔😔
از خودم بابت رد کزدن قلبم و له کردنش متنفرم ولی راهی جز این ندارم…😔
سلام من دخترم ۱۷ سالمه بیشتر از ۶ ماهه بهاش رلم یعنی بودم..۲۱ سالشه..
اوایل همینطوری پیش میرفتیم من ادم رابطه نیستم و خودمو مجبور کردم ک تجربه کنم نمیدونم یه حسایی تجربه کردم ک ازشون میترسم و فرار میکنم.. بعد ی مدت حس کردم دارم وابسته میشم چون از اول ب خودم قول دادم ک جدی نگیرم و هیچی نباید پیش بیاد اما اینطور نشد. از حسای جدیدیم ترسیدم و دوماه پیش بهش گفتم بهم بزنیم من نمیتونم ادامه بدم خیلی باهام سعی کرد.. دوماهه ما فقط جدال داریم اون هی مهربونی میکنه درکم میکنه و میگه حق دارم ولی من باز هی میگم بره..بابت رفتارایی ک باهاش کردم از خودم بدم میاد هی میگمش عاشقم نباشه .درست بعد این همه وقت شبی که بهم گفتم من عاشقتم بهش گفتم عاشقم نباشه و بره و من بدردش نمیخورم و…
نمیدونم چمه کلی حرف دارم و نمیدونم کدومو بزنم.. همش ازش فرار میکنم تا کمی محبت کنه من گند میزنم و تلخی میکنم تو این دوماه برادر دوقلوش کلی سعی کرد راضیم کنه و رابطمون رو درست کنه ولی یچیزی مانعم میشه… من دلی دوسش دارم ولی عقلم بخاطر خیلی دلایل ردش میکنه. اون همیشه مهربونه عصبی میشه ساکت میشه حرفس نمیزنه یوقت ناراحت نشم از درداش نمیگه خیلی کم ..خیلی خود داره و هیچ وقت بهم بی احترامی نکرده .. رابطمون عجیبه اصلا شکل بقیه نیست و من از این بابت راضیم.
هیچوت بهم نگفته عکس بده یا اصلا تلفنی حرف نزدیم یا برام وویس نگرفته ولی یکی دوبار کوتاه تلفنی حرف زد..
منم همیشه عکسامو هروقت دلم خواست دیر ب دیر حجابی میفرستم و حدودمون رو رعایت میکنیم هیچ وقت ازهمدیگه چیزی نخواستیم چ عادی چ غیر عادی. خط قرمز داریم و هیچوقت سک،،،س چت نکردیم و شوخیامون در حد تعادله و بعد تمومش میکنیم…
اما تو این دوماه خیلی عوض شده از وقتی بهش گفتم من دیگه رابطه رو نمیخوام خیلی پریشون شده ناراحته و غصه میخوره ب معنای واقعی با یسری جواب و حرفام دلشو شکستم و هیچی بهم نگفت هیچووووت هیچی نگفت بجز اینکه گفت من نمیدونم چرا اینجوری میکنی ولی درکت میکنم نمیدونم چرا فکر میکنی دوستت ندارم…
من دوسش دارم و باهاش ارومم و برام شیرینه ولی یچیزی نمیذاره دل بدلش بدم نمیدونم شاید میترسم بزرگ بشم و عاشق بودن و رابطه داشتن هم جزو بزرگ شدنه…یا شایدم بخاطر خانوادم میترسم من خیلی سخت دارم بابت رشته پزشکی و دانشکاه تهران تلاش میکنم و اونا از خیلی چیزا بخاطر درسم دورم کزدن .رابطم مخفیانست و و این فرار کردنم نصفش بخاطر خانوادمه و زحمتاشون .نمیخوام این رابطه مانع پیشرفتم بشه یا بخاطرش خانوادمو شرمنده کنه
خیلیی اعصابم داغونه و حالمو نمیفهمم و فقط سفت گارد گرفتم نمیدونم چیکار کنم
اون مستقله تنها زندگی میکنه خانوادشو بجز برادرش ازدست داده ازم دوره ی شهره دیگست و من از این موضوع ناراحتم و نمیخوام عاشقش بشم تفاوتای فرهنگی و سبکمون زیاده ولی میگه درستش میکنم خودم یادمیگیرم مذهبی میشم اون حتی دینش مسیحیه… اگر این احساسات ضدونقیضم نبودن من واقعا مشکلی نداشام و با جون و دل کمکش میکردم درست بشه و زندکی خوب و گرمی رو بسازه .اون کسی رو نداشته ک یادش بده خانواده درست و حسابی نداشته و جز پول بهش هیچی نرسیده ..واقعا ب خیلی چیزا فکر کردم مغزم اتیشه ..من از رابطه با جنس مخالف متنفرم و ادم متعهد و معتقدیم ولی سر یه شب فضولی پام کشیده شد و رفتم سمتش. اگر ادمی باشه میخوام شوهرم باشه بخودشم بارها گفتم و خودشو شوهرم میدونست تا این دوماه… انا اینجوری الکی ک نمیشه شوهرم بدونه خودشه..من برا خودم ارزش قائلم و میدونم الان نه این راهشه نه وقتشه ک من وارد روابط بشم . ب هیچی اطمینان ندارم برای همین کشیدم کنار یا دلخوش نمیکنم.از افکار و نیتش خبرم ندارم. بابت افکار خودم و باورهام به هیچی اعتماد ندارم.اگه میگفت دوست دارم تو دلم ب خودم تلقین میکردم جدی نیست بابا الکی نیست که برا خودش میگه..
وعده ای نداده ولی میگفت باید فلان چیزمو بخاطر خانوادت عوض کنم وقتی میام خواستگاری…
اما من هیچوقت ب حرفاش امیدوار نشدم و اعتماد نکردم که الکی خودمو درگیر نکنم. محتاط و اینده نگر رفتار کردم همیشه. میترسم و دارم دیوونه میشم از دردی ک تو سینمه.. هرشب شاهد ناراحتیشم از طرف کارش تحت فشاره منم شدم قوز بالاقوز براش.. داداشش میگه سخت نگیر دوستت داره از وقتی باهاته فرق کرده اون باتو یجور دیگست .. میگه حروم نکن خودتو ب دلت نباز بعدا پشیمون نشی خلاصه ک داداشش روانشناسه و کلی سعی کرد انا من رو یه حرف نه موندم..
کمکم کنید لطفا😭❤️🔥
خواستم بگم همتون خیلی احمقین😂🗿
علاوه بر اینکه انسان ها لیاقت دوست داشته شدن ندارن واژه عشق یک کلمه دروغین که فقط افرادی که زیاد داستان های دیزنی رو خوندن منتظرن با عشق حقیقشون تو یه قصر زندگی کنن.
آخه کدوم الکلی واقعا به عشق اعتقاد داره💀💸
سلام. من نوجوانی 14ساله ام که 7سال است عاشق یک دختری شده ام ولی نمی توانم این عشق را به پدرومادرم بگویم و چار فشار روانی زیادی هستم.
من در این سال ها تلاش زیادی کرده ام تا خودم را به او ثابت کنم اما او دختر سخت پسندی است و این رابطه یک طرفه مانده است.
سلام. من یک نوجوان 14 ساله هستم و سال است که عاشق دختری شده ام
سلام من 11 سالمه و دخترم.سه بار عاشق شده بودم و خلاصه خیلی اذیتم می کرد ولی چون درس و مدرسه داشتم فراموش کردم الانم که بهش فکر میکنم میبینم اصلا دوسش ندارم اینا رو بزاریم کنار ما یک گروه مذهبی داریم که دختر ها و پسر ها مخلوط هستیم از یک شهرستان که مدرسه ای ابتدایی در داخل اون شهرستانی الان ما داخلش زندگی می کنیم هست معروفه حالا یکی مخصوص دخترا مدرسه ی پسرونه هم داره با همون اسم شهرستان ما تصمیم داره بچه های این دوتا مدرسه رو جمع کنه گروه مذهبی داریم .جلسه داشتیم تمام دخترا پسرا رفتیم یه پسری دیدم هم سن و سال من بود حالا دیدمش و بقیه ماجرا…. داره عذابم میده حالا جلسه بعد باید ببینمش راهنمایی کنید.
سلام من پسری ۱۳ ساله هستم حدود ۵ ماه پیش عاشق دختر همسایه مون شدم بعد از ۱ ماه خودمو مصمم کردم رفتم بهش گفتم خیلی خوشحال شد گفت که خودشم نسبت من همین حسو داره از اون روز به بعد دیگه باهم خیلی اخت شدیم حتی به هم لب هم میدادیم تا دوهفته پیش که داشتن و دارن از اینجا میرن من خیلی ناراحتم چه کار کنم
سلام لطفا به من کمک کنید من سه ساله عاشق پسره پسر عموی بابام شدم هر کسی دیگه ای به جای من بودم عاشقش میشد آخه تو درسش که شاگرد اول مهربونش که حد نداره من ۱۲ سالمه و عشقم ۱۴ من نمی دونم که اونم منو دوست داره یا نه ولی یه روز رفته بودیم خونه مادر بزرگم اونم اومده بود هر بار که صداش میکردم میگفت جان همیشه یواشکی نگام میکنه به نظرتان منو دوست داره یا نه
سلام اسمم محمد ۱۴ سالمه تقریبا یه سالی میشه که عاشق یکی شدم بعد اولای سال که دوسش داشتم به خواهرم گفت روی برادرت کراشم بعد از یکسال از دوستش خواهش کردم بره از بپرسه که کیو دوس داره دوستش رفت بعد به دوستش گفته اون مثل دوست منه
بچه ها تاحالا به این فکر کردید که اصن حاجی به طرف بگید و اوکی شه و ….. ولی تازه باید به پدر و مادرتون بگید که خیییییلی سخته. تازه من بدبخت رو یکی کراشم که خارجیه و نمیشناسیم همو خو این خیلی مسخره انقد ناجوره وضع همش تو ذهنمه والپیپر و اینام شده ولی خو همش باد هواس دست خودم نیست شاید بهم بخندید ولی عاشقشم لااقل یکیتون که گفت عاشق یکی که تو انیمه هست شده میدونه واقعی نیس ولی من چس کنم که واقعیه ولی دوره و منو نمیشناسه. به فرض بغل دستم بود مثلا همسایه. باز روم نمیشد بهش بگم. حالا چه غلطی کنم از ذهنم بره این لعنتی جذاب
سلام من ۱۴ سالمه و در کلاس زبان عاشقه یک پسره شدم خیلی دوستش دارم هر ثانیه بهش فکر می کنم ولی کلاسامون جدا شد وقتی با هم حرف می زنیم قلبم تند تند میزنه همیشه با من راحت حرف می زنهو راحت و مهم تر از اون لبخند میزنه
دوست دارم بهش پیشنهاد بدم ولی نمی تونم می ترسم کمکم کنید
ممنون از این مطلب کاربردی
نمیدونم در آینده به کسی که توی نوجوانی دوستش دارم میرسم یا نه…
فراموشش میکنی و قراره زندگیتو خودت بسازی تو برای خوشحالی نیازی ب کسی نداری همه بخاطر خودشون میان سمتت 😑🤌
من 1۳ سالمه، از پسر دختر عموی مامانم خوشم میاد… اونم همسنمه ولی چهار ماه ازم بزرگتره، دیر به دیر میبینمش من از جاهای شلوغ خوشم نمیاد اما بخاطر اون هر موقعی که مراسمی هست میرم ولی اون هربار نمیاد شاید بیشتر از ده هزار بار شده باشه ولی بازم من میرم…
وضعش خوبه ولی من عاشق پولش نشدم حتی خواهرم بهم میگه چیش برات جزابه؟ هیچ نکته منفی برام نداره یا شاید من نمی بینم..
از طرفی یه پسر خاله ام داره که اونم همین نسبت رو باهام داره (پسر دختر عموی مامانمه)دوسال ازم بزرگتره،
اما این رو برخلاف اون یکی بیشتر میبینم تقریبا باهاش بزرگ شدم مثلا در هفته یا ماه میبینمش اما اون یکی حتی به سال هم میرسه،پیش پسر خالم وحتی خواهرم میگم ازش بدم میاد و متنفرم ازش، اما بهش حس دارم…
اونی که دیر به دیر میبینم پیش من خجالتیع البته خجالتی ام نه معذبه و همیشه بهم خیره میشه اما هر بار از خودم میپرسم ببین شاید دوست نداره؟ هر کاری که کنه و حتی محبت هم من فکر میکنم دوستم نداره یبار دختر خالم که خونشون خیلی دوره رفته بود خونشون هی بهش زنگ میزدم و از حد نگذریم حسادت میکردم بهش آخه سال به سالم نمیاد اینجا ولی تونست بره خونشون بعد منی که اینجام نمیرم🙄، بعدش بهم گفت دیوونه من که میدونم تو دوستش داری پس چرا بم حسادت میکنی!؟ میگفتم دست خودم نیست آخه نمیتونم ببینم کسی کنارش باشه حتی توو اونم گفت بهت حق میدم راستی همین دختر خالم، قبلا عا هر دوتا رو دوست داشته، اما الان میگه نه بعد من میگم امکان نداره هنوز یه حسی داری، نمیدونم چکار کنم، زودتر ببینمشون، خداااا،….. و اونی هم که همیشه میبینمش سعی میکنه اذیتم کنه و گیر میده بهم، برای همین میگم دوستم نداره و.. خواهرم میگه اتفاقا معمولا وقتی پسری به دختر گیر میده و اذیت میکنه یعنی دوستش دارع ولی من بازم مطمئن نیستم و شک دارم…
خلاصه بین این دوتا گیر کردممم 😬.
بچه ای به خدا من تجربش کردم دقیقا مثل تو بود فقط عیدا میدیمش شمارش ب ی بدبختی پیدا کردم پیامش دادم کلی بخاطرش حالم بد بود افسردگی شدید گرفتم هروز گریه خود زنی افت تحصیلی از همه بدم میومد صبح تا شب بهش فکر میکردم تولدشو تنهایی میگرفتمو تاصبح گریه میکردم ولی اون حتا نمی دونست من انقدر عاشقشم ولی الان بعد دوسال دوس داشتنش دیگه بهش فکرم نمیکنم و الان خیلی خوشحالم ک تونستم از فکرش دربیام این چیزا برا هیچ کس نون و اب نمیشه دا تمام لحضه هایی ک تو توی فکرشی اون داره ب یکی دیگه فکر میکنه خلاصه ک عشق تو نوجوانی چیز قشنگی نیست اینو منی ک کلی بعدش عوض شدم دارم میگم
من هم داستان مشابه تو را در ۱۳ ساله گی سپری کردم. و الان ۱۸ سالمه. جالبه بدونید که الان عاشق همون پسر خاله ام هستم که بهم گیر میداد و اذیتم میکرد. و اون هم عاشقمه و الان سه ماهه که باهمیم.
اون پسر خجالتیه هم پسر عمویم بود و یک سال پیش بهم گفت که دوستم داره ولی دیگه خیلی دیر شده بود. چون من بیشتر با پسر خالم بودم یک حس وابستگی بهش پیدا کرده بودم که بعضی اوقات به هر بهانه می خواستم با او باشم. ولی الان اون حس وابستگی تبدیل به عشق شده.
و جالب اینجاست اون پسر خالم هنوزم اذیتم میکنه و الان میفهمم که اون با اذیت کردن ابراز علاقه میکنه.
دمت گرم بابا تو دیگه کی هستی خواهر
من 12 سالمه عاشق چیزی شدم که توی این دنیا نیست یعنی که یه جور انیمه هست هالا هرهر به من بخندید که چقدر اسکله من واقعا درگیرشم هر لحظه تو مغذ ام هست
سلام منم وقتی همسن شما بودم عاشق آسترید در انیمیشن اژدها سواران بودم خیلیم درگیرش بودم میرفتم بیرون باش حرف میزدم تو تصوراتم . همه ی رازهامو بهش میگفتم . بعد ها دیگه اما کم کم برطرف شد . پس نگران نباش عزیزم
راست میگی منم همین جوریم آخه چیکار کنم
عب نداره بزرگ تر که شدی املات بهتر شد فکرتم باز تر میشه
ممنون که خنده به لب هایمان هدیه کردی 🗿💀🤲🏻
اشکال نداره داداش عاشق همون بمون خیلی فکری قوی داری دمت گرم بدون هیچ تمسخری گفتم
تا تجربه نکنی نمیفهمی ولی من میگمش🙂🤚
عشق از نظر من وجود نداره کلمه عشق تشکیل میشه از فکری ک انسان و تصوراتی ک از شخصی توی ذهنش میسازه و هروز خودش رو وادار ب فکردن ب اون شخص میکنه و کم کم ب این افکار عادت میکنه و فکردن میشه کار همیشه مغز و ما فکر می کنیم عاشقیم ..
فکر میکردم عاشقم!
اما ی روز بعد دوسال ک شبانه روزم شده بود فکر بهش ..چطوری بش بگمو این حرفا .
ی پسر رو دیدم ک احساس کردم من میتونم این یکی رو هم دوس داشته باشم!!
حتا بیشتر از اونی ک فکر میکردم همه دنیام هست ..
از این جا فهمیدم عشق وجود نداره ..
اگر دوست دارید همدمی رو داشته باشید کسی رو انتخاب کنید ک انقدر اخلاقش باشما جور باشه ک اگر فردا خوشکل ترش بود مثل من نشید😂
خلاصه ک از هر دافی داف تر هست و هر خوبی خوب تر
این عشقای پوچتون هم با فکر نکردن بهش از بین میره
هرچی ازش داری پاک کن شماره وووو
خودش فراموش میشه به مولا وقتی فراموش شد به خودت و کار هایی ک براش کردی میخندی یا حالا ببین کی گفتم..
کامنتم هست مال دوسال پیش الان میخونمش خندم میگیره
وابسته نشید دایا نشید
طنز گفتم ولی واقعیت بودا🤚
مشتی حق ترین چیزی ک میتونستم بخونم🖤🚬😂
یس یس
حق جونی کنید بابا عشق کیلویی چند
نایس نایس
اصلا عشق مزخرف ترین چیزیه ک میشد تجربه کرد🙄🐒
قشنگ بود هعی
حققققق
سلام من یه دخترم ۱۷ ساله از همکلاسیم خوشم میاد میشه بگید چیکار کنم؟
اول ببین چجوریه هموفوبیک نیست یا چه میدونم ازش غیر مستقیم گرایششو بپرس و اگر همه چی اوکی بود پیشنهاد بده لهش ولی مطمین باش که حست بهش واقعیه
سلام من 1۶ سالمه و از یه سال پیش عاشق دختر عمم شدم که از خودم بزرگ تره فکر کنم پدرم هم می خواست اون دختر رو برام بگیره خودم فکر می کنم دختره هم عاشقهمه هر وقت میومد خونمون استرس میگرفتم و نمی تونستم حرف بزنم بعد وقتی آروم می شدم من میرفتم که باهم حرف بزنیم تا چند ماه پیش بهش پیام دادم اما جوابمو نمی داد منم هی پیام میدادم خیلی دوسش داشتم تا آخرش جوابمو داد ولی بهم گفت که دیگه بهم زنگ نزن تو حتی ارزش نداری که بهت پیام بدم بعد به پدرم زنگ زد بنظرتون من چیکار کنم اما خیلی استفاده کرد چون میگن پسر فلانی به دختره پیام دادو ولشم نمی کرد اما هنوزم خیلی دوسش دارم
سلام من عاشق دختری شدم اونم فکنم بهم حس داره چون هروقت از جلوش رد شدم خندید و به دوستش گفته که شمارمو بگیره بنظرتون عاشقمه یا نه
میتونه عاشقت باشه ولی دخترا خیلی سعی میکنن احساساتشون را مخفی کنن بنابراین خیلی مطمئن نباش چون اینقدر واضح شماره میخواد اینا
سلام دوستان . کمک میخوام . قول میدم هیچ کس باهاش روبه رو نشده ولی نظرتون رو لطفا بگید
من پسرم ۱۹ ساله ام و یه رل ۱۶ ساله دارم که یه سال و نیمه رابطه داریم . چند ماه اول حضوری بود ولی بعدش رفتن یه شهر دیگه و مجازی ادامه دادیم . خیلی همو دوس داریم و عاشق همیم . ولی رلم امروز اومد گفت کات ابدی میده و دیگه نمیخواد رل داشته باشه . میگفت خیلی دوسم داره و ایندم واسش مهمه ولی دیگه نمیخواد رل بزنه و فقط در اینده تنها جنس مخالفی که باهاش باشه شوهرشه . من حاضرم جونمو واسش بدم و اونم دوسم داره و حتی توی عید عید خوش بودیم ولی چند روز دور بودیم و بعد چند روز اومد گفت کات و امروزم رفت
چیکار کنم ؟ گفتم اوکی تا تعطیلات برو دهنتو آروم من بعد باز میام سراغت گفت نیا و دیگه رل نمیخوام و …
لطفا نظر بدید چیکار کنم . تو تابستون باز برم سراغش ؟ چون تابستون به بعد دیگه میشه حضوری دیدش . چیکار کنم . دوسم داره واقعا ؟ در آینده میخواد منو ؟
سلام یه دختر وقتی میگه میخوام با سوهرم باشم و اینکه میدونی دوست داره منظورش اینه بیا خاستگاری و واسم تلاش کن تا بهم برسیم..
عجله نکن بزار تا خودش بهت پیام بده یا حرف بزنه
باید بری خاستگاری
چ دختر با حیایی
آفرین بهش آفرین
معلومه به حق رسیده…
سلام
من نمی دونم چرا اینقدر زود عاشق شدم خجالت می کشم بگم.
بگزریم، من عاشق پسر عمم شدم که ۱ سال ازم بزرگ تره
خیلی دوست دارم به اون بگم و نمیترسم جواب منفی بده از این می ترسم که مسخرم کنه بعد ابروم رو جلوی همه ی فامیل ببره آخه بنزرم سنم کمه
یکی بگه چیکار کنم 😥😥😥
تو دختری باید سن از پسره کم باشه
سلام منم پسری همستم 14 ساله و یک ساله عاشق دختر همسایه شدم و احساس میکنم اونم بهم حس داره ولی دارن از اینجا می ن منم خیلی داغون شدم چیکار کنم 😣😣
ای لعنت بر عشق زود گذر
که امد خراب مان کرد و رفت 😣😣😣😣
باید ب بزرگترا بگی و اوناهم برات نشونش کنن اینجوری بدست آوردش اسونه
باش
بچه ایی؟
آخه منم 15 سالمه از 13 سالگی با یکیم ولی انقدر احمق نیستم
واقعا ببخشید ولی وقتی هیچی بینتون نبوده چطور؟؟
و لانگدیسنگ هم هس
هم درد من منم عاشق پسر عمم شدم ولی ۳ سال ازم بزرگتره میترسم بهش پیام بدم بگم ک دوستش دارم چون اگه بگم وقتی اونو ببینم نمیتونم تو چشش نگاه کنم😥
خوب ت چشش نگاه نکن
سلام منم عاشق شدم نمیتوانم چی جوری بهش شماره خوده بدم من عاشق دختره مدرسه؟شودم 15سالمه میترمسم حرف های زشت بهم نزنه
سلام منم عاشق یه دختری بودم که اشنامون بود بعد خیلی روک بهش گفتم دوسش دارم ولی اون از یکی دیگه خوشش میومد الانم تو رو بهش بگو
سلام من ۱۵ سالمه خرداد سال پیش با پسری آشنا شدم که دو سال ازم بزرگ تر بود. باهم رفیق شدیم. همیشه باهم حرف میزدیم و شبو روزمون باهم بود. بهم حال خوبی میداد . توی درسام کمکم میکرد و واقعا درکم میکرد. خیییلی مهربون بود باهام♥️ میدونین وقتایی که نبود خیلی کسل و گرفته بودم ؛و همه ی این احساساتو میزاشتم پای اینکه رفیقیم و منم خب بهش عادت کردم. بعد یه مدت مجبور شدیم حرف نزنیم ؛ چن ماه گذشت و دیگه نتونستم تحمل کنم. باز رفتم سراغش
الان چن روزیه باهم حرف میزنیم و بهم میگف بهش وابسته شدم و برام خوب نیس؛دیگه نباید حرف بزنیم و… . نمیتونم تحمل کنم که بره. شبو روزم شده گریه و بدحالی
میدونین، نمیتونم بهش بگم چقدر برام با ارزشه✨💔و دوسش دارم .
قبلنا وقتی راجب دخترای دیگه که باهاشون حرف زده صحبت میکرد ، حسودیم میشد و ناراحت میشدم
ولی الان که راجب اینا میگه دلم میخواد خودمو بکشم. همش به این فکر میکنم چرا نمیتونم بهت بگم دوستت دارم ، عاشقتم ، منم ببین💔
لطفا بهم کمک کنید. واقعا به کمک نیاز دارم
عزیزم باهاش درمیون بزار
شاید اونم بتو این حسو داشته باشه و منتظر توباشع که پیش قدم شی
بهرحال ازش شناخت داری شاید غرورش بیشز حده
ولی بهش بگو حداقل از دردت کم میشه
خواهر من رابطه ی بی تعهد همین میشه اگه. شما. رو بخواد بهش بگین ازتون خواستگاری کنه
آبجی به نظر من بزار تابستون برو پیداش کن و پهش بگو اگه هم نمیتونی توی فضای کجازی مثل اینستاگرام تلگرام یا چه میدونم توییتر بهش بگو.منم هم سن توام 15 سالمه.
سلام.
من این رو می خواستم این رو بگم که فکر نکنید مثلاً یک دختر راحت تر میتونه بگه یا حتی پسر راحت تر شرایط در دو حالت برابره تا زمانی که مشکلی باشه
دقیقا نمیدونم چرا بعضیا فک میکنن شرایط جنس مخالف راحت تره چون مثلا دختره یا پسره🤷♂️
سلام من ۱۵ سالمه نمیدونم چجوری برم بهش بگم دوسش دارم من ی دخترم ک محدودیت های زیادی دارم نمیدونم چی کار کنم اصلا نمیدونم چطور بفهمم دوس دختر داره یا ن
مشکل من و تو یکی ای خواهر گلم
منم همینطور بزور خودمو راضی کردم که برم بهش بگم وقتی گفتم گفت که تو مثل خواهرمی تازه اون پسر داییم بود😥
به صورت غیر مستقیم ازش بپرسید
چجوری غیر مستقیم بپرسیم خب؟
مثلا تویه جمعی که نشستید بحث جرعت حقیقت رو بیارید وسط و ازش بپرسید یا نظرشو راجبه عشق و ازدواج منم همین کارو با کراشم کردم و فهمیدم که اونم بهم حس داره الانم شیش ماهه که رلمه 🤩🤩🤩🤤🤤
سلام من یه پسر 14ساله هستم که خیلی وقته عاشق دختر عموم شدم اون ۱ سال از من کوچیکتره ولی اون منو دوست نداره بهم اهميت نمیده من الان یه چند وقتیه میخام خودکشی کنم رفیقام نزاشتن کسی میدونه باید چیکار کنم آخه اون منو دوست نداره
سلام من یه خانم ۴۰ ساله هستم، وقتی ۱۳ سالم بود عاشق این بودم که بشینم انیمیشن ببینم و بستنی بخورم و با همکلاسیام بازی کنم.. البته دخترای همسن من بعضیاشونم دوست پسر داشتن ولی چون خانواده ی من،منو زیاد کنترل میکردن من شرایط نداشتم و دنیای من با اونا فرق میکرد.. اگر اون دخترو دوست داری باید به اون فرصت بدی که بزرگتر بشه …
این ها همه مربوط به سنتونه
من حتی در سن بالا تری عاشق شدم
ولی دیدم ما به هم نمیخوریم
اینطوری این موضوع رو متوجه شدم که وقتی خواستم با مادرم درمیون بزارم دیدم هیچ دلیلی برای قانع کردن خانواده م برای رابطه باهاش ندارم
هر چیزی که مربوط به اون بود رو از گوشیم پاک کردم هرر چیزی ..
بعد از شش ماه درد کمتر شد
تا اینکه الان به خودم افتخار میکنم که فرصت های بهتر برای اینده م رو نسوزوندم
الان با پسری آشنا شدم با خانواده عالی و شرایط عالی که از اینده م مطمئن هستم
درسته که اون عشق اتشینی که بار اول داشتم رو حس نمیکنم اما ارامش دارم در ارامش عاشقشم در اطمینان دوسش دارم
وجودش برای من با ارزشه چون در کنارش میتونم به درسام برسم
از خدا بخواید هر چی به صلاحتونه اتفاق بیوفته حتی اگر مدتی رو در درد به سر ببرید
براتون ارزوی عشق واقعی و حقیقی رو دارم دوستان من درکتون میکنم خیلی سخته 🫂
اما سعی کنید برای خودتون وقت بزارید و بیشتر خودتون رو دوست داشته باشید و اگر توانتون برای تحمل درد کم شد حتما از یک مشاور کمک بگیرید،مجبور نیستید تنهایی این مسیر رو طی کنید
👌👌
شما الان سنی نداری که بخوای برای عشق خودکشی کنی
البته هرکی تو هر سنی باشه برای هر مشکلی هم که باشه نباید همچین فکری کنه
ی چیزی اگه بخوام بگم اینه که…
حضرت زینب سلام الله روز عاشورا همه زندگیشو از دست داد
امام حسین علیه السلام
بچهاش.ووو
به شدت سختی کشید
ولی صبور بود
به نظرم از حضرت زینب سلام الله کمک بگیرید
و بخواید بهتون صبر بده و این هوس رو از دلت پاک کنه
تا زمانی که وقتش برسه
از خدا و اهلبیت کمک بگیر بی جواب نمیمونید
یا علی علیه السلام
شما خیلی احساساتی هستین واقعا
من 15 سالمه اون محلی ک زندگی میکنم پر دخترای همسنمه
ولی من نگا نمیندازم علاقه ای هم ندارم
مرد باید وقتی راه میره جلو نا محرم سرشو پایین بندازه
سلام من چرا به جنس مخالف حسی ندارم نکه لزبین باشم
تو یه دو بار پورن ببینی کارت حله
افرین پسر اینو خب گفتی
سلام من ۱۴ سالمه دوستم بهم دختر خالش رو معرفی کرد ولی به دلایلی که نمیتونستم با هاش کنار بیام بدون اینکه خبر دار شه محبتش رو از سرم بیرون کردم.
ازاون موقع زندگیم سرد شده، بی هدف شده
به نظر شما چی کار کنم
سلام من پسری ۱۳ ساله هستم و تقریبا از ۱۱ سالگی عاشق دخترداییم شدم
هیچکس بهتر از من خودمو نمیشناسه و میدونم که این علاقه زودگذر نیست
اما چیزی که صبح تا شب درگیرشم اینه که چجوری همچیو بهش بگم و اگه اون حسی نداشته باشه چیکار کنم؟
و نمیخوام اگه جوابش نه باشه آسیبی به رابطه فامیلیمون بزنه
فکر کردم اینجا افرادی مثل خودم هستن که شاید تجربه بیشتری داشته باشن و بتونن راهنماییم کنن
سلام
بنده یک دور این شرایط رو گذراندم با دختر عموم
و اینکه شما از نوع رفتار طرف مقابل میتونی به ته دلش پی ببری
من خودم وقتی دیدم رفتارش جوریه که معلومه علاقه ای دارد
منم راحت بهش گفتم و اصلا موردی هم پیش نیامد
ولی بحثی که پیش می آید عشق های دوره نوجوانی ممکنه پایدار نباشد و بعدا ضربه ببینید
رابطه توی این سن اشتباهه
کسی که با جون و دل شمارو بخواد میمونه ولی کسی که نخواد بزار بره
اینجاست که میگن میخواهی بمان میخوای برو رفتنت دل انگیز تر از ادم دیگریست اگه رفته حتما یکی بهتر از شمارو پیدا کرده رفتی میره از چی میترسین گریه و ناراحتی نمیخواد کسی که لایق شما نیست.
من یه دختر 13ساله هستم داستان از اینجا شروع شد که من یه روز با دوستام بیرون نشسته بودیم که ی پسر 14ساله بهم پیشنهاد داد ولی من رد کردم اون چند بار این پیشنهاد رو داد و من بلخرع قبول کردم.
پسر خوبیه ولی چند تا دوست داره که هواییش میکنن 😩😩
ما نزدیک دو ماهه باهم حضوری و انلاین با ام دوستیم
میشه گفت 3 یا4تا از دوستاش بهم پیشنهاد رل زدن رو داده ولی من دیوونه ی پسره هستم و نمیتونم قبول کنم ولی یه روز یکی از دوستاش که از دوست شدن ما حرص میخورد تو روبیکا بهم پیام دادو همه چیز که بین منو رلم گفت اون پیام ها رو هم بابام داشت میخوند منم از ترس داشت میمردم مامانم این قضیه رو میدونست وراهنماییم میکرد ولی من به بابام چیزی نگفتم و هنوز با پسره دوستم ولی نزدیک سه هفته میشه که باهاش چت نکردم و فقط بیرون میبینمش و باهاش حرف میزنم هم من هم اون داریم دیوونه میشیم نمیدونیم چیکار کنیم تا سک بابام بر طرف بشه و باز هم بتونیم با هم چت کنیم ما هر روز همو تو راه مدرسه میبینیم
نمیدونم چی کا کنم لطفا بگین😢😢😢😥😰
سلام گلم تو به فکر درست باش من ۱۷ سالمه
من درس میخونم به پسره بگو بعد که بزرگ شدیم باهم را بطه بر قرار کنیم
رابطه ای که به قصد توش ازدواج نباشه خیلی زود نابود میشه
من ی دخترم۱۵ سالمه و از ۸ سالگی عاشق یه بسر چهار سال از خودم بزرگ شدم
وقتی نه سالم بود منو بوسید،بعد اون من فرار کردم و دیگه همو ندیدیم،الان از اون زمان۴ سال میگذره و اون الان۱۹ سالشه و ما بعضی وقتا همو تو راه مدرسه میبینیم هر وقت اونو میبینم قلبم میزنه و اونم فقط ب من نگاه میکنه.
نمیدونم چیکار کنم بهش بگم این چند سالع نذاشت بچگی کنم از اون روز😭😭
از کجا میدونی فقط نگات میکنه شاید اونم بهت علاقه داشته باشه
سلام
از کجای داستان شروع کنم
اصلاً خلاصه میگم
فقط قول بدین کمکم کنید
راستش یه روز تو گوشیم پیوی یه پسری را رو دیدم البته بهم زیاد این شکلی پیام دادن ولی هیچ کدوم رو حتی بازم نکردم ولی این دفعه فرق داشت این پسر عاشق دوست من بود پیام شو باز کردم و گفتم فکر کنم اشتباه پیام دادین گفت نه میخوام درباره دوستتون بدونم منم از اون روز بهش کمک کردم و جواب سوال هاشو میدادم تا روزی که گفتم که دوستم عاشق یه پسر شده
اونم که هاج و واج گفت پس که این تور گفتم دیگه همه چیز مشخص شد
دیگه به من نیاز نیست
اون گفت چرا هست
منم هاج و واج گفتم چرا گفت چون میخوام درباره پسری که عاشقش شده بدونم می خوام شمارشو بدونم و واقعیت رو بدونم
منم گفتم باشه
حالا شما بگید من دوبار بهش گفتم که دیگه بسته سوال کردن از من ولی هر بار جواب سربالا میده
من که عاشقش شدم
حالا اونو موندم
آبجی اول برای راستی آزمایی با یه اکانت فیک بهش پیام بده و بهش پیشنهاد دوستی بده
سلام دخترم 13سالمه پسری رو دوست دارم که سه سال اره بزرگتره خیلی دوسش دارم و نمیدونه هنوز و نمیخوام بهش بگم چه حسی دارم میترسم جواب منفی بده واقعا خیلی ذهنم درگیره و بهش فکر میکنم خیلی میخوام فراموشش کنم نمیشه😟😭دیگه خسته شدم !
خیلی سعی کردم ولش کنم نتونستم نمیشه
لطفاً یه راهی بهم پیشنهاد کنید😟🙏🙏
عاشق بمونه
منم با یه پسری که ۱ سال ازم بزرگتره ۵ سال پیش دوست بودم و فامیل دور هم هستیم الان ۵ ساله که از اون اتفاق میگذره ولی من نمیدونم که اون هنوز منو دوست داره یا نه آخه خیلیییی عاشقم بود
فرا موش کردن عشق غیر ممکنه
من ۱۵ سالمه عاشق پسری شدم که از خودم دو سال کوچیکتره از نظر ذهنی خیلی عاقل و منطقیه مثلا تو موضوعات همیشه تصمیم درست رو میگیره پی بچه بازی نیس و انگار هدفای زندگیشو مشخص کرده . چیزی رو به بچه بازی نمیگیره همیشه به درساش و کاراش میرسه . دوستش دارم برام واقعا مهمه از همه نظر برای من کامله 🙂 ولی نمیدونم واقعا اشکالی داره که ازم ۲ سال کوچیک تره ؟ 🥲
منم 13 سالمه عاشق یه دختری شدم پارسال شهریور تا همین الان هر رو پروفایل واتساپشو چک میکنم هنوز جرعتشو نکردمه بهش بگم ولی اول راهنماییم ولی اون دهم دبیرستان یکم سنمون مشکله 😕
سلام اصلا هیچ اشکالی نداره که 2 سال کوچکتره.
من خودم بیشتر دوست دارم با کسی که 2 یا 3 سال بزرگتر باشه فرند شم
سلام من یه پسر ۱۶ ساله هستم، از اول مهر امسال.هر روز صبح ک میرم مدرسه. تو ایستگاه اتوبوس یه دختر چادری ای هست ک سوار همون اتوبوسی ک من سوار میشم میشه. مامانش تا ایستگاه میرسونتش سوار اتوبوسش میکنه و برمیگیرده. من خیلی تلاش کردم ازش اطلاعات پیدا کنم. موقع برگشت از مدرسه تعقیبش کردم ساختمونشون رو پیدا کردم. مدرسهشم فهمیدم ، کلاس نهم هست ۱۴ سالشه. تازه دو بار موقع تعطیل شدنش از مدرسه اومدم تعقیقبش کردم تا خونهشون. با دوست صمیمیش برمیگرده خونه. خونه دوستشم فهمیدم. منو تو ایستگاه اکثر روز ها میبینه و دیگه میدونه من کی هستم. من حس میکنم شاید بهم شک کرده باشه ینی موقعی ک تعقیبش میکردم دیده باشتم. حتی اسمشو هم نمیدونم . واقعا هم روم نمیشه برم با خودش یا دوستش حرف بزنم بپرسم. اگر شمارشو داشتم ک عالی بود . اگر پیشنهادی یا راهکاری دارید تو رو خدا زیر کامنتم ریپلای کنید. ممنون🥺🥺🥺🙏
دوست عزیزم منم همین طور هستم باید ابراز الاقه کنی منم خیلی خیلی فکر کردم ولی هنور جرات نکردم بهش بگم
داداش اشتپ میکنی ،بهش بگو!
دنیا انقد بهت فرصت نمیکنه که به کسی که دوسش داری ابراز علاقه کنی .
به مامانش بگو
داداش منم مثل خودتم سعی کن خانوادت رو آماده کنی بعد بهش خیلی رک بگو
به نظر من از طریق دوستش وارد شو یعنی برو به دوستش بگو اونو اماده کن بعدش راحت تر برو جلو
سلام .یک پسر 15 ساله هستم.چند ماه پیش یک دختری رو سر راع مدرسه ام دیدم.دیوونش شدم.هر روز به فکرشم.دوستش دارم.اصلا به خاطر شهوت یا حتی عشق های زود گذر نیست.خودشو دوست دارم.نمیدونم اسمش چیه و چند سالشه و ….. .دو ماه گذشت میخواستم برم بهش نامه بدم که دیگه از اون روز به بعد یعنی تا الان ندیدمش.دارم دیوونه میشم.آخه چرا؟به خودم میگم خاک توی اون سرت که بهش نگفتی.درسهام هم خوبه.ولی الان از تو ناراحت و داغونم.ای کاش بهش میگفتم.اون هم به من نگاه میکرد احساس میکنم اونم منو دوست داشت.هر وقت از کنارش رد میشدم ضربان قلبم رو میشنیدم.به نظرتون چی کار کنم؟
سلام ببین دختر زیاد هس. نمیخوام دلتو بشکونم ولی همینطور بمون، سعی کن با چیز های دیگه ای خودتو مشغول کنی بعد که بزرگ شدی برو پیداش کن
توهم مثل منی به نظر من یه جوری برو سراغش منم اول همین طور عاشق یه پسری بودم که نه اسمشو نمیدونستم نه سن شو ولی بعدن یه جوری فهمیدم تو هم اینکار و کن وبهش بگو دوستش داری
سلام دوستان.
کامنت های خیلتاتون رو خوندم بیشترش شکست افسردگی و… بود این شکست ما ب معنای پایان زندگی نیست یا وقتی تو رابطی باید قبول کنی همیشه همه چیز گل بلبل نخواهد بود همیشه اوایل رابط همه چیز عالی یهو ممکن بد ش این یک حقیقت تلخ متاسفان جون ها زود باورند نباید اینجوری باش باید قبل رابط تکلیف خودتون رو روشن کنید به اون امادگی برسید و طرف مقایل تا حد امکان بشناسید یک دوماهی بهاش چت کنید محکش بزنید ک جچور شخصیت داره بعد کم کم دست ب کار بشید بع رابطه جدید شروع کنید تو رابطه سوال های مهمی از طرف مقابل بپرسید مثلا هدف شما چی از این رابط سرگرمی ازدواج دوستی اینارو مشخص کنید
رابط مثل یک گل باید یکی براش بش خورشید یکی اب تا اون گل[رابطه} زنده بمونه یکشون کم کاری کن گل پژمرده میشه
اگ هدف شما جدی از رابط باید خودتون رو همه جور برا هر مشکلی اماده کنید ممکن حتی جواب رد بشنوید اما اگ درست پیش برید عجله نکنید قدم های کوچک اما محکم بردارید حتی ضربیم بخورید رو زمین نخواهید افتاد
ممنونم ک پیام من رو تا اخر خوندید اروزی خوشبحتی برای تک تک شما عزیزان:}
ممنون خیلی کمک کردی
من ۱۲ سالمه دخترم یه بازی بود من توش عاشق یه پسری شدم۱۸سالش بود الان نیست چیکار کنم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
سلام. منم اون بازی رو دارم، خودتو اینجوری نکن بگرد دنبال هم سن خودت یا یکم بزرگ یا یکم کوچیک یا اگه همسن باشه که بهتر.
۱۲سالته بچه ای مطمئن باش سنت که بالا بره میفهمی که چقدرررررر اشتباه میکردی
سلام من ۱۱ سالمه از وقتی کلاس چهارم رفتم مدرسه عاشق یک پسری شودم که نمیدونم اسمشو هم سنشو اونم تو مدرسه که میریم یک هفته صبح هستیم هم ظهر من میرم مدرسه اون میره خونه دستو پاهامو گم میکنم نمیدونم چیکار کنم باهاش قرار بزارم اون خونش تو یک ساختمون هستیم لطفا کمکم کنید
چرا کمک نمیکنید شما
اره
حاجییییییی بچه سال من ۱۲ سالم بود نمی دونستم دخترم یا پسرم😂🗿
سلام من 18 سالمه از شانس بدمون عاشق دختری شدیم که با همه گرم میگیره چه پسر چه دختر، تنوعطلبه در ظاهر میگه دوست دارم اما باطنشو نمیدونم، منم بهش بدبین شدم که نکنه با یه نفر باشه
در کل خواستم بگم عاشق شدن تو این سنین اشتباهه، من خودم عاشق شدم اما هرروز باهاش بحث دارم سر بدبینیم
خودم که تجربشو دارم اکیدا توصیه میکنم حداقل تا سن 20 سالگی سعی کنین عاشق نشین
الان حسی دارم انگار قلبمو تو مشت گرفتن دارن خفش میکنن🚶
کاملا حرفت درسته
عشقی که دست آدم. باشه که عشق نیست
باریکلا
سلام من پسری ۱۲ ساله ام از سه سال پیش عاشق یه دختری شدم که همسن خودمه اسمشم فرناز . راستش نمیدونم چجوری بهش بگم واقعا هروقت میبینمش دستوپامو گم میکنم چند وقت پیش به یکی از دوستام که خیلی کم همدیگرو میبینیم گفتم آخه اون دوستمم تو همون ساختمونه که دختره هست واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی ازش خوشم میاد
منم عاشق یه پسری شدم که از خودم 7 سال بزرگتره مثل تو دستو پامو گم میکنم هر وقت میدیدمش
سلام من ۱۳ نیم سالمه من وقتی ۱۰ یا ۱۱ سالم بود یک پسری که باهم دوست بودیم که یک سال ازم بزرگتره یک بار بهم گفت خوشحال شدی منظور چی بود هنوز تی ذهنم هست میشه راهنمایی کنید ولان دیگه رفتم شهر دیگه ودیگه تموم شد
سلام من عاشق پسر عمم هستم و احساس میکنم اون هم به من حس هایی داره. و از ترس عابرو و غرورش رو نمی کنه دختر عموم میگه میترسه تو پسش بزنی و غرورش خورد بشه
میترسم که دوس دختر داشته باشه چون بار آخری که اومد تهران کمتر اوقات خیلی ناراحت و کسل بود جوری که انگار شکست عشقی خورده
دختر عموم ازش می پرسه تا به حال عاشق شدی اونم میگه آره دخترعموم میگه اسمش رو بگو نمیگه فقط اول اسمش رو میگه. م. ب
ما باهم خیلی لجبازی میکنیم و میگن که ته لجبازی عشق هستش
با این اطلاعاتی که گفتم بنظرتون عاشقم هست یا نه
خیر
سلام ، وقت تون بخیر 🌹
من دختری ۱۷ ساله هستم . اوایل دختری خیلی درسخون بودم ولی از روی تشویق و … . الان خیلی همه چیز تغییر کرده انگار یک جورایی یک بیداری معنوی برام رخ داده ، تو رشته تجربی هستم و به شیمی هم علاقه مندم اتفاقا خوب تونستم توش پیشرفت کنم ، تونستم معلم آزمایشگاه بشم ولی از اون طرف به فلسفه علاقه مند شدم و در کنار مدرسه کتاب های فلسفی می خونم ، با همه ی این ها فقط خیال پردازی عاشقانه دارم ، نمره هام خوب همه فکر میکنند آدم هستم که ۷ ساعت درس می خونم ولی من فقط ۲ ساعت درس می خونم حتی شاید کمتر . آدمی هم نیستم زود اعتماد کنم و تو احساسات به شدت محتاطانه عمل میکنم . فقط می ترسم کنترل احساسات از دستم بره و احساسی عمل کنم . روی درس هام داره اثر میکنه باید چیکار کنم ؟
انگار از درون دلم میخواد یکی بیاد خواستگاریم ولی گاه این حس و سرکوب میکنم . چون نمیخوامفقط یکی بیاد دیگه احساس خوبی داشته باشه یا وابسته کسی شم . میخوام حتی بدون کسی احساس خوب و عالی داشته باشم نه اینکه چیزی کمه . البته تفکراتی که دارم راجع به جهان و فلسفه خیلی ها درک نمیکنند یا گوش نمیدهند ، برای همین احساس تنهایی میکنم .
آبجی انسان طوری خلق شده که به همسر نیاز داره پس الکی سرکوبش نکن
سلامم
عشق واقعیت نداره عزیزم ولش کن پس
سلام من از یه دختری خوشم اومده ۳ بار به دوستش گفتم بره بگه میگه دختره نه دختره که میخوام هروقت منو میبنی خجالت میکشه میخنده پشت رفقاش غایم میشه میخنده
چرا همش کوچولوها عاشق میشن
بزرگاهم از دست عشق قائم میشن
چرا همه همچین
ما تو پیچیمـو هیچیم
ما از درد عاشقی شاعر شدیم
همه خندیدنو ما در خودمان باهزار درد قائم شدیم.
اگر شدیم جوانی ناکام
خدایا حداقل میزاشتی از دم بزنیم یه دودی زکام
درود بر عشق که اسمش زیباست
چشم همه به او بیناست
فقط ما به دور از همه قائم شدیم
که بگن این دل بدبخت نابیناست
نام اثر:جووونی
شاعر
مهدی اسماعیلی
کرمان
شهرک استاد شهریار
سلام
محمد مهدی هستم
الان 15 سالم هست
از 10 یا 9 سالگی عاشق یکی بودم
نمیدونم چم شده 🥲
اما هم ناراحت هستم هم حس خوبی بهش دارم 🙂
حقیقت خبلییی دوستش دارم اگه میشه واقعا کمک کنید
بعد از 3 سال از طریق مادرم شمارش پیدا کردم
بهش پیام دادم بعد 3 هفته بهش همه چیز گفتم بهم جواب رد داد
الان 1 سال نیمی هست که افسردگی منو گرفته و دارم دیونه میشم اگه میشه واقعا یکی کمک کنه
مایکلش هستم
هر روز گریه میکنم
و الان هم دارم گریه میکنم 😔
مگه میشه با یک نگاه عاشق شد 😔😭
ببین داداش عشق این سن ها واقعا خیلی امکان ازبین رفتن داره باید ی چند سال دیگه بزرگ ترشی تا موضوعات مهم تری رو بفهمی
شل کن فعلا
بذا سه چهار سال دیگه که جدی گرفته بشی
من ضمنن بهتون میگم عشق توی نوجوانی یا زیر ۱۸سال اشتباهه من خودم دختر ۱۵ساله هستم عاشق یکی شدم که ۲۵اینا سندش هست واقعا خیلی اشتباهه الان هم خودم دنبال اینم که از مغزمو وقلبم اونو بیرون کنم خودمم میدونم بخاطر تغییر های هورمونی هستش همشون عادی هستن
عزیزم در انتخاب عشق دقت کن
ببین هیچ کسی نمیتونه به تو کمک کنه به جز خودت هیچکسی نمیتونه
لییبه و در این زمینه به این ترتیب که به دنبال آن است که در آن زمان که به این ترتیب که به دنبال آن است که در این این زمینه را برای کلاس های مختلف و با توجه به این ترتیب که به دنبال آن است که در آن زمان 🙁🤔لس آنجلس سلام که به دنبال آن هستند و در این زمینه را برای کلاس های
داداش درکت میکنم
و اونی که تو پاسخ ها گفتی در انتخاب عشق دقت کن مگه عشق الکیه که خودمون انتخابش کنیم اون دلمون هست که بهش وابسته میشه
از نظر من ت این امکان اینکه بتونی فراموشش کنی خیلی زیاده چون هنوز سنت ب اونجایی نرسیده ک بخوای درک کاملی از عشق داشته باشی نمیگم عاشق نیستی هستی ولی از ۱۰۰ درصد شاید الان ت ۱۵ درصد از عشق رو درک کردی
کسی نمیتونه کمکت کنه جز خودت بهش فک نکن درست میش
یه روز های براش شب روزم را خراب می کردم تا یک لحظه گذری ببینم ، اما الان چه شد ، بعد از ۸ سال قیافش از یادم رفته !!
.
.
.
.
.
هعیییییی ، انسان می تونه به کل دنیا دروغ بگه اما نمی دونه به خودش دروغ بگه !
دختر خالم رو به اندازه ی دوست دارم که اگر جانم را الان بخواد دو دستی تقدیمش می کنم ، چه فایده ای داره ازدواج کرده و الان دختر هم داره ، داره از زندگیش لذت می بره و تا الان عشقمو بهش نشان ندادم و نخواهم نشان داد 🤍
از خدای متعالی می خوام که به من کمک کنه تا چهره و نام نشانش را از یادم ببره و به من دعا کنید !
زندگی بدون عشق هم خیلی زیباست
.
.
.
.
حرف این هست که اگر یه پسری رو دوست دارید لطفاً بهش بگید به خدا ما ناراحت نمی شیم ، غرور لعنتی ما نمی زاره به عشقمون بگیم 🖤
.
.
.
# به-سلامتی-تنهایی
دقیقا
منم عاشق پسر داییم شدم 19 سالشه و اصفحان زندگی میکنن اون از من 6 سال بزرگ تره
اما اون عاشق دختر خالمه ک دختر خالم ازش بزرگ تره بهش گفته بود چند سال پیش جواب منفی داده بود دختر خالم الانم اونا کات دادن
مجازی بهش گفتم دوسش دارم
مامانم فهمید و دعوام کرد
پسر داییمو بلاکش کردم
کلا کات دادم باهاش
من تهران زندگی میکنم و تقریبا 1 سال میشه ندیدمش . از اون روز ب از یادم نمیره هرلحظه و هرجا بهش فک میکنم
همش ب خودم میگم اگ بیان تهران
خو وقتی اونا میان همیشه فامیلای مامانم مهمانی میگیرن تا همو ببینن
من اگ ببینمش چیکار باید بکنم
روم نمیشه نگاش کنم
بزار ک کات دادم باهاش ولی فامیل نزدیکه و میبینمش و اون حسم بهش میدونه …
نمیدونم وقتی ببینمش چ میکنه و باید چیکار کنم
لطفا راهنماییم کنین
ببین عزیز ب دلیل تغییر هورمونی که تو سن ۱۳تا ۱۸سال پیش میاد همه دختر پسرا احساس میکنن ک ب جنس مخالف نیاز دارن و ب یه نفر توجه بیشتری میکنن حالا بعضاً بهش میگیم عشق ،بنظرم شما باید کاملا بیتفاوت باشی چون احساست یک طرفه بوده خیلی عادی برخورد کن انگار اصلا هیچی بینتون نبوده
حالا خوبه شما ها باهم فامیل هستین من چی بگم ۱۳سالمه عاشق یه پسر ۲۷ساله شدم که همسایمون هم هست من اصلا بهم نمیخوره ۱۳سالم باشه مثلا ۱۸سال میخوره ولی من طرف خیلی دیر به دیر میبینم بعد مامانم آنقدر اذیتم نی کنه سر اینکه تو نمیتونی باهاش باشید نمیدونم حتی با گوشی هم مخالف یه خط چشم کشیدم کوفتم کرد مسافرتو ولم نمیکنه خسته شدم هر شب یه چشم خونه یکیش گریه من حتی دوست دختر طرف هم دیدم ولی تازگیا دعواشون شده به هر کسی هم نشونش میدم میگه قیافش قدش خوب نیست خسته شدم حتی از دست این عشق مشروب هم خوردم چی کار کنم که اون پسره رو ببینم بعد اگر دیدمش بهش بگم سنم رو
ببین حرف مردم واست مهم نباشه تو عشق خودتو داشته باش. سنت رو بهش نگو اگه همه چی رو گفتی بهش سنت رو نگو، وقتی یکم دوستی تون طول کشید و اون عاشق و دیوونه ی تو شد بهش اینو بگو
سلام من تقریبا نظرات همه خوندم همه نوجوان ها حد اقل یک بار عاشق میشن ولی همش عشق نیست ما فکر میکنیم هست ولی اشتباه میکنیم نگه داشتن خودمون توی این دوران سخت ولی خیلی بهتر که به هر کسی اجازه صمیمیت ندیم و برای خودمون شخصیت داشته باشیم تا از کسی مطمئن نیستین اجازه ندین که خودمونی بشه من خودم تا جایی که میتونم سعی میکنم توی صورت هیچ پسری نگاه نکنم
نایس🙂🤏
تو دبیرستان رو دختر سال بالاییم کراش زدم
تقریبا ۱ ماهی هست حس عجیبی بهش دارم تاحالا اینطوری از کسی اونم از یه دختر خوشم نیومده بود
جز اسمش و کلاسش چیزی ازش نمیدونم
حتی نمیدونم به دخترا گرایش داره یا نه
چجوری میتونم بهش نزدیک شم ?
اصلا اینکه بهش نزدیک بشم کار درستیه ؟
واقعا گیج شدم چون تاحالا همچین چیزی رو تجربه نکردم
سلام من شانزده سالمه و من قبل سه سال به یکی از دختری که هم کوچه هستیم عاشق شدم و من روز های اول که قبل سه سال دیدمش متوجه نمیشدم ولی بعد دو سه روز که یکبار صورتشو دیدم واقعا شبا همهی علائم عاشقی رو داشتم و مثل اینکه دنیا رو گذاشتن یه طرف و اونو گذاشتن یه طرف و الآنم عجله ندارم فقط میترسم که یه پسر دیگه بهش درخواست بده و اونم قبول کنه و من حاضرم همهی دار و ندارم و بدم ولی اونو داشته باشم و الان ها هم به فکرش نمیتونم بخوابم انگار افسرده شدم من فقط اینو تمرین میکنم که چجوری بهش بگم و من عجله ندارم فقط میترسم با یه پسر دیگه بهش درخواست بده و من میترسم که بگم بهش تا نه بلکه یا بره به کسایی دیگه بگه و من به عاشق شدن اصلا اطمینان نداشتم ولی الان میدونم که عاشق شدن کار خیلی سختیه و من صبر میکردم تا این حس کم بشه بره اما رفته رفته داره زیاد میشه و من نمیدونم اون منو دوست داره یا نه ولی هر وقت که به کوچه همدیگرو میدیدم یه نگاه کوچولو میکرد اگه بشه به جوابام با خواندن مطالب بالاپاسخ بدین واقعا خیلی این روزا درگیرم من نمیدونم منو دوست داره یا نه چیکار کنم؟بهش بگم یا نه اما میترسم؟
شده وسط ۳۰ یا ۴۰ نفر یهو به خودتون بیاید ببینید ع همه ی رفیق دارن من تکم خودتو بزن به یه کاری ک مثلا مشغولی دیدی وقتی همه باهم میخندن تو تک افتادی ی گوشه بخدا خود مرگه …نمیگم هیچ دوستی ندارم نه من بیشتر همشون دوست دارم ولی نمی تونم باهمه صمیمی شم نمی تونم مثل شما به بقیه حسم رو بگم من عقب افتاده نیستم اتفاقا خیلی هم امروزی هستم و چهرم خوبه جوری ک همه بهم میگن ..همیشه کلی پیشنهاد دوستی دارم ولی قبول نمیکنم چون فکر میکنم این جوری ارزشم کم میشه😐😕یکم خنده داره ولی حس منه خب کلا تنهایی لش کردنو به هر رفاقتی ترجیح میدم …از اون جا ک خیلی تنهام واقعا حالم بد بود پارسال رل زدم باهم بیرون میرفیتم درسته بازم جلو اونم خود واقعیم نبودم ولی خب حال روحیم بهتر میشد کم کم بیشتر بهم نزدیک میشیدیم اولاش ک جرعت نمیکرد سمتم بیاد به مرور بغل و لب خوب بلاخره منم وابسته میشدم تا ی مدتی ازم رابطه جنسی خواست من قبول نکردم و با هم بحث کردیم الان یک ماهه ک کات کردیم واقعا حال روحیم بده هی به سرم میزنه برگردم بهش حداقل حالم خوب میشه ولی واقعا غرورم نمیزاره و حس میکنم ازم استفاده شده و هیچ عشقی بهم نداشه همش به فکر خود کشی هستم خود زنی میکنم لطفا کمکم کنید مشاور عزیز🙏
چقد این حس اشناس واقعا بده نشه احساسات بروز داد بعد همه فکر میکنن مغرور هستی
دقیقاااا
عشق چیز خوبی نیست اما
این عشق نیست !
این مثل اینکه با یک گوشی ور میزی اون گوشی دارع روز به روز بدترت میکنه و باعث میشه تو به راه های ناجور بری
اگه باهاش ور نری دیونه میشی !
مثل اینکه به یک مواد معتادی
سخته اما میتونی جلو خودتو بگیری
بابا به جای اینکار ها برا همه میگم فکرتون به درستون باشه فردا تو بد بخت میشی شاید اون اصلا اسمتم یادش نیاد
نمیدونم میخوای چکار کنی اما حواست به آبروی پدر مادرت باشه
👌
نمیدونم میخوای چکار کنی اما حواست به آبروی پدر مادرت باشه با خود زنی هم فایده نداره فعلا تنها غرورت میتونه کمکت کنه از من به تو نصیحت تو بیشتر اینها لیاقتت هست.
از نظر بنده عشق فقط ی فکره ک ذهن ما انسان ها اونو درست کرده
مثلا اگه یک فرد دختر باشه تغیر جنسیت بده پسر شه دیگه نمی تونه با دخترا بگرده و باید بره مدرسه پسرونه ….
یا مثلا شما دختری توی مجازی ی اکانت فیک میزنی و پسر میشی و امکان داره کلی دختر عاشق شما بشن….
یا اینکه ی دختر موهاشو کوتاه میکنه و شبیه به پسرا میشه ی دختر ک اینو نمی دونه دلش میخواد با اون وارد رابطه بشه چون فقط شبیه به پسره ولی وقتی میفهمه اون دختره براش شبیه دخترای دیگه میشه
یا یکی ک گرایشش هم جنس خودشه یعنی ل..هست شما دلتون میخواد نا خواداگاه جلوی این جلوه توجه کنید
اینا همه از فکر انسان میاد و همین طور عشق نوجوانی من نمیگم اشتباه هست نه میگم ک اگر عاشقید کمی صبر کنید تا به بلوغ فکری برسید بعد ببیند این فقط یک فکره یا عشق !سپاس از شما ک وقت گذاشتید خوندید🖐🖤
نایس
بنظرم ادم خودشو مشغول به کار دیگه کنه و ترس از گفتن عشق به طزفشو داشته باشه خیلی بهتره واقعا
البته ک همه مث هم نیستن یک نفر ۱۲ سالشه از ۳۰ ساله بیشتر میفهمه یا برعکس
احسنت دخترم ماشالا
نه اشتباه میکنی
دقیقا دقیا عالیییی😂👏من اصلن فاز اینایی ک تو این سن کم فکر میکنن عاشقن نمی فهمم
درست میگی
پس چرا من بد بخت عاشق هم جنس خودم شدم
سلام اسمم دانیاله ۱۷ سالمه یکی از دخترای فامیل بهم پیشنهاد داده و بگم ک واقعا از لحاظ روحی حالش بده من میترسم بهش نه بگم ی بلایی سر خودش بیاره از اینکه عاشقمه مطمعنم از کاراش و اینکه خیلی از لحاظ جنسی باهام راحته ولی من الان رل دارمو رلمو دوسش دارم کمک کنید ک چطوری بهش نه بگم سپاس
سلام واقعا حالم بده من از ۵ سالگی مادرم رو از دست دادم و با بابام وزنش زندگی میکنم و برای همین خیلی ازادم چهرم و اندامم خوبه و برای همین خیلی پسرا بهم پیشنهاد میدن منم بخاطر افسردگی و نیاز جنسی و محبت خیلی با پسرا میگردمو اصلا برام مهم نیست ک عاقبت کاارم چی میشه یه بار بابام با رلم دیدم بهم سخت گرفت و من تا خودکشی کردن رفتم برای همین دیگه زیاد بهم سخت نمگیره من از ۱۵ سالگی عاشق پسره همسایمون شدم و باهم رل زدیم من انقد دوسش داشتم و تو بغلش احساس ارامش میکردم ک دیگه به هیچ چیز فکر نمی کردم …من معمولا بیشر اوقات خونه تنهام ..یک بار رلم اوردم خونه و من واقعا اون روز حالم خوب نبود و رابطه جنسی داشتیم و این موضوع رو پسر زن بابام فهمید و رلم کنار کشید و حالا من موندم با ضربه روحی شدیدی ک بهم خرده و تحدیدای پسر زن بابام واقعا از زندگی خسته شدم تورو خدا بگین چیکار کنم یعنی رلم عاشقم نبود ک به این سادگی ولم کرد؟؟
اخی عزیزم😕
خیلی سخته واقعا ولی این راحش نیستاا
هعی روزگار
سلام عزیزم
بهتره بگردی ببینی چه کاری تو این دنیا خوشحالت میکنه.
یا بخوام ساده تر بگم ،
خوب فکر کن ببین دوست داری خودت رو در حال انجام چه کاری ببینی
و تو این کار باید دقت کنی که اصولا دوست داری چه تیپ لباسی بزنی؟ آیا شلخته هستی؟ یا خیلی منظم و دقیق؟ تک تک این جزییات رو زیر زره بین بذار و خیلی چیزای دیگه مثل اینکه دوست داری با سرویس بری سر کار یا اینکه راننده بیاد دنبالت؟یا اینکه خودت با هر لباسی دلت میخواد بری سر کار؟
لطفا چشمت رو ببند و چند دقیقه با دقت فکر کن.
اگر خودت رو بتونی اونجایی که دوست داری باشی ببینی و با چشمهای بسته لبخندی رو لبت اومد، بدون که راحت همینه
براش وقت بذار
خودت رو ببین که بهش رسیدی
تو این راه عشق واقعی خودش میاد
چی میشه اگه بتونی پیداش کنی
بعضی ها پیر میشن و هنوز خواسته اصلیشون رو پیدا نمیکنن
عین هم هستیم فقط یه چيزايی متفاوته
برات مهم نباشه
من تا تهش رفتم
جون انقدر عزیزه که نمیشه خود کشی کرد
فقط داری عصاب روحی و جسمی خودت رو بهم میریزی برات مهم نباشه از زندگی لذت ببر
از جایگاهی که داری
درسته فرد خاصی نیستیم
ولی همین که بدن سالم و زندگی مالی متوسطی داریم بسه
چون اگه اراده کنی میتونی جایگاهت رو ارتقا بدی
تو شکست نامید نشو من توی یه چیز ۱۶ بار شکست خوردم ولی پا شدم
در پایان خودتو پیدا کن
توام میتونی فرد مهمی بشی
چرا هر کاری رو از راهش وارد نمیشین؟بار کج هیچوقت به منزل نمیرسه همه این نیازها فقط با یه ازدواج درست جواب داده میشه.بقیش همه بیراهس بیچاره میشین.
واقعآ سخته
باریک
سلام من دختری ۱۵ ساله هستم. به عشق اعتقاد نداشتم و متنفر بودم .اما الان عاشق پسری ۱۹ ساله شدم و از طریق مجازی شدیم .هردو مون فن پیج بودیم .
و الان اون سربازی هس دلم براش خیلی تنگ شده
من عاشق دختری هستم که دوستام مسخره میکنن اون به من نگاه عجیب داره ولی من مستقیم نگفتم دوست دارم
عشق اسیب روحی بیش نیست.
همه ماخام و نپخته ایم
نباید این حس حال رو جدی گرفت بااینکه سخته.
حس ما در آینده اینجوریه که….
واقا واسه فلانی اینقدر گریه کردم اسکلی چیزی بودم؟
الان حسی که داریمو پنهون کنیم خیلی بهتره.
تااینکه فاش کنیم
یا مثلا به طرف بگیم
چون امروزه عشق واقعی اینقد کمه که از هزار یکیش واقعیه،.
منم این حس رو دارم تجربه میکنم ولی باخودم که منطقی فکر میکنم…..
بهتره فاش نشه….. 😔
نه ابروی من بره نه اون ازم سواستفاده کنه نه ایندم در خطر بیفته
واینکه در عین حال از دلم بیرون میره و روحیم بهتر میشه
با دوستاتون در بارش حرف نزنید…..
سلام من پسرم ۱۳ پنج ماه بعد من یه کلاسی میرم که مختلط هست من عاشق یه دختری شدم که هم پیکر را دور رادور میشناسیم ( از طریق یه نفر دیگه اونا باهم دوستن البته دو تاشون دخترن ) و تقریبا هر هفته میبینش و کلاس دهم یا یازدهم هست ازم دو سه سال بزرگتره
چیکار کنم
Slam
من چن وق پیش ت اکانت ( عاشقی گف) ت اینجا نوشتم / اگع خواستین برین بخونین/
من عاشق اون پسرم دیوانه وار من دوران مدرسه وقت نمیکنم بش فکر کنم و زمانی ک مدرسه تموم شد ت این تابستون عشقم بش هزار برابر شد ….
الان ک مدرسه ها داره شروع میشع من بیشتر عاشقش شدم و چون امسالم انتخاب رشته امع نمیخوام ب درسم آسیب بزنه لطفاً بم کمک کنید ک چگونه فراموشش کنم
از ی طرفم فهمیدم ک اون بازم عاشقم شده و این فکر ی شد بزرگیه در برابر این
چند وقته متوجه شدم ک ت کلاسمون ی پسری ک من اصلا اصلا اصلا بش علاقه ندارم و ازش متنفرم عاشقم شده و این کس عضابم میده هی هی ت کلاس بم خیره میشه 🤬
و همچنین پسر خالمم روم کراشه ولی منم ازش متنفرم و فقط اون رو دوس دارم💕
سلام من ۱۲ سالمه سه سال بود که یه بازی رو به نام دهات بازی میکردم تو یه بازی با یه دختر هم اسم خودم دوست شدم منو دعوت کرد به اکیپش منم رفتم اونجا عاشق یه پسر شدم یه روز اومد گفت به دوستاش عاشق شده دختری که عاشقش شده بود تو اکیپ بود داشتم میمردم به دوستم گفتم که عاشق مهدی شدم بالاخره جرات پیدا کردم حسم رو بهش گفتم ولی اول ازش پرسیدم دختری که دوسش داشتی چی شد گفت میخواست نازشو بکش منم اهل ناز کشیدن نیستم بعدش حسم رو بهش گفتم مثل هیزم دلمو اتیش زد رفتم به مامانم گفتم ماجرا روگفت بهتره بازی رو حذف کنی منم مجبور شدم حذف کنم الان از دلتنگی میمرم توروخدا بگین چیکار کنم
سلام من ۱۲ سالمه ۳ ساله یه بازی رو میکنم اسمش دهاته انلاینه با یه دختر هم اسم خودم دوست شدم منو دعوت کرد به اکیپش تو بازی رفتم اکیپش عاشق یه پسر شدم اسمش مهدی هست یه روز اومد به دوستاش گفت عاشق شده عاشق یه دختره تو اکیپ اسمش کیمیا بود داشتم میمردم حسم رو به یه دخر گفتم دوستم بود گفتم کیو دوست دارم بعد جرات پیدا کردم که بگم چقد دوسش دارم خانواده ام خیلی مذهبیه وقتی گفتم دلم رو مثل هیذم اتیش زد رفتم موضوع رو به مامانم گفتم گفت اون بازی رو حذف کن شب و روز نداشتم مریض شده بودم اخرش بازی رو حذف کردم الان یه ماهه حذف کردم بازی رو دارم میمیرم از دلتنگی نمتونم فراموشش کنم بگین چیکار کنم
سلام من دخترم و ۱۳ سالمه من عاشق پسری توی مجتمع خودمون شدم که خوش قیافست و همسن خودمه راستش من دختر خیلی درسخونی هستم و کلا بچه ی مثبتی هستم جاهای زیادی نرفتم و همیشه تو خونه بودم همه چی از تابستون امسال شروع شد که من و دوستم توی محیط مجتمع میگشتیم قدم میزدیم و همینجوری صحبت میکردیم و… یه بار یه پسری رو دیدم که اصلا بهش توجه هم نکردم چند ماه ازش گذشت که دیدم دخترای مجتمع دربارش صحبت میکنن و راستش اکثر دخترای مجتمع روش کراش دارن منم کم کم که میدیدمش و بهش فکر میکردم کم کم داشت ازش خوشم میومد که یه روزی به خواهرم گفتم من این پسررو دوست دارم که خواهرم شروع کرد به تعریف کردن
( خواهرم از من کوچیک تره و کلا برعکس من هرچقدر درسخون مودب و… اینا، ابجیم برعکس من خیلی شیطونه و رو داره) خلاصه خواهرم شروع کرد به تعریف کردن که : من و دوستم قایمکی حرف های اون پسررو شنیدیم که به دوستش میگفت من عاشق یه دختری شدم اون مثل دخترای دیگه مجتمع نیست که با پسرا لاس بزنه فقط دل منو برده . خواهرم میگفت هر روز با دوستش حرف عشقش رو میزده مثلا میگفته که : امروز عشقمو دیدم و… میگه مشخصاتش که تعریف میکرده هم دقیقا من بودم ، منم مطمئن شدم که منو میگه از اون روز بدجور عاشقش شدم هر روز بهش فکر میکنم و از ذهنم اصلا نمیره بیرون هر موقع از خونه میرم بیرون تو این فکرم که اونو میبینم یا نه جوری که میخواستیم اسباب کشی کنیم و من داشتم سکته میکردن و از دلتنگی و ناراحتی که اگه بریم یه جلی دور دیگه نمیبینمش و بعدش چی میشه ؟
دیگه خلاصه خداروشکر همینجا نزدیک خونه پسره یه خونه پیدا کردیم که خیلم راحت شد همین امروز اسباب کشی کردیم منم هنوز دارم بخش فکر میکنم نمیدونم چیکار کنم
خانوادمم عادی آن یعنی اونجوری نیستن که همش مراقبم باشن و گوشیمو چک کنن و … هر دو شاغلن
خلاصه نمیدونم چیکار کنم همش بهش فک میکنم بعضی وقت ها حتی گریمم میگیره راستش روشو هم ندارم که برم تو روی پسره بهش بگم دوسش دارم
اصلا ما یه بارم باهم حرف نزدیم حتی یه بارم از نزدیک نزدیک با هم چشم تو چشم نشدیم تا اونجایی که من میدونم تا الان دو تا رل داشته یکی با دوست همکلاسیم که یه سال ازم کوچیکتره و یکی با دوستش که یکی دوسال ازش بزرگتره کلا همه با هم تو به مجتمع هستیم ولی بعضی اوقاتکه پسررو رو میبینم از رفتار و نگاهش میتونم متوجه شم که منو دوسم داره با منم متفاوته کلا با دخترای دیگه خیلی راحت و بی ادب که نه ولی با ادبم نه به دوست دختر قبلیش که فوش میده باهاش دیگه بده ولی با من خیلی مودب و مهربونه تا اونجایی که از رفتاراش دیدم خلاصه نمیدونم چیکار کنم خیلی فکرمو مشغول کرده همش بهش فکر میکنم نمیدونم بهش بگم یا نه میشه لطفا راهنماییم کنین 🙏
ضمن عرض سلام من ۱۷ سالم بود که با ندا که ۲۵ ساله بود علی رغم مخالفتهای شدید خانواده هامون عروسی کردیم خانمم ندا کارمند بود و خانواده خانمم ندااز نظر مالی در وضعیت نسبتا خوبی بودن ندا تونسته بود یه خونه ویلایی خریداری کند خانواده ما هم از نظر مالی در حد متوسط مایل به خوب بود من و ندا از زمانی که من نه ساله و ندا ۱۶ ساله بود همدیگه دیده بودیم همیشه بهم احترام میزانش و منم خیلی بهش احترام میزاشتم تا اینکه به سن چهارده سالگی که رسیدم و ندا عمریست و دوساله شده ما به هم وابسته شده بودیم و این اتفاق زبانزد همه شده بود خانواده هامون تصمیم گرفتن ما رو از همدیگه دور کنن اینکارو کردن هردومون که طاقت دوری همدیگه نداشتیم مریض شدیم تا اینکه بعد از سه سال ما عروسی کردیم ولی خانواده هامون که مخالف ازدواجمون بودن با ما قطع رابطه کردن ما با مختصر وسایلش که خریده بودیم به خانه ایی که ندا خریده بود رفتیم دو سه ماه اول مقداری سخت گذشت من که مدرسه ام تمام شده بود و رشته امکامپیوتر بود و و از نظر نرم افزار و سخت افزار کامپیوتر وارد بودم از طریق یکی از معلم هایم وارد بازار کامپیوتر شدم که برام گرفت از طرفی که بعد چهار ماه از عروسی من و ندا مقداری حالش بد شد که بعد از انجام آزمایشات ندا باردار بود سونوها نشون داد که ندا دوقلو باردار هست و هردوشون دختر بودن باینکه یکسال و یک ماه از عروسیمون گذشته بود دوتا دخترامون به دنیا اومدن به جز دو سه ماه اول که مقداری سخت گذشت همه چی به روال عادی برگشت البته بعد از به دنیا اومد دخترامون دکترها گفتن که ندا دیگه نمیتونه باردار بشه ندا خیلی ناراحت بود من که دیدم که ندا خیلی ناراحت بود دلداری ش دادم آروم شد من که نزدیک سربازیم بود از طریق یکی از دوستان سربازیم در شهر محل زندگیم افتاد خانمم که به خاطر فرزند اوری برا چند ماهی سرکار نمیگرفت یکی از دوستان که در شهریدکه اموزشی م بود خونه داشت خانمم اونجا رفت من هم گامهایی جمعه ها اجازه خروج بهم میدادن میرفتم خونه ولی خانمم مرتب به سر میزد بعد آموزشی برگشتیم سر خونه و زندگیمون من صبح ها سرباز بودم و بعدازظهرها از طریق انجام کارهای کامپیوتری بر خودم درامد زاری میکردم تا اینکه سربازیم تمام شد من و خانمم با پس انداز هایی که داشتیم و با یک وام یک مغازه خریدیم و خدمات کامپیوتری زدم و خیلی زود هم کارم گرفت از طرفی در به خاطر استعداد م در کامپیوتر در یک شرکت استخدام شدم و خیلی زود از نظر مال در وضعیت خوبی قرار گرفتیم روز به روز هم عشق و علاقه من و ندا نسبت به هم بیشتر میشد اکنون که بیست و یک سال از زندگی مشترکمان میگذره طاقت و دخترامون بیست ساله هستن طاقت دوری همدیگه نداریم درست پول خوبه زیبایی هم خوبه ولی مهم اینه که دو نفر واقعا همدیگه بخوان باینکه خانمم ۴۶ سالش و من ۳۸ سالمه در حد یه فرد ۲۹ یا ۳۰ ساله نشون میدیم چند وقت پیش که من از طرف شرکت برای انجام کاری پنج روزی دور خونه بودم و این اولین باری بود که من از خانمم دور بودم وقتی برگشتم چنان منو خانمم همدیگه در آغوش گرفتیم مثل اینکه سالهاست که همدیگو ندیدم طوری که دخترامون تعجب کرده بودن از اینجا میگم خانم عزیز و گلم خیلی دوستت دارم و دیوانه وارعاشقتم اگه هزار بار هم بمیرم و زنده بشم انتخابم اول و آخرم هستی
من عاشق یه دختره هستم یکسال ازم بزرگ تره اون نمیدونه که دوسش دارم ولی خوب من عاشقشم یکسال هم بزرگتر نیست حدود 10 ماه بگین چیکار کنم
سلام من دخترم و ۱۲ سالمه.من عاشق یه پسری شدم که داره میره نهم.دوستامم روش کراشن.من شمارشو پیدا کردم میخوام بهش پیام بدم ولی نمیتونم به نظرتون چیکار کنم😭هر شب و هر روز به فکرشم اصلا نمیتونم بخوابم🥺چون این گوشی مامانمه میترسم اگه پیام بدم بعد بلاک کنم با یه گوشی دیگه زنگ بزنه و مامانم بفهمه🥺🥺♥️
خر نشی بری سمتش
سنت خیلی پایینه .. :
سلام 😊
هیچ وقت از عشق دست نکش اگه عاشق کسی هستی تا آخرش برو و بدون بش میرسی چون من وقتی 12سالم بود عاشق شدم و الان بش رسیدم
سلام
منو همسرم ۱۶ سالمونه نامزدیم و با هم خیلی مشکل داریم اون نمیزاره من ارایش کنم یا زیادی به بیرون برم و خودشم زیاد میره با دوستاش،بیرون از اولم گفتم ها نرو زیادی با دوستات بیرون سه ماه نرفت ولب الان زیادی میره کلن روزش و شبهاش پیش اونه و من دوس ندازم همسرم اصلا دوستی داشته باشه
و اینکه هر چی اون گف باید همون شه اگه نشد دعوا راه میاندازه و میکع تو به حرفم گوش،نکردی به نظرتون تغییر میکنه؟؟؟ اگه راهماییم کنین ممنون میشم
سلام دخترم 12 سالمه
من عاشق پسری شدم که دو سال ازم بزرگ تره و هیچ علاقه ای بهم نداره یا شایدم داره نمیدونم خودم رل داره با دختر عمه ش هست ولی من خیلی دوسش دارم روانیشم حتی سعی کردم چند بار حسم رو بهش بگم ولی میترسیدم همه ی دوستام رو عشقم کراشن الن من چی کار کنم؟؟؟؟
سعی کن از دوستات دور نگهش داری
نگو😂😑
چیزی نیست بخاطر هورمونه یادت میره
بزرگ میشی یادت میره
هییییی خدااااا همه همین رو میگن دع آخه مگه اسونه برا شما یک جمله برا ما یک مرگ تو این دنیاست😥😭
این سن اصلا مناسب نیست باید صبر کنی
این دوست داشتن فقط بهت آسیب میزنه چون یه طرفه است سعی کن تو زندگی دوست داشتن دو طرفه را تجربه کنی تا کمتر آسیب ببینی
من عاشق یه دختری هستم که ازم1 سال ازم بزرگتر و من واقعا عشاقشم من 14 سالمه اون15 نمی دونم چجوری بهش بگم دوسش دارم
۱۴ سالگی خیلی زوده داداش ، باید چند سال دیگه صبر کنی
خب سلام ی چن خطی بنویسم در مورد خودم شمام نظر بدید
اسمم نداست ۱۶ سالمه ۱۱ انسانی دختر کمی مغرور و کم رو شخصیت درونگرایی دارم و زیاد باهمه جور نمیشم ولی خوب هرجا میرم معمولا ادم های زیادی جلو میان تا باهام صحبت کنن چ پسر چ دختر ولی از اون جایی ک اعتماد بنفس ندارم سعی میکنم ازشون دوری کنم و زیاد احساساتی و مثل بعضی دختر ها لوس نیستم و یاد گرفتم توی هرکاری به خودم تکیه کنم و برای خوشحالی نیازی ب کسی نداشته باشم
خوب حالا این من از ی پسری خوشش اومده و بنظرش اون با همه فرق میکنه البته ک باید فرق کنه چون اون انتخاب منه😄🤏
زیاد داف نیست ولی بنظر من چهره زیاد مهم نیست مهم اخلاق و رفتار چون از هر زیبایی زیبا تر هست و تو یروزی ازش خسته میشی .
سالی یک بار یادو بار بیشتر همو نمی بینیم ولی از بچگی باهم بزرگ شدیم هم سنیم واخلاق هامون شبیه به همه .
خوب بگم ک از وقتی بهش علاقه مند شدم خیلی بیش از حد افسرده شدم جوری ک همه اینو بهم میگن ولی از طرف دیگه دوست داشتن اون باعث میشه به هیچ پسری فکر نکم و خطری نکنم افت تحصیلی نداشتم و اتفاقا بیشتر سعی میکنم ک درسامو بخونم و توی رشته ای ک هستم بهترین باشم و انقدر مدفق شم ک خودم برای چیزایی ک دوس دارم تلاش کنم بهشون برسم …از این ها بگذریم یک بار خود کشی با قرص کردم ک انگار وقت مردن نبوده …کار کثیف یکی از فامیل های نزدیک بامن ک فکر کنم منظور منو گرفتید دادگاه و ضربه های روحی شدید هروز فشار فکری زیاد گریه های پنهانی و خودزنی …با این همه من هنوز به اینده امید وارم و میدونم ک من ارزشش رو دارم و میدونم ک الان سن درستی برای عاشقی و این جور رابطه ها نیست پس میسپارم دست سر نوشت ک شاید خوب نوشت🤌😂✋
سلام
من 11سالمه و عاشق پسر عمم شدم که 14 سالشه .من از 5 سالگی عاشقش بودم ولی بهش نگفتم چون غرورم نمیزاشت و هم میترسیدم .اون اخلاقی خوبی داره ولی بعضو وقتا تند رفتار میکنه . سالی دوبار یا 1 بار همو میبینیم و میخوام با رفتارام بهش بفهمونم ولی عین خیالشم نی . فقط یکبار تو اتاق بودیم میخواستم صندلی رو جابجا کن اون از در وارد شد و منم نگاهش کردم اون زل به من بعد از 0ند دیقه صندلی رو فرو کردم تو شکمش😆 بعد خندید و رفت .ولی من بهش نمیگم دوست دارم همینجوری بذگره.👱
ای جان
انشااله ک موفق بشی ندا خانم❤
عزیزم منم یکی مثل تو بهترین کار صبر کردنه
خوبه ک با این همه سختی بازم امید داری موفق باشی 😐😂
دس خوش موفق باشی و به حرف های هیچ کس گوش نکن راهی ک میری درسته
افرین دختر قوی بهترین کار همینه خدا خیرش نده مرتیکه پست رو
امید وارم انقد جنس مخالف ببنید ک یکم نرمال شید 😐😐
ها تو نرمال ما خراب مزخرف
ها تو نرمال ما خراب مزخرف
سلام بنده راهکار را میدونم اطلاع دهید
بفرما
تومار نوشتی داش بد میگی چند خط…
امید موفیقت برا همتون امید وارم همتون عاشق بشید که شدید و به عشق های خود برسید ارزو میکنم هیچکس مث من عاشق دلشکسته نباشه من هیوقت به عشق خود نخام رسید و دیگه عاشق نمیشم به خاطرش
همچنین تو 🙂
حوصلت شد اقد بینویسی😐🤣
موفق✋
من عین تو هعی رو زگار …..
باریک
چقد واقعا سخته هعی
همچنین تو 🙂
عزیزوم
سلام من پسری ۱۵ ساله ام عاشق دختر همسایمونم که ۶ ماه ازم کوچیکتره چند بار که دیدمش اخلاق خوبی داره ولی وقتی میبینمش موهایم سیخ میشه تو تنهایی دختر مهربونیه ولی من بدجور عاشقشم هربار شبا تصور میکنم کنارمه و باهاش معاشقه میکنم…. لطفا کمک کنید چون ۱ ساله روش کارش دارم
اگه تونستی زود تر بهش بگو منم ۱۵ سالمه و یک سال روش کار کردم و ۳ ماه قبل(۱۴۰۱/۳/۵) از اینجا رفتن
اگر بهش بگه ، اون وقت شر بشه چی ؟
امیر جان
اشتباهی که من مرتکب شدم تو تکرار نکن مسلما بابت سنی که داره عشق تو رو درک نمیکنه تو اول باید اعتماد خانواده ش رو به دست بیاری مخصوصا مادرش رو…اونا میتونن تاثیر مهمی رو دخترشون داشته باشن اگه به خوده طرفت بگی احتمال زیاد چون تجربه یی ندارید به مشکل بر میخوری
سلام من 11سالمه. من توی یه هیئت کار می کنم و عاشق یه پسری توی هیئت شدم که ازم 4سال بزرگ تره همه دخترا هیئت روی اون کراشن ولی من بدجور دوستش دارم. همش بی دلیل گریه می کنم همش اونو کنار خودم تصور میکنم و ازهمه بدتر دوست دختر قبلیش دوست صمیمی منه و خوب میشناستش.
یه دفعه یکی از دوستاش کنارمن نشست و بعد نزدیک تر شد به من که پسره ای که دوسش دارم از کنار من بلندش کرد ولی دوست صمیمیم گفت پسره ای که دوسش دارم روی همه دخترا هیئت غیرت داره و همه رو به چشم خواهری میبینه ولی تو دلم گفتم اگه منو به چشم عشقش نمیبینه و به چشم خواهر منو میبینه و روم غیرت داره برام کافیه
سلام بهتره فراموشش کنی چون که تو هنوز آمدگی نداری برای این کاره
الکی هست بنده اینطور افراد را خیلی میشناسم به خاطر گول دختر ها بزنه اینطور هست در عمل هیچی نیست گول نخورید
سلام خوب هستین؟
ببخشید من پسر هستم و ۱۵ سالمه امسال میرم کلاس دهم. من عاشق دختر خانمی شدم که ۱ هفته ازم بزرگتره فامیلیم(خواهر زنداییم هست) و تو کلاس زبان با هم هستیم. من یه بار بهش پیام دادم درحد درسی بعد جواب داد بعد تا یه چند روز جواب میداد بعد بلاک کرد. یکمم از نظر مذهبی خوشش نمیاد. بعد براش کتاب خریدم که عذر خواهی کنم کتابو بهش دادم ولی کتابو داد به دوستش و برگردوند و خودش از کلاسم رفت. من خیلی دوستش دارم. تورو خدا بگید چیکار کنم🙏🙏 من نمیخوام دوست دختر و پسر باشیم من فقط میخوام اون حسه بینمون باشه تا بعد باهم اگر بشه ازدواج کنیم
عزیزم بهتره ک فراموشش کنی چون هردوتاتون در سنی نیستین که بتونین به رابطه بلند مدت فکر کنید
گذاشت رفت اونی ک میگفت بی تو میمیرم چ پایان تلخی داد به این بازیه بنام عشق تا که خفتیم همه بیدار شدن تا که مردیم همه بی یار شدن دل نوشته دل غم گینم
سعی کن دل ببری با کتاب بردن درست نمیشه زیاد سخت نیست فقط وقتی پیششی بزار فکر کنه که به تنها دختری که داری توجه میکنی خودشه
داداش تو ۱۵ سالگی خیلی زوده ، تازه وقتی یارو مذهبی باشه که هیچی .
بگذار حداقل بشی ۱۸ که خودتت بتونی یکم گلیمت از آب بکشی بیرون بعد فکر این چیز ها رو بکن
داداش تو ۱۵ سالگی خیلی زوده ، تازه وقتی یارو مذهبی باشه که هیچی .
بگذار حداقل بشی ۱۸ که خودتت بتونی یکم گلیمت از آب بکشی بیرون بعد فکر این چیز ها رو بکن . 🙂
باسلام
منم عاشق علیرضا شدم قبلا باهم چت کردیم و مامانم فهمید و واقعا عصبی شد و حتی منو زدند ولی باز هم باهم چت میکنیم
ولی مامانم بفهمه منو کشته
چکار باید بکنم؟
عزیزم به نظرم اگر خانواده ت مخالفن این رابطه رو تموم کن چون تو این وسط کتک میخوری هر بار که خانواده ت بفهمن و رابطه ای که با ترس باشه ارزش نداره….بزار وقتی برو تو رابطه که اینقدر بزرگ شده باشی که بخاطر یه چت کردن ساده کتک نخوری:))))
همه چیز رو تمومش کردیم
همه چیز
میگفت دوستم داره و ایناها
نمیدونم بخاطر اینکه کمتر ضربه بخورم یا هرچیز دیگه ای
اما عوض شد خیلی هم عوض شد
مشکل اینه ما فامیلیم و هربار میبینمش
اما خوب شد ک همه چیز تموم شد و حداقل ایندفعه خانوادم نفهمیدن
ممنون ازتون=)))
میدونی سنمم انقدر هست ک همه دوستام دوست پسر و ایناها داشته باشن اما خب خانوادم…
خودمم خوشم نمیاد
و ترجیح میدم به درسم فکر کنم
بخاطر من رابطه رو تموم کردیم
خوبیش اینه امروز کاری کرد که از چشمم افتاد و کمتر بهش فکر میکنم
چرا باید تمام کنه مسل جاوید وابرا در سریال یاغی اخرش به هم رسیدن
من ۱۷ سالمه دخترم عاشق کسی شدم ک باهم توی ی محلیم ولی از ترس اینکه خانوادم بفهمن بهش نگفتم دوست داشتنمون دو طرفس
سلام من ی دخترم ک دارم میرم کلاس هشتم
و ۵-۶ ماهیه ک بدجوووووور عاشق ی پسریم ک اونم دارع میره کلاس دهم
واقعا خیلی مهربون و خوشگل و اصن خفنه حس میکنم بهتر ع اون تو دنیا پیدا نمیشه…
منم کاملا الان مطمئنم ک دوسم داره چون رل زدیم و هرروز بهم حرفای عاشقانه میزدیم خیلی کارا برام میکرد حتی برام اینترنت میگرفت…
انقد حرفاش بهم امیدواری میداد ک باعث میشد انگیزم برا زندگی خیلی بیشتر بشه و برخلاف بقیه هیچ افت تحصیلی نداشتم معدل کل من امسال ۱۹/۹۷ بود.
ولی متاسفانه مادرم فهمید و ۳ _۴ بارم گوشیمو ازم
گرف
منم بش گفتم ک بد ی مدت رابطه مونو قطع کنیم
اونم خیلیییی داغون بود منم هرروز فکر خودکشی میزد ب سرم و همه میگفتن فراموش کن
تااینکه الان دوباره بش مخفیانه پیام دادم چون دلم دیگه طاقت نمیورد نمیتونستم اون همه خاطره رو فراموش کنم. شبایی ک با حرفاش خوابیدم یا صبحایی ک با حرفاش بیدار میشدم… اصن داشتم روانی میشدم
بد ک بش پیام دادم گف من واقعا عاشقت بودم خیلی دوست داشتم اما بیا برا اینکه هم تو اذیت نشی هم من، فقط دو تا دوست عادی باشیم تا همه چی درس بشه
بنظرتون اون الان ازم متنفر شده؟!
تروخدا جوابمو بدین نگرانم نمیتونم اینجوری زندگی کنم یاد اون خاطره ها ک میوفتم عقلمو از دس میدم🥺
اون ی کس دیگه رو دوس داره و ت اون مدتی ک ت گوشی نداشتی اون با یکی دیگه را زده سعی کن فراموشش کنی ( دوست نداره )
منم ، الان 20 سالمه ، همین تو بودم ، همینجوری بودم ، اما الآن اصن هیچ حسی به اون پسری که قبلاً عاشقش بودم ندارم ، به نظرم عشقای نوجوونی ماندگار نیس و نباید تو نوجوونی چنین تصمیماتی گرفت ، یکم که بزرگتر و پخته تر شدیم ، عشق واقعی خودمونو پیدا میکنیم و باهاش ازدواج میکنیم
نه نشده رابطه رو ادامه بده
اره دیگه احتمالا یکی دیگه رو میخواد
عزیزم این عشق پایدار نیست و مال دوره نوجوونیه
سعی کن پایان بدی ب رابطتون
بزرگتر ک شدی قطعا موقعیت های بهتری پیش میاد برات و اصلا این اقا پسر رو فراموش میکنی
سلام. من ۱۶ سالمه چهار سال پیش عاشق پسرداییم شدم که ۵ سال از خودم بزرگتره، تو این چهار سال عاشقش موندم دریغ از یه رفتار خوب از طرف اون نسبت به خودم، همیشه منو دست مینداخت یا مسخره میکرد… اینکه چرا عاشقش موندم خدا میدونه ولی هر دفعه می دیدمش یه جوری میشدم بعد سه سال دوست داشتن فهمیدم از دختر خاله ام خوشش میاد ازش خواستگاری کرده اونم جواب مثبت داده، همونطور که گفتم ۴ سال گذشته منم خیلی خوب فراموشش کردم حالا عاشق کسی شدم که به احتمال ۹۹ درصد یک طرفه نیست. تو جمع وقتی حرف میزنم با دقت نگام میکنه، منتظر یه فرصت تا باهام حرف بزنه، یواشکی نگام میکنه وقتی داریم بازی میکنیم بقیه رو ول میکنه میاد با جمعی که من توشم همراه میشه، این ادم تازگی اینطوری نشده، همیشه بود فقط من با عاشقی سه ساله ام این ادم به چشمم نمیومد، احساسی که الان به این ادم دارم خیلی تفاوت داره با احساسی که سه ساله پیش به اون داشتم، این ادمی که الان عاشقشم داداش همونی هست که سه ساله پیش عاشقش بودم. کسی که همیشه کنارم بوده و من بهش نگاه نکردم، فقط از تقدیر میترسم که اینم عاشقی یکی دیگه از دختر خاله هام بشه. نظر شما چیه؟
با دختر خاله هات اشناشون نکن 😂
بی بین شما خیلی زود عاشق میشن من تعجب میکنم نم عاشق شدم ولی تجربه گرفتم اون دختره هم با من بود هم یا به پسر دهات مون چت میکرد ولی سی کنید که تو نو جوونی عاشق نه شین من 18سالمه تجربه گرفتم دیگه به حیج کی حتا یه نگاه هم نکردم البته پنج سال پییش
من دست خودم نیس بخاطر دعوا های خانواده و کمبود توجه که عاشق پسر عمم شدم و دخترا تو این سن تو احساساتشون خیلی حساسن البته تو اینترنت خوندما.راست گفته اینترنت.
تو خودت هنوز نوجوونی .
سلام ی دخترم و ۱۴ سالمه من ب کوهنوردی خیلی علاقه دارم تیر ۱۳۹۹ بعد از دو سال رفتم کوهنوردی ( البته اون برنامه دره نوردی بود ) رفتیم ت مکانی ک قرار بود همه سوار ماشین بشیم منو مامان و بابام رفتیم ک سوار بشیم البته منتشر ماشین بودیم وقتی ک رسیدم ی پسره با باباش ( دوست صمیمی بابام ) اون ه بود ک مامانش طلاق گرفته اونا از ما رو تر رسیده بودن وقتی ما رفتیم و سلام دادیم یهو اون پسره سرشو بلند کرد و منو نگا کرد ی دل ن صد دل عاشقم شد منم همون حسو داشتم برنامه رو شروع کردیم ( یعنی ب اون مکان رسیدم) پسره ذهن منو مشغول کرده بود داشتیم حرکت میکردیم این هی با من میرفت خلاصه رسیدیم ب ی چشمه برای رسیدن ب اون چشمه باید ده متر شیب بالا میرفتی اون برا منو گرفت گف بده من ببرم منم گفتم باش رفتیم حس من داشت شدید تر میشد ی شب موندیم صبحش این کلا با من میرفت و حرف میزدیم رسیدم تا صبحونه بخوریم منم داشتم با سنگا بازی میکردم ک یهو پام لیز خورد اینم گف مراقب باش رفتیم جلو تر ی جا نشستیم از اونجایی ک من عاشق شکلاتم اون نشست و اونم شکلات دوست داشت ولی از شدت گرما شکلاتی البته بود بیسکویت رو زد ب اون و هی هی داد ب من بعد رفتیم از ی جای سخت داشتیم میرفتیم ک بابای من بالاتر بود گف فقط مواظب من باشد و خودش با من میرف( منظورم اون پسره اس ) و دستمو میگرف
اون برنامه تون شد ت برنامه های بعدی هی با من نیومد و از این کارا میکردم ، شوخی میکرد , مواظبم بود
ت ی برنامه ای ی دختر دیگه ای اومد منم عاشق اون پسره شده بود و وابستشم بودم اون هی با اون دختره میگشت و مواظبش بود 🥺 برایش رو خاک قلب کشید توش R نوشت چون اسم دختره ریحانه بود چن ماه گذش نمیتونستم فراموشش کنم خب عاشق بودم …….
هر وق ت خیابون میدیدمش دلم از جاش کنده. میشد بیشتر عاشقش میشد این رف سربازی و برگشت ۳۱ خرداد امسال رفتیم ی جایی اونم اومد قلب من از جاش داشت در نیومد ی استرسی داشتم ……… ولی اونوقت بدجوری نگام کرد ک انگار دوباره عاشقم شده منم ک ی لحظه ای نی ک ب فکرش نباشم
سوال : اون عاشقمه یا ن؟ بهم میرسیم
بله
خواهر عزیز عاشق شما نشده وقتی داشت با دختر دیگه راه میرفت حتما اگر دختری خوشگل تر خودت دید عاشقش می شد
ن اتفاقا دختره خیلی زشته اخلاقاشون کامل باهم متفاوته دختره چادریه پسره ی جور دیگه کلا برعکس هم هستن اخلاق پسره عین خود منه خیلی شبیه همیم ( منظورم منو و پسره اس )
با این نگاه آخر فک میکنم ک عاشقانه
سلام بهتره که از عشق عاشقی فاصله بگیری برای خودت میگم بهدشم تو عاشق اون پسره شدی واصلا این فکرو از سرت بیرون کن که اون تو رو دوست داره یا نه
ای جانم
من که از حرفات چیزی سر در نیاوردم
سلام من ۱۹ سالمه و عاشق دختری شدم که ۲۵ سالشه. خیلی روش کراش دارم و فامیل دورمون به حساب میاد
به نظرتون چیکار کنم؟
سلام من ۱۴ سالمه و استاد ویولنم رو دوست دارم طوری که وقتی پیشش هستم احساس ارامش می کنم و همیشه بهش فکر می کنم دلم براش خیلی تنگ میشه در طول هفته من فقط او را یکشنبه ها نیم ساعت میبینم او سن زیادی داره ۲۶ نشون میده ولی دقیق نمی دونم چند سالشه نمی دونم این حسم عشق هست یا نه ولی حاضرم تا ابد در همان کلاس با او باشم لطفا کمک کنید من الان چکار کنم میترسم
عزیزم منم سه سال عاشق یه مردی بودم که 11 سال ازم بزرگتر بود ، اما عشقی بود که ارزش ادامه داشتنو نداشت ، به نظرم فراموشش کن ، اینجوری خودت نابود میشه و از اهداف آینده ات جا میمونی ، هیچوقت به اون نمیرسی
۱۴ ساله و عشق؟
خانم ما میگفت سن و سال هرچیم باشه توش عشق هست و خانم معلم ما میگفت من از بچگی عاشق یکی بودم الانم ازدواج کرده تازه مادرمم با بابام همسایه بودنو تو بچگی عاشق شدن من نمیدونم چرا شما فکر میکنین زیر 20 سال عشق بچگانست و فلان
داداش یا خواهر تو میگی چهارده ساله وعشق ممکن هرکسی عاشق بشه حتی 5 ساله پس ………..س نگو
سلام خسته نباشید پسرم
من ۶ ساله ک عاشق دختری شدممم
پارسال بهش گفتم اون یه حسی بم گرفت و ولی عاشقم نشد داشت ب سمت رابطه میرفت ک خانواده من فهمیدن و جدا شدیم ولی باز بعد یکماه سمتش رفتم اون سمتم اومد باهم بودیم باز جدا میشدیم
تا رسید بعد ۵ ماه بهمن ما ،، اون گفت ب عنوان رفیق بیا باهم باشیم من قبول کردم رابطه نداشتیم در شروف زدن بودیم بعد یه هفته گفت نمیخوام امیدوارت کنم ب آینده و رفت:)
تا رسید اول تیر ماه امسال من بش پیام دادم و اون گفت من نرم من موندم به پاش وارد رابطه واقعی شدیممم رابطه ای ک فکر نمی کردم جدا بشیم ولی دیشب دوباره….
من عاشقش هستم اونم آدمی نیست ک منو بازی بده ولی یه چی هست ک باعث میشه حرفاش تناقص دارع یه مدت میگ بمون بعد…
دیشبم نگفت برو گفت رفیق باشیم
ب نظر شما میشه از رابطه ب رفیق تبدیل شد؟؟
من دوسش دارم و عاشقشم از ۱۰ سالگی
تو این ۶ سال کلا تو ذهنم بود
بهش گفتم من تا ابد ب پات میمونم چ باشی چ نباشی…. بهش گفتمم اگر تا چند سال دیگ دوسم داشتی بیایم سمت هم
البته ی موضوعی دارم شخصیه شاید سمت کاری برمم ک مجبورمم نتونم تا چندسال دیگ منو ببینه ولی من میتونم حالا بیخیال
فقط میخوام بگممم عشق چیز عجیبه
احساس خوبیه انگار اینکه طرف مقابلت هیچ ایرادی ندارد ارع من دلم گرفته بود این داستانو نوشتم ک بگممم کاش هیچوقت عشق رو تجربه نکنین چون آدم رو نابود میکنه فقط دلم میخواد جایییی برم زندگی جدیدی رو شروع کنم چون هرجا میرم یادش میافتمم فلانجا زنگ زدم فلانجا فلان حرف رو گفتم و اینااااا کلا مراقب باشین دلتون نلرزه اونم تو ۱۰ سالگی ک تو سن کم شبا با ناراحتی بخوابی و مهراب گوش بدی آخرشم مث الان کلا هرکی از ته دل عاشق باشه باید بسوزه تو زندگیش کاش اون این پیاما منو میدید,🥲
سلام من دخترم و ۱۳ سالمه
کاملا میدونم چی میگی چون منم عاشق پسری شدم که این سو استفاده کرد و بعدش مامانتون فهمیدن و کات کردیم و من الان نابودم
من دارم می روم کلاس هفتم و ۱۱ ساله هستم و عاشق پسری شدم که ۱۱ ساله هست و داره می ره کلاس پنجم آیا بهش بگم دوستش دارم؟
عزیزم نگو چون خطر ناک هست هر لحظه احتمال عشق به دیگری را دارد بزار اون پیش قدم بشه
من پسری ۱۴ ساله هستم ، البته روبه ۱۵ دیگه کم کم 🙂
راستش یه دختری هست که از آشنا هاست و رو من کراش داره ، یک سال از من بزرگتره و حتی مستقیم بهم گفته منو دوست داره !، اما من حس خوبی نسبت بهش نداشتم و جوابی بهش ندادم چون قطعا رابطه یک نفره ، رابطه ی خوبی نیست و باید هر چه سریعتر تموم بشه که فرد آسیب روحی روانی نبینه (خصوصا اگه دختر باشه )
تو کلاس زبان هم یه دختر دیگه بود که رو صدام کراش زده بود و بهم گفته بود روت کراشم:)
خودم پشمام ریخته بود ولی بازم چون حس خوبی نسبت به این رابطه ها نداشتم و خودم هم حس خوبی نداشتم خیلی محترمانه بهش گفتم که ما به درد هم نمیخوریم و احتمالا زودگذر رو من کراش زدی 🙂 و ..
.. حالا من نمیخوام از خودم تعریف کنم چون خودم حالم از خودم بهم میخوره خصوصا تو این سن مزخرف که صورت چرب میشه و ۲۴ ساعته باید مراقب پوست بود 🙂
من نمیدونم که درک درستی از عشق دارم یا نه ، چون هنوز تجربش نکردم ، همیشه میترسیدم لو برم ، آسیب ببینم و ….
اما من خیلی دوست دارم این حس زیبا رو تجربه کنم (منظورم رابطه جنسی نیست ) منظورم رابطه عاطفی هست و پیوندی که بین دو فرد به وجود میاد و میتونه باعث حس هم بستگی و در مجموع اگه رابطه ، رابطه ی سالمی باشه ، یه حس فوق العاده بشه :(
من خودم رو خیلیا کراش بودم اما ، میترسیدم برم جلو .. یا نمیدونم ! خلاصه که یه جورایی پنهان میکردم
بنظر شما تجربه کردن این حس میتونه تجربه ی قشنگی باشه یا نَ :)؟
تجربه ای با خطرات زیاد
چه خطراتی مثلا ،:(؟
من تا الان معدلم ۲۰ بوده و افت تحصیلی هم نداشتم 😐
از اون ور هم برنامه نویسی میکنم 😐
فکر نمیکنم در یک رابطه درست ، خطری وجود داشته باشه ؟
کاش کسی که دوسش داشتم اینجوری میگفت که ما به درد همدیگه نمیخوریم و اون یه حرفایی زد داشتم از غصه میمردم
سلام
دخترم ۱۴ سالمه نزدیک به ۱۵
ممنون میشم تا آخرش بخونید و به سوالم جواب بدین
من مجازی با پسری آشنا شدم که از قضا همشهری مونه
مجازی رل زدیم.راستش تا قبل از اون عاشق نشده بودم میدونستم و میدونم که رل مجازی اشتباهه ولی خب حماقت کردم و…
همینطور که گفتم همشهری هستیم چند ماه ازم بزرگتره
هر روز چت میکردیم کم کم وابسته شدم
ولی فقط وابستگی بود
با خودم کاملا رو راستم
اولش یه حس وابستگی بینمون بوجود اومد
کم کم نسبت بهش احساس مالکیت که نمیشه گفت شاید یه غیرت دخترونه پیدا کردم
دوس داشتنم تبدیل به عشق شد
و میدونم عاشقم چون تحقیق کردم و کاملا مطمئنم
بدجور عاشقم
عشق قشنگیه ولی عذاب آوره
تا الان دو بار کات کردیم ولی باز به هم برگشتیم
بار اولشو که خودم خواستم کات کنم چون به نظرم اشتباه اومد
ولی برگشتم چون نمیتونستم اون همه دردو تحمل کنم
بار دومم که سر یه مسئله ای بود حالا که…
خیلی خوب میدونم سنم کمه و باید کنترلش کنم
نمیخوام باز دوباره از این حرفا بشنوم خودم همه چیزو متوجه هستم
اما چیزی که خیلییی اذیتم میکنه اینه که قبل من با یه دختره بوده که دختره رو دوسداشته
اگه عاشق دختره بوده باشه که امکان نداره فراموش کنه.گف دختره بهش خیانت کرده و دیگه دوسش ندارم و فلان…این برام ناراحت کننده س
.
.
اینکه حسم دو طرفه س رو متوجه شدم
بهم ثابت شد که واقعا دوسم داره
.
بهم میگه تا آخرش نمیتونیم همینطوری مخفیانه بچتیم.میگه بعد از سربازی میام خاستگاری و فلان
توی رویاس
رفتارش جوریه که انگار خیلی براش مهمم
غیرتی شدنا و اینجور چیزا
همش بحث ازدواج رو وسط میکشه
جوری که مثلا توی آینده ش منم هستم
خانواده هامون خیلییی با هم فرق دارن میدونم راه سختیو انتخاب کردم…
حالا سوال؟
این سوال رو فقط از اونایی که عاشق شدن میپرسم
به نظرتون دوسم داره؟
و اینکه آیا میشه واقعا نسبت به کسی که قبلا دوسش داشته دیگه حسی نداشته باشه؟؟؟!
نمیدونم تهش چی میشه
مشخص نیست
من زیاد رویا نمیبافم سعی میکنم تو واقعیت باشم
امیدوارم آخرش خوب باشه
از عشقش روانی شدم طوری که وقتی نیسمث افسرده هام
واسه خوشحالیم هر کاری میکنه
ولی بازم گهگاهی به شک میوفتم که نکنه…
به سوالام جواب بدین لطفا
ممنون میشم نظرتونو بگین
چون واقعا نمیتونم از کسی بین خانواده مشورت بگیرم فقط خدا خودش بهم کمک کنه این دلو آروم کنه
هیچی آخرش یه روزی میبرتت خونشون روز بعدش بای بای دیگه نمیبینیش😆
سلام. ببین دختر جون من یه پسر 17 ساله هستم. و درست مثل تو عاشق شدم. مطمین باش عشقتون دو طرفه هست و اون واقعا تورو دوست داره. اگه بهش فرصت بدی و تو هم به پاش بمونی مطمین باش بهترین زندگی رو باهاش خواهیم داشت. البته اکه پسره هوس باز یا عاشق کس دیگه ای نباشه.
سلام خبی من دخترم من 16سالمه ارع حسش به تو واقعی هستش چون همیشه میگن با اون پسری باش که حرف ازدواج باهات میزنه نه با اونیکه به فکر کارای کثیفه
خواهر عزیز مثل من نباشید
من پسرم ۱۶ سالمه با یه دختری در مجازی آشنا شدم که خیلی دختر جالبی بود چند ماه من عاشقش شدم در حالی که من ندیدمش بعد گفتم می خوام ببینمت اون هربار امتناع می کرد ولی روزی پسر خالم پیشم نشسته بود داشتم بهش پیام میدادم گوشی پسر خالم پیامک می اومد بعد فهمیدم پسر خالم سربه سرم گذاشته با اکانت گوشی دیگه و عکس دختر و ویس هاش با برنامه بود خلاصه خیلی حالمو گرفت
خواهر عزیزم لطفا مثل بنده نباشید شاید یکی داره شما را سر به سر میگذره یا اون پسر باشه اما فقط برای منافع شخصی دوست داره من که تا الان سینگل هستم و خوشحالم مثل بنده باشید.
وای خیلی بده درسته من سنم کمه ولی عشق واقعا ادم رونیست و نابود میکنه
من هم ۱۶ سالمه دارم میرم تو ۱۷ سالگی پسری عاشقمه و حتی به خانواده اش گفته و همش بهم میگع کی بیام خواستگاریت پسر خوب مهربان عاقل فهمیده هست حتی یک بار حرف رابط جنسی بهم نزده همش بهم پیام میده دیر جواب بدم زنگ میزنه خیلی عاشقمه
سلام من ماه ناز هستم ۱۲ سالمه عاشق پسر داییم هستم که با هم می رفتیم کوه و باهم بودیم اون منو خیلی دوست داره منم همین طور ولی می خام ازتون بپرسم که اگه جای من بودین که ۲ سال عاشق بودن و الان اون نسبت به من حسی نداره چکار کنم اگه ولش کنم میمیرم بنظرتون می تونه با دختر ۶ ساله رابطه داشته باشه
سلام دختر خانم برایت ارزوی موفیقت میکنم امیدوارم هیچکس مث من عاشق دلشکسته نباشه .به نظر من سن تو کمه فراموشش کن به تحصیل ادامه بده شاید تو دانشگاه با یکی دوست شی از اون بهتر بهترین را اینکه درستو بخونی بعد پشیمون میشی. من ۱۸ سالمه ۴ بار عاشق شدم الان عاشق یکی هستم که نمیتونم بهش برسم کاش عاشق نمیشدم
سلام. نمیدونم این نظرو می خونی یانه .ولی عشق مسخره بازی نیست که هر روز عاشق یکی باشی.عشق یکبار اتفاق میوفته .مطمعن باش اگر کسیو دوست داشته حالا اومده سمته تو.جالا بگذریم از اینکه مجازی هستید. اون عشق نیست دروغه و در واقع این حس رو اکثر نوجوونا تجربه خواهند کرد .چون نوجوونی یه سنیه برای اغاز .ادم مثل یه سیدی خام میمونه .بخاطر همین این اتفاق میوفته.برای مثال خوده من اکثر مواقع یه دختر بهم نگاه می کنه فکر می کنم دوسم داره عاشقمه.این چزا اتفاق میوفته و زودگذره .چرا چون هر چه ادم سنش بالاتر بره متوجه این میشه که عاشقی .پیراهن نیست. که یه دیقه یه بار عوضش کنی. امیدوارم موفق باشی ..
سلام من ۱۴ سالمه عاشق دختر همسایمون شدم که ۱۹ سالشه حتا نمیتونم یه لحظه ام بهش فکر نکنم به نظر شما چیکار کنم
داداش اینو جای دیگه ای نگو. اون پنج سال از تو بزرگتره. وگرنه فکر میکنن دیوانه چیزی هستی. به فکر اینجور چیزا نباش
یا خدااا..تو رو خدا نکن فک میکنن دیوونه شدی…خودت فک کن..پنج سال بزرگتر🤦
بچه ها تو نوجوانی این حس ها زود گذره من خودم وقتی 14 سالم بود عاشق یه نفر بودم در صورتی که وقتی میدیدمش قلبم وحشتناک تند میزد خواستم بهتون بگم تو دوره نوجوانی این اتفاق خیلی پیش میاد
مثلا
یه فرد بسیار خوشگل و پولدار که خیلیم دوستون داره را بزارین کنار کسی که دوسش دارین اگه قرار باشه یکی را انتخاب کنین کدومو انتخاب میکنین
کسی که دوسش دارم.
گور بابا عشق من پول می خوانم😂
حرف حق
فقط مانی و بسسس،
😐
سلام.من یه دخترم که ۱۲ و نیم سالمه.
دیروز که تولد یکی از دوستام بود،پسرخالشم اونجا بود.من تو تولدای قبلیه دوستم اونو دیده بودم.وقتی داشتیم با هم بدمینتون بازی میکردیم،آخرش که اومدیم استراحت بکنیم فهمیدم اون دوست داره با من وقت بگذرونه البته فکر کنم…
به نظرتون اون از من خوشش اومده؟
سلام من ۱۶ سالمه عاشق پسری شدم ک اوایل یعنی ۹ ماه پیش دوسم داشت یعنی به صورت مجازی استوری ابراز علاقه میکرد ولی الان یه روز عاشق یه روز فارق خیلی ناراحتم که انقد خودمو بخاطر کوچیک کردم و غرورم شکست اون بود که ابراز علاقه میکرد و من بخاطر رفتار های اون بهش علاقه مند شدم حالا خیلی مغروره البته الانم خیلی محترمانه صحبت میکنه ها ولی تاحالا نشده اون اولین نفر پیام بده البته ما حضوری هم همو میبینیم چون همسایمونه ولی فکر میکنم کسی دیگه هم تو زندگیش هس و دوسش داره چون بیو و پروفایل های عاشقانه میزاشت زمانی که ما من سر برخورد میکرد اصلا چرا هنورم ک هنوزه شمارمو پاک نمیکنه ۹ ماهه سیو کرده بخاطر همین چیزاس که نمیتونم فراموشش کنم از زندگی خسته شدم افت تحصیلی پیدا کردم من ک همیشه معدلم ۲۰ بود خیلی رفتاراش عجیبه
سلام من پسری ۱۴ ساله هستم عاشق یه دختری شدم که ۱۴ سالشه و توی کلاس زبانم هست و ما یه گروه واتساپ برای کلاس زبان داریم که اون دختره هم توش عضو هست و شمارش هم تو واتتساپ هست نمیدونم چجوری بهش بگم میترسم والدینم بفهمن میخوام بهش پیام بدم اما میترسم میشه کمک کنین.
نکنه تو کلاس زبان مایی😂
سلام من ۱۲ سالمه و با یک پسر رل زدم بعد چند روز مادرم متوجه شد و گوشیمو گرفت و دیگه نتونستم باهاش حرف بزنم تا که جای گوشیمو پیدا کردم و شب ها یواشکی باهاش چت میکردم ولی مادرم فهمید و گوشیو داد به پدرم و من دیگه نمیتونم باهاش چت کنم و احساس میکنم دلم براش تنگ شده . تورو خدا کمکم کنید بگین چجوری مادر و پدرم رو راضی کنم گوشیمو بهم بدن 😢
۹بهسون بگو و اگه میتونی و پولشو داری موبایل جدید بخر و شماره شو حفط هسی بزن تو موبایل جدیدت
سلام ممنون از مطالب مفید تون خیلی خوب بود من دخترم 12 سالمه
دقیقا 3 سال بود من عاشق پسر عموم شدم و هنوزم که هنوزه عاشق پسر عموم هستم هر وقت میخوایم جایی بریم اتفاقی همو میبینیم.که اینکه اونم منو دوست داره از نگاهش معلومه اما بهم هیچ وقت نمیگه دوست دارم من یه دختر درس خون همیشه تو هر کلاسی میرفتم شاگرد اول بودم منم که دیگه هیچی فعلا درگیرم.منم خجالتی نمیتونم بگم دوست دارم. ولی یه روز بهم پیام داد گفتش دوست دارم همش بهم پیام میداد وقتی میگفت. دوست دارم از خجالت آب میشدم.بابامم که از کارا بدش میاد وقتی که میفهمه میخواد منو بزنه. مامانم که کاری از این چیزا نه دخالت میکنه نه چیزی میگه. یک روز گوشی رو برداشتم رفتم تو اتاق درو نبستم. اون وقت بابام از این غذیه بو برده بود. تا اینکه وقتی درو قفل نکرده بودم زیر چشکی نگاه کرده بود که دارم چکار می کنم. اون وقت درو هل داد و اومد تو بعدش من ترسیدم دستو پام رو گم کردم. تا اینکه گوشی رو از دستم کشید. انقد منو کتک زد و تو گوشیم زد تا دیگه نزدیک بود گوشم پاره شه. گفت
هیچی نگو میدونم دوسش داری می دونم چه غلطی کردی.اون وقت مامانم از ترس بابام که کتکش میزنه چیزی نگفت. مامانم ترسیده بود داشت گریه میکرد که گفت شاید اتفاقی افتاده برام. در قفل شده بود مامانم نتوست بیاد تو،اون فقط منو کشوند برد گفت بار آخرت باشه من میدونمو تو فراموشش میکنه دیگه نمیخوام بهش فکر کنی فقط! اینو بدون اگه فراموشس نکنی من میدونمو تو😢اون فقط چن روز گذشت گفت فراموشش کردی یا نه؟؟ گفتم اره اما بهش دروغ گفته بودم که اره فراموشش کردم هنوز تو ذهنم درگیر بود اما الان که من12 سالمه
هنوزم که هنوزه دارم بهش فکر می کنم.ذهنم درگیره به مشکل بر خوردم.از دست بابام حالا ام که هر روز دارم اهنگ غمیگن گوش میدم دیگه اشکی برام مونده نه آهی اون موقعه که من 3 سال پیش عاشق شده بودم. هنوز نمیدونستم عشق چیه؟ اما الان میدونم چیه ؟؟؟ دردش خیلی بدددددهههههه منه دختر 12 ساله دارم نابود میشم تو رو خدا اگر میدونید جواب منو بدید. قبلا هم که میرفتیم خونه ای پسر عموم مامانش موافق بود گفت یک روز میام خواستگاری با پسرم اما من خیلی استرس و اضطراب داشتم الانم که نابود شدم خیلی استرس و اضطراب دارم.از عشق! خیلی درد میکشم تو رو خدا جواب منو حتما بدید چکار کنم؟؟؟؟😢
عزیزم این حسای نوجوونی زود گذره ، لطفاً فراموشش کن ، چون خودم بعد از اینکه عاشق یکی شدم ، افت تحصیلی داشتم اما تجدید نشدم ، اما نتونستم رشته تجربی بیارم ، چون معدلم 17:۵ بود ، بعد از دوسال و نیم ، بهم خیانت کرد و یه ساله و نیم نتونستم فراموشش کنم و تقریبا چهار سال از عمرم و الکی هدر دادم
سلام ممنون از سایت خوبتون من ۱۴ سالمه عاشق دختری که ۱۹ سالشه شدم حتا نمیتونم یه لحظه ام بهش فکر نکنم به نظر شما میتونم در اینده باهاش ازدواج کنم
سلام،من 13 سالمه و پسر هستم و که عاشق یه دختر 11 ساله تو تیممون شدم که از رفیقام کلا بدش میاد. بعد من الان گیر کردم که بین اون و رفیقم کدومو انتخاب کنم اخه رفیقمم عاشق همون دخترست ولی از دختره ازش بدش میاد منم این وسط گیر کردم که طرف کدوم باشم😐لطفا به دادم برسیددد!
خیلی بد اینجوری
بنظرم به دختر نگو دوسش داری و نزار رفیقتم بفهمه
بنظرم باید طرف رفیقت باشی این عشقا زود گذر ولی رفقات اینجوری نیست
یه جورایی داستانم شبیه داستانت هس و میفهمم چه بد
سلام من دخترم ۱۳ سالمه
حدودا ۱ سالی میشه عاشق ۲ پسر هستم که هر دو شون ۱ سال ازم بزرگترن هر دوشون رو دوست دارم خوشگلن و خوش تیپ یکی شون منو دوس داره هر روز میبینمش رل داره ولی منو بیشتر دوس داره همیشه باهم بازی می کنیم و من سعی میکنم بهش نزدیک شم روم نمی شه حسمو بهش بگم اونم بهم نگفته ولی از دوستام شنیدم لطفا کمکم کنین🌹❤
سلام،من اسم ابوالفضله،۱۴ سال سن دارم،خودم عاشقم ولی…
ببین اگه واقعا احساس میکنی اونم دوست داره سعی کن باهاش حرف بزنی یا کاری کن که بهت نزدیک بشه
بی خیال همه چی فقط خدا
دقیقا
سلام من ۱۵ سالمه عاشق یه دختر شدم از خودم ۱ سال بزرگتره به نظر شما چجوری بهش بگم
س من ۱۶ سالمه تقریبا دیگه ۱۷ راستش چند وقت پیش (۲ سال) عاشق یه دختر شدم فامیلیم قبل از اینکه عاشقش بشم هم خیلی همو میدیدیم…
راستش نتو نستم مستقین بهش بگم که دوسش دازم ولی فهمید تو مجازی خیلی با هم خوب بودیم تو وقتی هم که همو حضوری میدیدیم خیلی با هم خوب رفتار میکردیم تا اینکه دیگه گفتم بهش بگم دوسش دارم نخواستم جدی بگم یه جورایی طنز بهش گفتم ولی طوری جوابمو داد کلا نا امید شدم دیکه پیام ندادم تا نزدیک ۲ ماه پیش یه بهونه گیر اوردم بهش پیام بدم یه طوری پیام میداد که فکر کردم اشتی کرده ولی یکی دو روز بعد کاری کرد که کلا از عاشق شدن پشیمون شدم نمیگم دوسش ندارم راستش بعضی وقتا یه حرفی میزنم که به اون گفته بودم یا
حرفی که اون زده بودم میزنم یا میشنوم کلا اعصابم خورد میشه میدونم هنوز بچم و سنم پایینه ولی خوب نمیشه چهباید کرد دلمون پیشه کسی گیره که….
دختر هستم و از خانواده ای متدین. احساسی که به یک آقاپسری داشتم از ۱۵ سالگی بود و فهمیدم دو طرفه هست، دو سه باری با هم صحبت کردیم و عهد کردیم که اگر دیدیم این صحبت ها داره به گناه میکشه کلا همه چیو تموم کنیم. چهار پنج سال با هم در ارتباط بودیم در شبکه های مجازی و بعد یه مدت قطع شد رابطه مون. الان ۲۴ سال دارم و با ایشون ازدواج کردهم
اه. خوش به حالت کاش عشق های ماهم اینجوری بودن
حاجی چی میگی ؟:)
به گناه کشیده میشه حرفاتون
کاش مثل قصه ها همه به عشقشون میرسیدن و جزو اونا
سلام من چند روز دیگه میرم توی ۱۲ سال و تقریبا ۷ ماهه عاشق یه بازیگر شدم و من دخترم اون رفته تو۱۹ و ۷ سال و ۱ ماهو و ۲۴ روز ازم بزرگتره ولی خیلی فاصله داریم ولی من هدفم اینه بزرگ شدم بازیگر شم کلاسم ثبت نام کردم ولی دیشب دوستم بهم گفت اگه دیدت و ازت خوشش نیومد و …. خلاصه کلی ناامید شدم ولی هنوز عاشقشم دارم دیوونه میشم و نمیتونمم فراموشش کنم اصلا فکر فراموش کردنش خیلی سخته لطفا کمک کنید
به نظرم به حرف دوستت گوش نکن چون فقط داره بهت حسودی میکنه منم این مشکلاتو با دوستام داشتم بهشون اهمیت نده یا باهاشون حرف بزن و هیچ وقت از هدفی که داری نا امید نشو
اگه بازیگره خارجیه که خب احتمال ازدواج و رابطه تقریبا صفره اگه ایرانیم هست باز احتمالش کمه بهتره بهش فکر نکنی و از هر چیزی که تو رو به یاد اون میندازه دوری کن میدونم سخته من خودم نوجوونم ولی عشق یه طرفه به جایی نمیرسه. در موردش بشین فکر کن و نکات مثبت و منفیش رو بنویس. احتمالا کامل اون نمیشناسی از کجا معلوم واقعا ادم خوبی باشه ؟
سلام من ۱۳ سالمه و از برادر زن عموم خوشم اومده که پسر عمه ی بابام هم هست ولی خودش اینو نمیدونه سنش خیلی از من بیشتره ۳۱ سالشه اما خیلی جوون به نظر میرسه انگار ۲۰ سالشه و قبلا عاشق عمه ام بوده ولی خب عمه ام به اجبار خانوادش با یکی دیگه ازدواج کرده و از اون موقع مجرده
الان پرستار رسمیه و شرایطش هم خیلی خوبه
میدونم غیر ممکنه به هم برسیم اما نمیتونم فراموشش کنم خیلی پسر خوبیه
خودتم میدونی نمیتونی بهش برسی. پس سعی کن فراموشش کنی سخته ولی میشه اولش فقط سخته.
عزیزم شما خیلی جوونی که عاشق یه نفر با این اختلاف سنی بشی….لطفاً فراموشش کن….به این فکر کن که اصلاً میشه با این اختلاف سنی حتی کنار هم راه برین؟ مردم فکر میکنن اون آقا پدوفیله
فراموشش کن چون احتمالش صفره بهش برسی
منم وقتی ۱۳ سالم بود عاشق پسر عمم بودم که ازم ۱۲ سال بزرگ تره الان که بهش فکر میکنم خندم میگیره اون خیلی پسر خوبیه و دکترا داره و هنوزم باهم خیلی صمیمی هستیم ولی فقط به چشم فامیلم میبینمش
واقعا مسخرس این جور عاشق شدنا
سلام من یه دختر ۱۳ سالم تو اصفهان به دنیا اومدم و بزرگ شدم اما الان ۶ ساله به خاطر شغل بابام اومدیم تبریز دو سال پیش که رفتیم اصفهان دوست دوران کودکیم که فقط ۱۷ روز ازم بزرگ تره ازم خواستگاری کرد منم جو زده شدم و قبول کردم و یک سال و نیم به صورت مجازی رابطه ی مخفیانه داشتیم هفت ماه پیش ولم کرد و من بد جوری شکستم اما دیروز بهم پیام داده و گفته پشیمونه و هنوز دوسم داره راستش منم هنوز دوسش دارم اما دیگه نمیخوام وارد یه رابطه پنهانی بشم که حتی مامان و بابام هم ازش خبری ندارن اما خیلی اسرار میکنه خودم هم دلم میخواد که دوباره با هم باشیم . باید قبول کنم؟
به هیچ وجه
بهش بگو اگه واقعا میخواد باهات ازدواج کنه از خانوادت اجازه بگیره و بیاد خواستگاری
سلام.من 18سالمه تقریبا و عاشق معلم کنکورم شدم که21سالشه.میشه گفت ایشون هم به من ابراز علاقه پنهان و نامحسوسی کردن.خیلی همه چیزمون شبیه همه و بنظرم من ایشونو با تمام عیب هاشون دوست دارم.باید چی کار کنم؟میدونم هم که نمیخوام فعلا وارد رابطه بشم ولی واقعا بنظرم حیفه:)
سلام
پسرم و ۱۶ سالمه
تقریبا ۲ سال پیش با دختر عمم صحبت میکردیم و اونجا بهم اعتراف کرد که دوسم داره منم دوستش داشتم ولی بهش نگفته بودم ولی خودش اعتراف کرد.
تقریبا یه ۶ ماهی دیگه زباد صحبت نمیکردیم بعد چند وقت نامه میدادیم به هم چرت و پرت مینوشتیم زیاد چیز خواستی نبود.
ولی الان بعد دو سال یه نامه نوشته بودم که بپرسم دوسم داره یا فراموشم کرده
یه حس عجیبی دارم الان هم دلتنگشم هم سردرگم
جند وقتیه زیاد بهم نگاه نمیکنه وقتی میرم جایی که اون حس فرار میکنه حس میکنم یا ازم بدش میاد یا خجالتیه
حالا اون به کنار لطفا راهنمایی کنید که از روی خجالت اینکارو میکنه یا کلا دوسم نداره *در ضمن اون یک سال ازم کوچیکتره و مادرش از اینکه من دوسش دارم خبر داره.
و اینکه به این نتیجه رسیدم فعلا این کارا رو بزارم کنار تا ۱۹ سالگی که صاحب شغل و… بشم
نظر شما چیست؟
سلام
1:اکثر نظرات درمورد عشق به فامیل هست و ممکنه دلیلش فقط کمبود های روانی به دلیل سن بلوغ و نوجوانی و حس هویت جویی و ارزشمندی باشه
2: 70% داستان ها ساخته ذهن نوجوان ها هستند که این باعث می شود ضربه شدید تری بخورند
3:یه توصیه برای نوجوان ها
اینکه توجه داشته باشید اگر شما واقعا کسب رو دوست داشته باشید یا حتی عاشقش باشید الان اصلا به فکر روابط حتی از نوع عاطفی ساده نباید باشید بلکه باید با تحقیق و تجربه خودتون، تلاش کنید تا آینده ای پر از موفقیت بسپارید حتی شده از احساسات نسبت به طرف مقابل به جای افسردگی، به عنوان انگیزه ای برای تلاش و پشتکار نگاه کنید و مطمن باشید وقتی شما به خود آگاهی نسبی برسید و موفق شوید، او جز شما کسی را نخواهد
مگر اینکه اصلا جای عشق تنفر جریان داشته
اما الان نگاه کنید
حتی اگر اون فرد شما رو نخواهد، شما چقدر تونستید از آب گلآلود ماهی بگیرید و موفق شوید
4: فکر کنیم
سلام من چند روز دیگه میرم توی ۱۲ سال و دخترم الان تقریبا ۷ ماهه عاشق یه بازیگر شدم که رفته تو ۱۹ سال و ۷ سال و ۱ ماه و ۲۴ روز ازم بزرگتره و منم به بازیگری علاقه زیادی دارم و کلاس بازیگری ثبت نام کردم و میخوام بازیگر شم و روزی بهش برسم و خیلی توی فکرمه دیشب دوستم بهم گفت بیا فراموشش کن من گفتم نمیتونم گفت غیر ممکنه بهش برسی اصلا برسی از کجا معلوم ازت خوشش و بیاد و خلاصه کلی ناامید شدم ولی یه لحظه حتی چهره اش از جلوی چشمام دور نمیشه لطفا کمکم 🙏🏻
یه ورق، یه خودکار بردار، تکلیف خودت، آیندت، آرزو هات، اهدافت، عشقت، خواسته هات و….
رو مشخص کن
بعد اولویت بندی کن ببین واقعا چی میخوای
بعدش از بقیه به عنوان دلیل برای رسیدن به اون هدف زندگیت استفاده کن
بازم اول خدا، بعد خودت میدونی به داد خودت برسی
من که حقیقت رو نمیدونم. خدا میدونه
حالا نظر دادم 🔟
سلام من یه دختر ۱۴ سالم لطفاً کمکم کنید🙏🏻
چند وقت پیشا مادر شوهر ، عمم مرده بود و ما رفته بودیم سر خاکش ، چند دقیقه بعد دیدم یه پسر خوشگل ، خوشتیپ یا بهتره بگم همه چی تموم داره میاد سمت ما ها من همون لحظه قلبم خیلی تند زد یه جوری شده بودم که تا حالا نشده بودم .وقتی اومد واستاد جای مادر و پدرش فهمیدم این پسر رو یه بار تو تولد پسر عمه کوچیکم دیدمش خیلی فرق کرده بود با اینکه فقط یک سال ازم بزرگتر بود ولی خیلی قد بلند بود.
خلاصه که همش می دیدم به من نگاه میکنه منم که از خجالت داشتم آب میشدم دیدم که هوا هم گرمه از دروغ به مامانم گفتم میرم یکم آب بخورم . همین جور که داشتم میرفتم متوجه شدم داره میاد دنبالم ، تند تر قدم بر می داشتم تا رسیدم به آب خوری دیدم اومد واستاد کنارم و داشت یه شیشه عروسکی رو آب میکرد که فکر می کردم مال داداششه هواسم پرت بود که یک دفعه ازم پرسید اسمت ساراست نه؟
منم با مِن مِن گفتم آره
اون ماجرا گذشت
چند وقت بعدش ما رفتیم خونه مادر و پدر شوهر عمم اونم اونجا بود نشسته بود کنار یه پسر هم سن سال خودش منم رفتم کنار مامانم با استرس نشستم
یه ربعی گذشت که بچه کوچیکا رفتن تو اتاق بازی کنن منم که دیدم همون پسره داره بهم نگاه میکنه و خیلی ضایع است رفتم تو اتاق لبه تخت نشستم هی به گوشیم ور میرفتم یه دفعه در اتاق باز شد پسره به بچه ها گفت برن طبقه بالا بازی کنن ، تو اتاق فقط من بودم ، اون و یه ترس وحشتناک که الان می خواد چیکار کنه
یه دفعه دستام رو محکم گرفت و انداختم رو تخت و لبامو بوسید
داشتم میمردم وقتی دستام رو ول کرد سریع از اتاق رفتم بیرون کنار مامانم نشستم انقد هنگ کرده بودم که یادم اومد گوشیم تو اتاق رو تخته ، قفلش هم بازه
نفهمیدم کی اون یکی پسره هم رفت تو اتاق ، خواهر کوچیکم رو صداش زدم گفتم بهش که بره گوشیمو بیاره ولی از اون جایی که اون روز با هم لج بودیم گفت به من چه گوشی من که نیست خودت برو بیارش
هیچی دیگه با استرس اضطراب که باز الان حرکتی نزنه رفتم تو اتاق پسره بهم لبخند زد و از جاش پاشد منم تو دلم گفتم یا خدا می خواد چیکار کنه باز می خواستم برم سریع بیرون که دستشو گذاشت رو شونم گفت : صبر کن ، ببخشید دست خودم نبود از این جور چیزا بعد اون یکی پسره اومد گوشیمو داد بهم منم از دستش چنگ زدم رفتم بیرون
وقتی صفحه گوشیمو باز کردم دیدن تو تماس هاست دیدم یه شماره ناشناس روشه .
یه هفته گذشت که دیدم تو واتساپ همون شماره ناشناسه پیام داده فهمیدم همون پسره هست
به نظرتون الان باید چه رفتاری باهاش بکنم البته اینم بگم که منم دوسش دارم ولی هم به روی خودم و هم به روی اون نمیارم الان چیکار کنم؟
با سلام کلا دوست شدن در این سن با فامیل خوب نیست. اگر هم قصدشون رابطه جنسی که فراموشش کنید.
نمیدونم هنوز عاشق او پسری یا نه اما بهش نگو بزار خودش بیاد جلو اعتراف کنه عاشقته یا ازش بپرس حسی بهت داره یا نه چون در غیر این صورت میتونه کارش حوسی باشه یا فقط برای ی مدت کوتاهی عاشقت شده.
باور کن کسی داره اینو بهت میگه ک عاشق دو نفر همزمان شده یکی 5 سال بزرگ تره یکیش 3 سال اما……
خیلی مراقب خودت باش اول اینکه اون یه نامحرمه دومم از روی گفت ات اون یه آدم حوس بازه .
از نظر من ولش کن پسره ی ….. چرا تنهایی رو قبول نمیکنی ؟ من الان پسرم یه دوست پسر ندارم 😂🚬 میدونی یه احساس خاصی تو تنهایی هست که خدا به هر کسی نمیده !
سلام به نظر من حتی اگه ایشون هر چقدر هم شما رو دوست داشته باشه به هیچ عنوان اجازه نداشت که اون کار رو میکرد و نباید به خودش اون اجازه رو میداد ولی حالا که کرده به نظر من تنها یه حوس بازی بیشتر نیست.
اصلا سمتش نرو چون اون اصلا برای زندگی و عاشق شدن مناسب نیست. و حتما به پدر و مادرت اطلاع بده .
عجب پسریییی. واقعا چجوری خجالت نکشید اینکارو کرد. به نظر من اون یه هوس بازه. اگه عاشقش شدی مواظب باش چون ممکنه کار های دیگه ای هم باهات بکنه.
خوش به حالت
سلام
میشه کمکم کنید من قبلا به یکی علاقه داشتم و به طور غیر مستقیم بهش نشون می دادم ولی هیچ کاری نمیکرد و من بیخیال شدم
اما چند وقت بعد از اون اتفاق رفتارش عجیب شد الان همیشه خیلی دقیق به حرف های من گوش می ده همش به من نگاه می کنه همش بهم لبخند می زنه همیشه نزدیکم میشینه همیشه سعی می کنه باهام ارتباط فیزیکی پیدا کنه و همین اخیرا من و دوستم و اون هم با خواهرش داخل اتاقی تنهایی بودیم که یکهو اومد بغلم کرد (تا قبل اون من باهاش ارتباط فیزیکی نداشتم)
به نظرتون دوستم داره یا برای یه چیز دیگست؟
(شخصی هم که در موردش گفتم دختر هستند)
سلام من ی دختره ۱۴ ساله هستم. عاشق ی پسری شدم که خودش خبر نداره. وبعضی مواقع وقتایی که من بامادرم میرم بیرون اونرو میبینم. یا وقتایی که من کلاس زبان انگلیسی میرم می بینمش. اون بعضی اوقات منو میبینه . اسمش رو هم میدونم ولی سنش رو نه، من خیلی دوسش دارم و به او فکر میکنم من نمیتونم بهش بگم که عاشقشم .💔
لطفا راهنماییم کنید
با تشکر🙏
سلام من یه دختر ۱۴ ساله هستم که در مجازی با یه دختره اشنا شدم که ازم پرسید رلی یا سینگل منم گفتم دوست چثیدمه کنجکاوه گفتم سینگل گفت ایدیتو بدم به یکی گفتم نه خلاصه انقدر از پسره تعریف کرد که نگو ولی من بازم نخواستم ولی اون ایدیمو داد بهم پیم داد و گفت ایدیه شمارو مهدیه داده گفته دختره خوبی هستی منم گفتم گوه خورده گفت چرا انقدر عصبی سر بحث باز شد یکم حرف زدبم به دختره یعنی همون مهدیه گفته بود که من واقعا دوسش دارم بره چی مهدیه وقتی به من گفت من هی گفتم نمیخوام بعد یه رل واسه پسره پیدا کردیم من از حسادت داشتم میمردم که به پسره پیم دادم پایدار شنیدم داری رل میزنی که نزد بعد شیش ماه بهش گفتم که دوسش دارم و بهش علاقه دارم گیر داد به دوست بچگیام که چند ساله میخواد رل باشیم و هنوزم هست یعنی هزار بار بحث و دعوا کردیم الان یک سالو نیم شده که میشناسمش ولی هشت ماهم با هم نبودیم یعنی کلا قهر بودیم دعوام همش از طرف اون شروع میشه و سریع خدافظی ک
میکنه و هزاران بار بهم گفته گمشو مزاحمم نشو تو به من بد کردی و از این چیزا باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید ممنونم
سلام من دخترم و میخواستم یه چیزی ازتون بپرسم چند وقت پیش رفته بودیم خونه مامانبزرگم و مامانبزرگم رفته بود خرید مامان بابامم رفته بودن بیرون برای کاراشون چون ما کلا سفر کاری رفته بودیم اونجا و منو پسر عموم هم سرکار بود زنعموم هم رفته بود سفر خلاصه منو پسر عموم تو خونه تنها بودیم داشتیم با هم فیلم میدیدیم حالا فیلمشم بچگونه بود و منم هیچ حسی به پسر عموم نداشتم و حتی کمی ازش بدم میومد وسطای فیلم بودیم که پسر عموم یکدفعه منو چسبوند به زمینو بوسیدم منم که هنوز ویندوزم بالا نیومده بود و هنگ کرده بودم نمی دونستم خوابم بیدارم کاری نکردم در واقع میخواستم بکنمم نمیتونستم چون دستامو گرفته بود بعد که ازم جداشد تازه ویندوزم بالا اومد و میخواست دوباره ببوستم که سعی کردم هلش بدم ولی نشد دوباره بوسیدمو از روم بلند شد رفت رو مبل نشست منم رفتم دسشویی و بعد یه لیوان آب خوردم یه مدت بعد هم مامان بابام و مامانبزرگم برگشتن خونه اونموقع صبح بود و وقتی شب شد دختر عموم اومد پیشمون البته بگم دختر عموم و پسر عم. م خواهر برادر نیستن و دختر عموم دختر یه عموی دیگمه خلاصه اومد خونمونو بازی کردیم و میخواستیم بخوابیم که رخت خوابهارو انداختیم و من داشتم براش انابل تعریف میکردم و مو هامم عادت دارم موقع خواب میریزم بالای سرم چون بلنده و موقع خواب اذیتم میکنه پسر عموم که رو مبل نشسته بود و داشت با گوشی ور میرف اومد رو زمین بالای سرم نشست و موهامو ناز میکرد منم ازش میپرسیدم چیکار داری میکنی جوابی نمیداد منم ندید گرفتمشو یه مدت بعد خوابمون برد فرداش تو بازی نوبت افتاده بود به پسر عموم و باید یه یار انتخاب میکرد که با گروه مقابل مسابقه بدن منم نمیخواستم انتخابم کنه رفتم تو کمدش قایم شدم که انتخابم نکنه ولی اومد از تو کمد درم اوردو منو انتخاب کرد و بعد اون یجور مهربونی نگام میکرد موقع رفتن بت خونه خودمون که منو مامانم تو اتاق تنها بودیم مامانم گف با پسر عموت بهت خوش گذشت؟ منم گفتم نه گفت مگه تو از پسر عموت خوشت نمیاد؟ من گفتم ازش متنفرم رفتیم خونمونو یکی دوماه بعد رفتیم باغمون که دور تا دورش کوهه و شهری نزدیکش نیست و ادمایی که اونجا زندگی میکنن همشون فامیلای دورو نزدیکمونن با پسر عموم تنها رفته بودیم بالا کوه من و مامانمم کلا ترژ از ارتفاع داریم و من وقتی رسیدیم بالای کوه پایینو که نگا کردم سرم گیج رفت و حالم بد شد میخواستم بیهوش بشم که هم. نجا نشستم پسر عمومم که منو اونطوری دید دستمو گرفتو باهام حرف میزد که حواسم و پرت کنه میخواستم بدونم که من الان باید چه رفتاری باهاش داشته باشم؟
با سلام . بهتره در این سن که احتمالا نوجوان هستسد از رابطه عاطفی با این فامیلتون اجتناب کنید که احتملا ادامه رابطه به صلاح نیست و به رابطه جنسی ختم میشه. مهمه که منظورتون واضح به طرف مقابل بگید. موفق باشید.
ببین
اول از همه خوش به حالت
چیزای نداشتم تو این زندگی
خوب ببخشید داستان چی عشق
عشق عجیب نیست
عشق عشق عشق چیز بدی هم نیست ولی چیز جالب و خوبی هم نیست
اگه تو عشق ببری ک عالی
اما اگه ببازی قلبت خرد نمیشه از بین میره……………..
من خودم رابطه های زیادی داشتم و بدترینشون شکست عشقی اگه بیوفتی توش اعتمادد ب همه کم تر و کم تر میشه و راه نجاتتم اینکه یکی دستتو بگیره خلاصه
سنت زیاد نیست برا رابطه ی جنسی فیزیکی
چون خیلی روت تاثیر میزاره عزیزم
پس حتی اگه هم میخوای باهاش باشی تا سن قانونی صبر کن و تا اون موقع دوست باشید بدون رابطه عاطفی ب صلاحه خودتم هست
شاید باورت نشه اما من از تو هم کوچک ترم فقط 11 سالمه عاه
ولی این چیزی ک برات نوشتم حاصل درسایی که تو زندگیم یاد گرفتم هست حتی اگرم غلت باشه تجربه زندگی هر کی متفاوته پس حرکی ی راه حل داره و همشو میشه امتحان کرد
بدون بیشتر ادما از جمله خودم درکت میکنیم..
سلام من عاشق پسر داییم شدم من 13 سالمه واون کس که عاشقش شدم 15 سالشه 2 ساله عاشقش شدن خیلی دوسش دارم و روم نمیش بهش بگم عاشقت شدم عاشق باباشم شدم اگه اون تو عروسی زبونم لال تو پرس تو شادی نباشه اونجا اصلا بهم خوش نمیگذره کمکم کنید نمیتونم اسمم بگم چون شاید شنید بعد شر میشه
سلام من ۱۳سالمه و عاشق یک پسر ۱۵ساله شدم چند وقت پیش به من گفت که عاشقمه و منم گفتم عاشقشم تصمیم گرفتیم تا آینده برای هم صبر کنیم و میخوام بدونم که من به این عشق میرسم؟
والا علم غیب نداریم 😐🗿
سلام خب شاید اتفاقات زیادی تا اون موقع بیفته که قطعا نظرتون رو دچار تغییراتی میکنه پس به خودتون قول قطعی ندید
من 16سالمه و با یه دختره ۱۲ ساله رل زدم ولی نمیدونم کارم اشتباه یا ن لطفا کمکم کنید ممنون
معلومه کا کارتون اشتباههه! چرا کودکی و آینده ی یک بچه ی معضوم رو خراب می کنید ! شما خجالت نمیکشی اون جای خواهر کوچیکترتونه!
اون باید سرش گرن بازی و درسش باشه نه این چیزا هنوز بچست!
مطمئنا کارتون اشتباهه و این کارتو تموم کنین و به خدا توکل کنین که در آینده موفق باشید از لحاظ عاطفی..
سلام من دخترم ۱۳ سالمه من عاشق یه پسری توی مجتمعمون شدم اون خوش قیافست و همسن منه راستش من خیلی درس میخونم و اصلا وقت این چیزا رو نداشتم که با پسرا حرف بزنم و …. خلاصه بچه مثبت هستم تابستون امسال من با دوستم توی مجتمع میگشتیم که اونو با دوستاش دیدم و اولش اصلا بهش فک نکردم ولی کم کم که بقیه حرفشو میزدن و راستش اکثر دخترای مجتمع روش کراش دارن و منم بهش کم کم فک کردم و عاشقش شدم دخترای زیادی توی مجتمع دوسش دارن اما من به جوره دیگه دوسش دارم همش بهش فکر میکنم و همش دلم میخواد ببینمش اصلا باهاش حرف نزدم و تاحالا باهاش از نزدیک نزدیک حتی چشم تو چشم هم نشدم اما اون واقعا خوبه اولش زیاد بهش فکر نمیکردم تا اینکه یه روز به خواهرم گفتم من از این پسره خوشم میاد و اون شروع کرد برام تعریف کردن (خواهرم از من کوچیک تره ولی برعکس منه یعنی هرچقدر که من مظلومو مودب و درسخونم اون شیطون و زبون درازو…)
خواهرم برام تعریف کرد که : منو دوستم قایمکی حرفای اون پسررو شنیدیم که به دوستش میگه من عاشق یه دختری ام و اون مثل بقیه دخترای مجتمع نیست که با پسرا لاس بزنه و فقط دل منو برده .خواهرم میگفت دقیقا مشخصات منو داده به دوستش و مطمئنه که منم . خواهرم تعرف کرد که اون پسره همیشه درباره من به دوستش میگه و هی میگه : اره عشقمو امروز دیدم و …
و منم از اون شبی که خواهرم این حرفارو به من زد من عاشقش شدم بدجور همش میاد تو ذهنم
تا اونجایی که خواهرم و دوستاش میگن تا حالا با دو نفر رل زده ولی الان فک میکنم تنهاعه . راستش منم بعضی اوقات که میبینمش از نوع رفتار و نگاهش احساس میکنم که منو دوست داره ، الان دیگه باور دارم که دوستم داره و منم دوسش دارم
والدینم اونجوری نیستن که هی مراقبم باشن و گوشیمو چک کنن و عادی ان(: چون میدونن من اهل این کارا نیستم :))(( خیالشون راحته
من الان نمیدونم چیکار کنم نمیدونم با پسره صحبت کنم یا چی فک میکنم پسره برای اینکه میدونه من از اون دخترایی نیستم که قبول میکنم با پسرا باشم به من چیزی نمیگه
اخه تاحالا موقعیتی هم پیش نیومده
خلاصه من بدجور عاشقش شدم هر دیقه دارم بهش فکر میکنم از ذهنم نمیره بیرون ما هفته پیش قرار بود اسباب کشی کنیم و من داشتم کم کم دق میکردم از ناراحتی و دلتنگی که اگه دیگه پسررو نبینم چیکار کنم ولی خداروشکر همینجا نزدیک خونه ی پسره تونستیم به خونه پیدا کنیم و الان خیالم راحته ،یعنی در این حد
الان واقعا نمیدونم چیکار کنم روشو هم ندارم که بخوام به پسره بگم واقعا نمیدونم چیکار کنم ولی فراموشش نمیتونم بکنم
لطفا راهنمایییم کنین ممنون🙏
به نظر من که رفتار هاتو یه جوری کن که به دونه دوسش داری ولی بهش نه گو تا خودش میاد میگه
سلام من ۱۱ سالمه و از ۸ سالگی عاشق پسر دختر خالم که الان ۱۷ سالشه شدم و ازتون یه کمک می خواستم
چون من واقعا برام خیلی سخته که برم و احساسمو بهش بگم و چون که مامان و بابام روی رابطه و رفتار من با پسرا خیلی خیلی حساسن به اونا هم نمی تونم بگم و چون داداشم با اون دوست صمیمیه تقریبا هر ماه یه بار می تونم ببینمش و چند بار که باهاش تنها بودم سعی کردم بهش بگم ولی نشد. واقعا باید کنم به نظرتون ؟
خیر
سلام به نظرم شما اگه الان بگین به کسی مطمعن باش بهت میگن سنت کمه همینطور که به من گفتن یکم دیگه بزرگ تر که شدید شاید دیدی اون هم عاشقتون بود حداقل بزار ۱۸سالت شه میدونم سخته ولی طاقت بیار بعد اگه پدرتون زیاد عصبی نیس به پدرتون بگین ولی اگه مادرتون زیاد عصبی نیس به مادرتون بگین اگه هم با داداشت راحت تری به ایشون بگین با هر نفر از اعضای خانواده راحت تری بهشون بگو بعد کم کم به بقیه البته ممکنه بعدش هم مشکل دیگه ای پیش بیاد ولی سعی کن براشون بجنگی البته اکه عاشق واقعی بودی و حست از بین نرفت البته نظر خودتون خیلی مهمه من اینجوری به شما پیشنهاد میدم
عزیزم واقعا شما سنت خیلی کنه کلا نمی تونی مفهوم عشق رو بفهمی شاید پسری که الان دوسش داری بعد چند سال ازش متنفر بشی چون تو این سن احساسات بر منطق غلبه می کنه
سلام من ۱۶ سالمه از ۱۲ سالگی عاشق دختر عموم شدم اون ۱سال از من کوچیک تره
اما اون ۷ سال پیش به من گفت عاشقمه اما اون موق بچه بودیم من خر گفتم نه ولی الان خیلی عاشقشم دیوانه وار اما اون از اون موقع اخلاقش
خیلی تعقیر کرده خیلی میترسم بهش بگم
چون اگه به کسی بگه به معنی واقعی کلمه اباد میشم شما بگید بهش به گم چه حسی دارم
اگه هیشکی نفهمه و مطمئن باشی اونم به کسی نمیگه و در آینده هم کسی متوجه نمیشه بهش بگو اما حد و حدود را رعایت کن که مورد توجه دیگران قرار داده نشی و هم گناه نکنی
سلااام
من یک دخترهستم 12سالمه😊 من عاشق یک پسری شدم💏ک پسرخاله امه، اون۱۴ساله شه😇هرموقع می بینمش یا فکرشو می کنم بیشتر عاشقش می شم😷
ب دوستمم گفتم ولی.. کمک زیادی بهم نکرده چون تو فامیل شون پسر ندارن و خوشش از پسرا نمیاد😱اوممم ی بار تو واتساپ ی استوری گذاشتم ک چندتا شیشه بود نوشته بود ب کدومش نیاز دارین پسرخاله ام جواب داد گفتش همدم😃 نفهمدیم منظورش چی بود ولی احساس کردم اونم ی حسی بهم داره ولی… من با ی کلمه این احساس و نمی تونم قطعیش کنم اوممم ولی امیدوارم ب خاطر سنم نباشه
چون من دوسش دارم😘💏
عزیزم وقتی عاشق یکی میشی هر کاری میکنه هر حرفی میزنه فکر میکنی اونم عاشقته باور نکن توهمه
منم تجربش کردم😂
سلام من 11یا دوازده سالم بود تو کلاس زبان عاشق یه دختری شدم هر روز بهش فکر میکردم اما نمیدونم اون منو دوست داشت یا نه تا چند وقتی به این فکر افتادم تا عشقمو بهش بگم تا 1سال نمیتونستم فراموشش کنم و کم کم دیگه داشتم از خودم متنفر میشدم و از خودم بدم می اومد و خشم جای عشقمو گرفت و یادم رفت
سلام من ۱۶سالمه و دخترم من از ۹سالگی عاشق پسر عمم بودم اما اون موقع نمیفهمیدم عشق چیه فک میکردم یه حس بچگانه زودگذره ولی رفته رفته این حس پر رنگ تر شد و من بیشتر عاشقش شدم و خیلی روش حساس بودم اما از دور کنترلش میکردم و میدونستم که به هیچکی علاقه مند نیس بعد نوروز سال قبل به دختر داییم که خیلی باهاش صمیمیم گفتم که بهش بگه دوسش دارم و اون گفت وهیچ مخالفتی نکرد و ما باهم رل زدیم حدود سه ماه رل بودیم ولی من اون موقع گوشی نداشتم بعد اون رفت سربازی و من گوشی خریدم بعد حدود یه ماه رل بودیم یبار که داشتیم چت میکردیم گفت ما هیچوقت نمیتونیم بهم برسیم و کات کردیم و گفتم دیگ پیام نده ولی اون بازم هر چند وقت پیام میداد بعد یه شب کلی چت کردیم کلا با هم دیگ تموم کردیم بعد اون پیام نداد تا اینکه اون نامزد کرد من به ظاهر میگفتم دوسش ندارم ولی از قلبم خیلی دوسش دارم تا اینکه یه روز بعد نامزد کردنش دیدم بهش محل ندادم خواست سلام بده روشم نگاه نکردم و با یکی رل زدم اونو خیلی دوسش دارم ولی خاطرات پسر عمم هم نمیتونم فراموش کنم بیشترم بخاطر اینکه پسر عمه مه و همیشه میبینمش کمکم کنید بتونم فراموشش کنم چند روز دیگ نامزدیشه داره جلو من عروسی میکنه اصلا حالم بد میشه بهش فک میکنم
سلام من دخترم و ۱۳ سالمه و تقریبا یه ۲ ماه پیش با یه پسره رل زدم که ۱۴ سالش بود ،خیلی بهم ابراز علاقه میکرد و عشقم صدام میکرد ، من اولش باور نمی کردم که اون عاشقمه و بعدش باور کردم و خودمم دیوانه وار عاشقش شدم . بعد یه ۲ یا ۳ هفته دیدمش و رفتیم یه جای خیلی خلوت ، گفتنش خیلی سخته ولی بهم دست درازی کرد…الان فکر نکنید من خواستم !اصلا اینجوری نیست من اونجا داشتم گریه میکردم و سعی میکردم از خودم دفاع کنم اما اون کار خودش رو میکرد …! می خوام روراست باشم و حقیقتو بگم که برای شما پیش نیاد ، اون حتی دست کرد تو یقه ام ! دخترا تورو خدا زود اعتماد نکنید! خیلییییی خطرناک هستن بعضی از پسرا
من بعد این اتفاقا هنوزم دوسش دارم و هر روز بخاطر دلتنگی گریه میکنم
ما الان کات کردیم چون مامانم و مامانش فهمیدن!
این پسر میتونست کارای دیگه هم بکنه با من ! پس به همه اعتماد نکنید و با روح و جسم خودتون بازی نکنید.
من دختر ۱۲ سالم من عاشق پسر عموم که ۱۸ ساله است شدم
سلام من پسری 15 ساله هستم از یکی خوشم اومده به نظرتون به خونواده اطلاع بدم ؟
نه
سلام هنوز سنت خیلی کمه اگه به کسی بگی بدون شک بهت میگن بچه ای همینطور که دارن به من میگن پس شما اشتباه منو تکرار نکن صبر کن بزرگ تر شی و اگه دیدی واقعا حست واقعیه و طرف دوست داره به خانوادت بگو البته نظر خودتون مهمه دخالت نکرده باشم
بشین پیش خانواده ات بگو مادر یا پدر به مادر بگی بهتره بگو من میدونم سنم پایینه ولی فکر کنم دارم عاشق و احساساتی میشم میشه بهم مشاوره بدین بزار تا اونا بگن قبل این حرفات بهترین برخوردو با خوانوادت کن به مدت چند روز تا هم عاشق شدنتو بروز بده هم عاقل شدنتو
سلام چون سنتون کمه قطعا مورد سرزنش و تحقیر قرار میگیرن حالا بستگی به خانوادتون داره که همراه باشن و بتونن درکتون کنن یا نه ولی اگه اصلا لجوج و غیر قابل صحبت کردن باشن به خودتون ضربه میخوره پس شرایطو بسنج.
این حسا زود گذره من خدم با ینفر بودم ک میگفتم این بره میمیرم اما الان حتی اسمشم یادم نی
باهات موافقم عشق در نوجوانی ناپایدار سعی کنید وقتتون رو تلف نکنید ولی یکی مثل من عاشق واقعی میشه من از ۱۴سالگی عاشق همسرم بودم و تا الان که ۳۵سالمه عاشقشم مواظب روابطتون باشید رابطه دوست دختری و پسری خیلی خطر نامه توصیه می کنم سمتش نرید
ولی خب منکه باهم فامیل هستیم و از سه چهار ساله دوتامون عاشق همیم با اینکه انقدر داریم سختی میکشیم باز هم روز به روز بیشتر همو دوس داریم و عشقمون واقعیه من تحقیق کردم که میگم واقعیه حسم چیکار کنم
سلام دوستان میشه کمکم کنید
من پسری 13 ساله هستم که از دوازده سالگی عاشق یه دختری شدم که خیلی از چیز هامون مثل همه مثلا ماه تولدمون، گیم مورد علاقمون، سلیقمون و…
من یک سال ازش بزرگترم
من قبل از اون عاشق یه دختری بودم که متوجه شدم هوسه
من خیلی چیزا در موردش میدونم (مثلا میدونم قبلا با یکی بوده ولی کات کردن، شمارشو دارم ولی چون خودش اینو نمیدونه بهش پیام نمیدم، محل زندگیشو میدونم، میدونم چند سالشه، روز تولدشو میدونم و…)
همش تو فکرشم اصلا نمیتونم از فکرش در بیام و در مورد اون مقالهای که در مورد عشق یا هوس نوشته شده بود رو خوندم و من هم یه کاری براش کردم که شاید بقیه پسرا منو مسخره کنن ولی اصلا اهمیت نمیدم من برای اون کردم
یه چیزی من رو خیلی نگران کرده من برای درسش این چند وقت خیلی بهش کمک کردم و چند روز آخر مریض شده بود هر روز حالشو ازش میپرسیدم خیلی مهربون بهم جواب میداد حال منم میپرسید ولی آخرین بار که ازش پرسیدم فقط گفت خوبم بعد رفت
خیلی نگرانم کمک کنین لطفا
سلام عزیزم این حس های عاشقی از سن 12 تا 15 سالگی عشق های زود گذر هستن که تو اون سن شما هر دختر خوشگلی ببینید عاشقش میشید
ممنون بابت پاسخگویی تون
بله این رو میدونم و تجربه کردم اما این بار فرق داره و یک حس دیگه نسبت بهش دارم
من الان حدود 6 ماه میشناسمش و حدودا بیشتر چیز هارو در موردش میدونم
(ما سلیقمون، ماه تولدمون، نوع حرف زدنمون، رفتار با دوستامون، نمرات درسیمون و… مثل همه یعنی یه چیز خیلی عجیبیه)
(حتی این اخیرا من به خاطر درسم میخواستم یکم کمتر تو یه گیمی آنلاین شم و فردای اون روز رفتم که اینو توی توضیحاتم بنویسم که دیدم دقیقا همون روز اون هم مثل من به خاطر درس نوشته که کمتر آنلاین میشم یا حتی یک بار دیگه که من توی یه ساعتی از شب آنلاین شدم و دیدم که اون هم همون موقع آنلاین شده)
باورم نمیشه که آنقدر شبیه به همیم
حالا یه سوالی داشتم که در کامنت قبلی گفته بودم که آخرین بار دیدمش یجور دیگه رفتار میکرد خیلی نگران شدم و احساس کردم یکم ازم دور شده احساس خیلی بدی دارم حتی باز هم بعد اون برای یه کار دیگه رفتم پیشش و باز هم مثل قبل باهام رفتار نکرد ولی نکته عجیب اینجا هست که من در یک جا بهش پیام دادم (که دختر و پسرای دیگه هم اونجا بهش پیام دادن) برای همه ی دخترا قلب گذاشت، برای پسرا فقط گفت ممنون اما برای یک پسر دیگه (که یک چیز جالبی نوشته بود) قلب گذاشت:( و برای من هم (که متن خیلی ساده ای نوشته بودم) یه ایموجی لبخند و گل گذاشت
من هنوز بهش نگفتم دوستش دارم کی بهش بگم؟
چون تولدامون نزدیک همه و ۱۲ روز فاصله داره به نظرتون ۶ روز از تولدش گذشت بهش بگم؟
خواهش میکنم جواب بدید
کامنت بالایی هم برای منه و این ادامشه
بهش بگو
سلام من در فضای مجازی با ی پسری اشناشدم ک ۳سال ازخودم بزرگتره من۱۶سالمه من خیلی دوسش دارم حسمون دوطرفه هس مایکسال پیش باهم رل بودیم امابنا ب دلایلی مجبورشدیم کات کنیم و بعداز۹ماه دوباره اومدوگفت نمیتونم بی توزندگی کنم و اینا و الان ۲ماهه ک رل زدیم خیلی مهربونه خوشگل و خوشتپه پولداره اخلاقش عالیه سوال من اینه ک ایامیشه مجازی عاشق شد؟ایاعشق مجازی واقعی هس یا نه؟لطفا کمکم کنید ک اگ عشقمون واقعی نیس فراموشش کنم
سلام من عاشق دختر خاله ام شدم من 16 سالمه اون 15 سالشه ولی نمیدونم اون عاشق من شده نمیدونم چیکار کنم ؟
برو بهش بگو ک دوسش داری عاشقش شدی
سلام من ی پسر ۱۵ سالم عاشق ی دختر ۱۵ ساله بودم که خیلی با هام خوب بودیم همیشه باهام حرف میزدیم الان ۲ روزه ک مُرده
اگ باباش ببینه سر قبرش میرم باهام دعوا میکنه هر شب میرم سر قبرش گریه میکنم دارم دیوانه میشم. 💔💔💔😔😔
عزیزم😔
😔💔😭
😔😔😔😔😔😔یکی بگه چه کن از فکرش درام
داش ناموصا ناراحتم کردی تاحالا چنین چیزی رو ندیده بودم😔
😔💔 به مامان بابام گفتم میگن ….
فراموشش کن
همش ب فکرم هستن دارم دیوانه میشم ی راه حل بدید هر روز سر قبرش خودم میزنم 💔😔😔😔😔😔
عزیز دلم..
خود زنی و آزار رسوندن به خودت نمیتونه اون دختر و برگردونه..
مطمئن باش اون جایی هست که باید باشه..
اگر به خدا اعتقاد داری بدون که خدا آرامش و امنیتِ همه خلایقش رو فراهم میکنه..
اگر هم به خدا اعتقاد نداری..
باز هم اینو بدون که نه زندگی و نه مرگ کسی بی دلیل نیست..
با حالِ روحیِ خوب و آرامش برو..
اما بهتره خیلی نری و ذهنت و درگیرش نکنی..
چون اینطوری نمیتونی تلاش کنی و موفق بشی تا روح معشوقت خوشحال باشه!
ای وااای عزیز دلم خدا رحمتش کنه ناراحت شدم😔🖤
وای!! 😖😢خدا رحمتش کنه
بمیرم برات😔
حتما حتما به یک روانشناسِ متبحر سر بزن پسر خوب
سلام من ۱۵ سالمه جنسیتیم دختره اولین بار که عاشقش شدم ۷ سال پیش بود و فقط اون موقعه یه بچه بودم و زود فراموش کردم اما بعد ۷ سال دوباره عاشقش شدم اون ۲۹ سالشه و پسر عممه سرش خیلی حساسم فکر اینکه الان دختری کارشه یا دست کسی بهش بخوره اعصابم میده هرشب گریه میکنم براش هرشب باهاش چت میکنم و میخوام بهش بگم ولی نمیتونم دلم هر ثانیه براش تنگ میشه
به نظرتون چجور احساساتم رو بهش بگم؟ لطفا کمکم کنید که حال خوبی ندارم
بهش غیر مستقیم بفهمون
مثلا حساسیت روش رو بهش نشون بده
بهش غیر مستقیم بفهمون
مثلا حساسیت روش رو بهش نشون بده
سلام وقتتون بخیر متولد ۱۳۸۸ هستم جنسیتم دختره پدر و مادرم طلاق گرفتن در حال حاضر من با مادرم زندگی میکنم و خانواده همسر مادرم تصمیم گرفتن منو به برادر شوهر مادرم بگیرن ولی من راضی نیستم چون خیلی اختلاف سنی داریم و هم دوسش ندارم بعد زن برادر شوهر دومی مامانم یه برادر داره که متولد ۱۳۸۱ هستش منو دیده و خوشش اومده ازم منم از اون خوشم اومده و به خواهرش گفته که شمارمو بهش بده ولی خواهرش گفته نمیشه مادرش ناراحت میشه و حتی اونو به برادر شوهرم میخوان ببینم چی میشه بصبر بعد من موضوع بردار شوهر مادرم نخواستم زن برادر شوهر مامانم به مادرش گفته برای برادر شوهرم زن میخوان بعد اینکه داداشش این حرفو شنیده بهش گفته دیگه شمارشو بده گفته هنوز وایسا ببینیم چی میشه حالا خانواده شوهر مامانم فک میکنن من به برادر شوهر مامانم اوکی دادم بعد خودم به زن برادر شوهر مامانم پیام دادم و گفتم که از داداشش خوشم میاد بعد گفت تو که اونو تو گوشی دیدی گفتم آره ولی اتفاقی هستش گفت این موضوع برادر شوهرم هم هست اگ نبود یه جور دیگه حالا من چیکار کنم که بعد از تحصیلم باهاش ازدواج کنم یعنی اونم ب این زودی ازدواج نمیکنه یعنی چند سال میکشه که شرایطشو داشته باشه از چه طریق به پسره بگم که دوسش دارم یا اصلا خواهرش راضی هست لطفا جواب بدین
ناموصا خودت قاطی نکردی 😂😂😂😂
👍👍👍👍
ترجمه پلیز🤣
تو الان باید به فکر ایندت باشی….:)درستو بخونننننننن تا به یه جایی برسی سنتم اصلاااا مناسب ازدواج نیست😐😐😐
بابانفهمیدم اسن
سلام وقتتون بخیر من ۱۵ سالمه جدیدا انگار ب
یشتر پسرایی که میبینم ازشون خوشم میاد اصلا یه حس خاصی نسبت به پسرا پیدا کردم انگار یه موجود ناشناختن برااام و همش تو فکرم بهشون فکر میکنم و کاملا گنده شدن و دارم دیوونه میشم تو ذهنم دیگه نمیتونم دیگه خسته شدم همش فکر این و اون یبار عاشق این یبار عاشق اون نمیدونم چیکار کنم فقط میخوام از این وضعیت درام میخوام تو ذهنم فکر هیچ کس نباشه چیکار کنم؟
من از ۱۱ سالگی خوشم میومد از یکی از فامیلامون اخه باحال بود منم خوشم میومد اما الان بزرگ تر شدیم و من مطمئعنم بخاطر سنمه اخه از وقتی رفتم تو ۱۵ سالگی خیلی بهش فکر میکنم خیال میکنم باهاش ازدواج کردم 😂😂خلاصه کلی رویل میبافم و با خودم میخندم هر وقت خواهرمم میبینه منو میگه به چی فکر میکنی خجالت بکش 😄😄 تازه من یبار انقد رپرو بازی در اوردم به مامانمم گفتم 😐مامانمم گفت از کجا معلوم بهش دختر بدم تازه اون بد بخت ۱ سال از من بزرگ تره خلاصه تصمیم گرفتم این احساس الکی و بچه گانه رو ترک کن وقتی داستان های شما رو خوندم پشمام ریخت 😁 فهمیدم خیلی ها مثلا منن و مطمئنن بخاطر سنه خشگلا زیاد خودتون رو در گیر نکنید انشاالله به موقعش 😉😉 آرزوی خوشبختی برای نواجوانان و اینده سازان آینده کشورم ❤
سلام خوبی ؟ . میشه بگی در هفته چند بار بهش تکست میدی و میری پیشش . آخه منم مثل تو ام و نمیتونم فراموشش کنم
سلام میشه بگی چجوری مدیریتش کردی و چند بار در هفته میبینیش . میاد خونتون خودش؟ . آخه منم مثل تو ام . نمیتونم از فکرش در بیام
سلام خوبی ؟ ، میشه بگی چند بار در هفته میبینش آخه منم مثل تو همش تو فکرشم
باهاش چت هم میکنی؟
منم همینطور😂
به نظرمنم اره
سلام من۱۴سالمه و دارم میرم داخل۱۵سال و من عاشق یک پسری شدم که دقیقا یک سال و چند روزی ازم بزرگ تره البته این عشق از سه چهار سال پیشه و هم اون منو دوس داره و هم من اونو دوس دارم یعنی عشق دو طرفس ولی بدبختی اینجاس که یکی از فامیلای دورمونه و اخلاق مامانش اصلا خوب نیس دختر خاله منم عروس ایشون هستن و پارسال که دختر خالم عروس شده بود ماهنوز باهم بازی میکردیم تا اینکه یک روز برای من یک خواستگار پیدا شد و به اصرار داییم قرار شد بیاد ولی وقتی که مرتضی شنیدش خیلی ناراحت شده بود و برای همین عشق بین ما دو تا اشکار شدش و مامانم فهمید به من گفت باید فراموشش کنم ولی خب من چون عاشق واقعی هستم خیلی تحقیق کردم که میگم عاشق واقعی هستم و مرتضی هم همینطورتا امسال همش مامانم میزد تو سرم که چرا بهم نگفتی ولی من دقیقا همون روزا تو فکرش بودم که به مامانم بگم ولی با این برخورد مامانم امسال میدونستم اگه بهش بگم مامان من نمیتونم فراموشش کنم و باهاش یک رابطه ای برقرار کردم خیلی عصبانی میشه ما امسال از طریق فضای مجازی توی یک گروه خانوادگی که دختر خالم تشکیل داده بود و شوهر دختر خالم یا داداش مرتضی هم بودن و فقط ما چهار نفر بودیم و دختر خالمو شوهرش هم میدونن که من مرتضی رو دوس دارم و داخل اون گروه بهم حس مونو گفتیم تا یک شب مامانم گوشیمو دید و دعوام کردو بهم گفت دیگه باهاش رابطه برقرار نکنم دختر خالمم تحدید کرده که دست از سر من برداره فکر کرده که دختر خالم منو وادار کرده که عاشق مرتضی بشم ولی این فکر مامانم اشتباه هست و ما خودمون از اول همو دوس داشتیم الان نزدیک یک ماهه که مامانم باهام دوباره سر سنگین شده و همش تحدیدم میکنه اگه فراموشش نکنم به بابام میگه و اگه بابام بفهمه منو میکشه من انقدر زجر کشیدم که توی این یک ماه چند بار پشت سر هم مریض شدم و یک بار که انقدر حالم بد شد تا لب مرگ رفتمو برگشتم الان هم خیلی حالم بده هم افسرده شدم و هم مریضی جسمی گرفتم البته من به مامانم حق میدم که قبول نکنه چون اول که مامانش خیلی اخلاقاش بده و اگه من عروسش بشم دست از سرم برنمیداره و اذیتم میکنه ولی من با این کنار میام و برام مهم نیس و یکی اینکه وضعیت مالیشونم خوب نیس ولی خب ماهم وضعیت مالیمون خوب نیس ولی به نظرم مامانم زیادی داره خود خواه میشه همش میگه اونا در حد ما نیستن تو لیاقطت بیشتر از ایناس حتی هزاران بار گریمو دیده دیده که دارم ذره ذره آب میشم ولی اگه بخام یکم حرف بزنم میگه تو زبونت داراز شده حتی نمیتونم بگم مامان شما در مورد من دارین اشتباه فکر میکنین من یه دختر بد نشدم همون دختر قبلم همش احساس میکنه من چشم دنبال پسراس و همش بهم تیکه میپرونه دیگه دارم دیوونه میشم هم من و هم مرتضی دوتامون حالمون اصلا خوب نیس لطفا بگین دیگه باید چیکار کنم و چجوری با مامانم حرف بزنم که دست از اذیت کردن من بکشه اصلا مامان من اخلاقاش اینجوری نبود که یهویی عوض شد بعضی موقع ها تو دلم میگم شاید من بچه واقعیشون نیستم که ایمجوری باهام برخورد میکنن ولی الان مامانم داره هر کاری میکنه که منو منصرف کنه حتی دیگه به مرتضی گفتم فراموشم کن و وقتی فهمید که برای چی گفتم گفت اشکال نداره من تا تهش باهات هستم انشاالله که مامانتم راضی میشه تازه هنوز مامان خودش نمیدونه اگه مامان خودشم بفهمه شاید مث مامان من بد برخورد کنه ولی میخام وقتی مامان من راضی شد قبل از خدمت آقا مرتضی به مامانش بگه که عاشق شده و بعد بره خدمت که خیالمون ازاین بابت راحت باشه چون اگه خیالش راحت نباشه نمیتونه تو خدمت طاقت بیاره لطفا شما هم نظرتون رو بگید چیکار کنم
ایشالا که بهش میرسی منم به اونی که میخوام
helloمن ۱۶ سالمه و ۲۵ تا رل دارم اما بین اینها فقط از یکیشون خُشم میاد و اونم منو دوس داره ولی نمیدونم جرا ب من اعتماد نداره و مدام گوشیمو چک میکنه درحالی ک میدونه جز خودش با ۲۳ نفر دیگه هم تو رابطه هستم
کم کم داره رفتارش با من عوض میشه و روز ب روز نسبت ب من بی میل تر میشه
ترس از دست دادنش داره منو دیوونه میکنه
میشه که کمکم کنید از نگرانی در بیام و دوباره
توجهش رو ب خودم جلب کنم؟
ممنون میشن
من ۱۶ سالمه و ۲۵ تا رل دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تو باس همه اونا رو کنار بزاری و فقط اونی ک دوس داری رو نگه داری و بهش بگی دکمه همه رو زدم اینجوری دوباره عاشقت میشه
دل جای یک نفرع
فقط به عنوان یک دختر ۱۲ ساله که روحیات دختر ها رو میدونه میتونم بگم متاسفم برات
سلام من مهناز هستم نگاه کن من خودم عاشق کسی هستم که به من بی اعتناع هست ولی دوست عزیز شما ۲۴ تا رو ول کن و با یکی باش
25 تا رل داری😕
تو داری احساسات اون رل های دیگت رو پای مال میکنی
یکم به اونا فکر کن که بعد چه مشکلاتی براشون پیش میاد
حالم از امثال شماها بهم میخوره
واقعا ک…
همیشه یادت باشه اونی که بهت اعتماد میکنه یه قدم بالاتر از اونی هست که دوست داره پس فراموش کن فردا برات دردسر میشه
سلام جناب مشاور. خسته نباشید.
من دخترم ۱۵ سال سن دارم، از بچگی سعی کردم به سالم ترین حالت ممکن زندگی کنم، و تا سن ۱۲ سالگی به هیچ پسری حتی فکر نمیکردم، سن دوازده سالگی عاشق پسر عموم شدم که این عشق تا سن پونزده سالگیم بود، پسر عموم خبر نداشت از احساسم، سه بار خواستم بهش بگم ولی نشد البته پسر عموم نیومد، و من دیگه تلاش نکردم برای اینکه بهش بفهمونم، من تو این سه سالی که عاشقش بودم افسردگی بشدت سنگینی گرفتم در حدی دعوا خانوادگی شدیدی شد و تحدید شدم. حتی یکبار قرص خورم اما متاسفانه کارساز نبود، یکبار هم رگمو خیلی سطحی زدم.
من دختر مغروری بودم اما عشق من رو داغون کرد، سه سال پای یه عشق یه طرفه موندم جز افسردگی هیچی برام نداشت، من اجازه نمیدادم هیچ پسری غیر پسر عموم وارد زندگیم بشه ولی چند ماه پیش به یه پسر اجازه دادم وارد زندگیم بشه، کمکم کرد پسر عموم رو فراموش کنم، بعد چند وقت که بهش اعتماد کردم و فهمیدم پسر خوبی هست کم کم بهش دل بستم که اشتباه ترین کارو کردم، چند روز پیش تموم کرد رابطه رو و من به شکل خیلی بدی غرورمو شکوندم که برا آخرین صداشو بشنوم، هم غرورم شکست هم دلم شکست هم الان من موندم، غرور شکستم، دنیای خودم، تنهاییم و افسردگیم و فکر خودشکی کردنم که روز به روز بیشتر میشه، دیگه موندم چیکار کنم.
داغونم، من آدم ساده ای بودم نباید با خودم اینکارو میکردم.
فکر خودکشی همه جامو فرا گرفته😓😭
سلام من پسری ۱۷ ساله من یکی رو از بچگی دوست داشتم الان به این سن رسیدم بهش گفتم اونم به من گفت برای همین خیلی خوشحال بودم بیشتر عاشق شدم نمیدونم یک روزی بیا بگی من از اول نمیخوادم وقتی این حرف زده داغون شدم هروز چشم پرو از اشک هستی شب ها بیدار روز ها خسته من افسوی گرفتی نمیدونم دختر که از بچگی دوست داشتم یک روز بیا خیانت کنی الان با پسری دیگر رفت من اینجا مردهم زنده شدم
سلام من ۱۱ سالمه و عاشق یه کسی شدم ک ۱۲ سالشه هنوز حتی ب یک نفر هم نگفتم میترسم مثل سگ استرس و بغض دارم اگه مامانم پیشم نبود میزدم زیر گریه ولی من پسرم و خیلی ضایس ک بخوام با یه دختر ک یک سال ازم بزرگتره باشم اصلا شرایط خوبی هم نداریم من همدانم اون تهران قدش از من بلندتره قیافه اش هم ب بزرگتر میخوره ولی من قد کوتاهم بدبختی اینه ک مامانم هم ازش متنفره واقعا نمیدونم باید چیکار کنم الانم تا یه هفته فقط مامانم پیشمه بعدشم میرم همدان الان من کوهی از استرس و دردم نمیتونم احساساتمو کنترل کنم و تا الان کسی باهام راجب اینجور چیزا صحبت نکرده حتی فکر نمیکنم اون ب من علاقه داشته باشه خودم میدونم با پسرای دیگه ایه ک خیلی بهتر از منه ولی من دنبال راهی نیستم ک باهاش باشم چون میدونم غیر ممکنه ولی نمیدونم الان باید چیکار کنم و چجوری واقعا الان بیشتر از هر زمانی نیاز به راهنمایی دارم از اینکه عاشقشم مطمئنم چون کلی مقاله خوندم و دیدم دقیقا همونجوریم ولی حتی یک درصد هم احتمال نمیدم به من علاقه داشته باشه خیلی اعتماد به نفسم پایینه و الان نمیدونم باید به کی بگم واقعا و نمیدونم باید ازش دل بکنم یا نه واقعا خیلی گیج شدم امشب بدترین شب عمرمه یه کوهی پر از استرس و درد و سختی و ناراحتی و حس پوچی و کم بودن و کوچیک بودن رو دارم تحمل میکنم ولی نمیدونم باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید همین الان که دارم مینویسم چشام پر اشکه لطفا کمکم کنید ترو خداااااااااااا
با سلام
یه مقاله کامل در مورد فراموش کردن عشق در سایت هست شاید بهتون کمک کند.
سلام من ۲۰ سالمه یه شب که لبه ساحل داشتم والیبال تمرین می کردم پنج دختر ازم خواستن که باهام بازی کنن منم قبول کردم من از اول تا آخر حواسم به یکی شون بود که از همه با ادب تر و هم اون بامن صمیمی تر بود ولی من هیچ شماره هیچی ندارم که باهاش صحبت کنم و یکم آروم بشم اگر میشه یکی بهم بگه چطور فراموشش کنم
با سلام
دوست عزیز در دسته بندی عشق در این مورد مقاله خوبی کارشناسان نگارش کرده اند
من عاشقه یکی از پسرهای فامیل شدم که از من دو سال بزرگتر هست من نوجوان هستم چگونه می توانم نظر او را به خودم جلب کنم
باهاش صمیمی شو اولین قدم
بنظرم ولش کنی بهتره تو این سن حساس رفیق فکرتو درگیر نکن تو ۱۱ سالته بعدشم اون دختره تهران هست تو همدان.
من 12 سالمه وعاشق یه پسر ک 19 سالشه شدم اون پسره دوست شوهر ابجیمه ینی پسر عموم من می ترسم بهش بگم چون یه موقع به پسر عموم ینی شوهر آبجیم بگه ک ابروم بره من خیلی دوسش دارم اما نمیدونم ک اونم منو دوس داره دارم دیونه میشم اینقد ک فکرای الکی میکنم واقعا دوسش دارم شب و روز براش گریه میکنم حتی الان ک دارم مینویسم اشک از چشمام میاد نمیدنم باید چیکار کنم کمکم کنید کاش میشد بهم پیام بده بگه منم دوست دارم من دوسش دارم از فکرم بیرون نمیاد کاش اون بهم ی بار هم ک شده پیام بده، حتما درکم میکنید!
لطفا کمکم کنید.
خیلی ممنونم 🙏🏻
سلام من ۱۷ ساله هستم
من همیشه میگفتم عشق چیه اصن پسر یعنی چی
من عاشق هیچ پسری نمیشم ، من در طول عمرم عهد میبندم به هیچ پسری وابسته نشم
و عاشق نشم و ازدواج نکنم
بگم که دختری مذهبی هستم
و اصلا به هیچ پسری علاقه ندارم
همیشه اینا حرفام بود
ولی عاشق یه نفر شدم با دیدنش
حتی جلوش سعی میکردم طوری رفتار کنم که اصلا نگاهم بهش نیافته و از طرفی خودمو نشون بدم
نمیدونمنگاهم کرد یا نه
چون ما هر دو مذهبی هستیم
اون پسری خوبیه منم دختر خوبیم
با هم فامیلیم
ایشون دانشجوی رشته پزشکی و منم کنکوری تجربی
نمیدونم حس میکنم دوستش دارم
حتی در دفتر ارزوهام نوشتم که بهش برسم
میخوان احساساتمو کنترل کنم چونکه باید اول از همه به هدفم فکر کنم و درسم
ولی می ترسم یه وقت عاشق یکی دیگه بشه
یعنی به نظرتون چیکار کنم؟
سلام علیکم
خواهر منم مذهبی هستم و ۱۳ سالمه و از خیلی وقته عاشق پسر عمم ، که مذهبی هستن شدم …. ایشون بهم نگاه میکنه و لبخند میزنه ، حتی تا الان یک بار روم غیرتی شده …
اما واقعا نمی دونم بهم حسی دارن یا نه…
اوایلش خیلی کم کم شروع شد ، از مهر سال ۱۴۰۰ ….
اول کار به یکی از دوستان گفتم و ایشون گفت یک حس دوران نوجوانیه که فراموش کنی بهتره ؛ منم سعی کردم با مشغول کردن ذهنم همه چیز رو فراموش کنم اما نشد….
این رو هم عرض کنم که همه چیز از یک خواب شروع شد ؛ من قبل از این خواب به هیچ وجه به ایشون فکر نمیکردم ….
تا اون خوابه …
توی یکی از خواب ها ، ایشون داشت نماز میخوند و چون یک نشانه از وجود خدا درش بود به واقعیت خوابم و حرکات خود ایشون بیشتر ایمان آوردم….
اگر میشه لطف کنید، راهنمایی کنید.
متشکرم
سلام منم دخترم ومذهبی
ولی طرف مقابلم مذهبی نیست و میشه گف یجورایی از فامیلامونه
دقیقا برای منم از یه خواب شروع شد
حتی قبلشم به اون فکر نمیکردم
وقتی خوابه رو دیدم از خواب پاشدم همش گریم میگرف میگفتم خدایا من چمه
همینطوری گذشت هر روز گریه هام بیشتر شد هعی کله روزو شبو بهش فک میکردم گریه میکردم خب خیلی واسم سخت بود
ماه چهارم بود فک میکنم دیگه نتونستم تحمل کنم بهشون تو مجازی گفتم ولی اون با من برخورد بدی کردن ……گفتن که من تو این خطا نیستمو….
دیگه الان روم نمیشه ببینمشون یکبار که خونه عمم بودم ایشون هم هی میومدن میرفتن انگار که میخاست بیاد جلویه من که اذیتم کنه و حرصم بده
الان نزدیکه هشت ماهه که اینطوری شدم
اگر دیدمش چجوری باید رفتار کنم؟؟چون مطمائنم اون به طور غیر مستقیم میخواد اذیتم کنه…..
بخدا خسته شدم از این احساسم
سلام، من ۱۴ سالمه و عاشق دختر عموم شدم که ازم چند ماه کوچک تره. اما تقریبا دیر به دیر همدیگرو میبینیم. من باید چی کار کنم؟
سلام من امروز رفتن خانه ی مادربزرگم که خاله ام آماده بودن من از شبش می دانستم ولی صبح که رفتم دیدم پسری که دوستش دارم نیامده اون پسر خاله ی ناتنی من هست من به او علاقه شدیدی دارم چند سال پیش که کلاس دوم بودم آمد سرم را بوسید و همش دنبال فرصتی بود ازم خاستگاری کنه بعد یک روز نشسته بودم اون آمد بغلم نشست دستش را انداخت دور من جلوی جمع آرام پیشم گفت من بدون تو نمی توانم زندگی کنم بعدمن رفتم بعد ۱ و۲ سال موقع نهار که تمام شد اومد پیشم نشست داشتن درباره ی چیزی صحبت می کردن من گفتم چی بعد اون برام شعر خواند گفت امشب شب عشق همین امشب را داریم و…. جلوی جمع بعد همش داشت با خواهرش نگاه من میکرد بعدالان من ششم تمام کردم نه به من پیام میده نه وضعيت هایم را می بینه نا هیچی من ۱۴ سالم هست اونم ۲۰ سال من دارم دیوانه میشم می خواهم باهاش صحبت کنم پیام بدم نمی دونم چی بدم میشه راهنمایی کنید
جواب بدین خواهشا
شماها دنبال رابطه اید ولی از نظر من تو این سن دردسره من اینکارو کردم باعث پشیمونی شد اون رفت ب خانوادش گفت و نزدیگ بود منو واقعا از روزگار حذف کنه
من فقط دیگه ترجیهن دنبال هم صحبت با جنس مخالفم ک اونم سخت پیش میاد ولی…..
از نظر من عشق بد نی ولی دردسر و مسعولیت داره کاره سختی تو این سن ها پس توصیه میکنم بجای عشق و رابطه فقط باهاشو هم صحبت شو و هم درد\;
سلام من عاشق پسری به اسم ارمین هستم و در محلم زندگی میکنه من دیروز بهش گفتم آرمین من دوستت دارم البته به دوستم گفتم بگه که او در جوابش گفت من دوست ندارم و یکی دیگه دوست دارم من جلوش گریه ام یهو شروع به گریه کردم الان میشه بگید چیکار کنم ؟؟؟
با سلام
این پست حتما بخوانید
چگونه کسي را که دوست داريم فراموش کنيم؟ 2 گام و 11 راهکار حیاتی
سلام وقت بخیر، من دختر 17سالمه وعاشق پسری شدم 25سالشه وفامیل دوروالان یک ساله کع من ایشون رومیشناسم، وقتی میدیدمش حس میکردم بهم علاقه داره والان چند وقت که ندیدمش ونمیدونم چه حسی داره بهم.. اما از نظر سطح خانوادگی، مالی، باهم یکسان نیستیم من همیشه دعامیکردم که اگه خیر وصلاحوباهاش خوشبختمیشم بهم برسیم… بعضی وقتاهم کع میخواستم فراموشش کنم ی اتفاقی می افتاد ی حسی تو دلم ایجاد میشد ومن دوباره بهش فکر کنم.
خواهش میکنم بهم بگین من باید ایشون رو فراموش کنم یانه؟؟ وهمین جوری امیدوارم باشم که ی زمانی بهش میرسم لطفا بهم بگین 🙏🏻ممنون میشم
منم دقیقا شبیه تو ولی من ۱۶ سالمه اون ۲۱ سالش و اینکه من از وقتی ک یادمه از ایشون خوشم میآمد عشق جدیدی نیست
ولی دقیقا شرایط تورو دارم از هیچ لحاظی باهاش تفاهم ندارم وضع مالی و خیلی چیزای دیگه ازم پایینتره. وقتی میدیدمش احساس میکردم بم علاقه داره با حرفاش و رفتاراش ولی الان که یکی دوساله خیلی ندیدمش نمیتونم بفهمم چقدر مثل قبله یا اصن احساسات و حرفاش واقعی بودن یا الکی و دعا میکنم اگه صلاحه بشه و منم اصلا نمیتونم فراموشش کنم خیلی عم خواب ازش دیدم حتی بعضی وقتا که بهش فکر نکردم اومده تو خوابم واسه همین فکر میکنم اونم بهم حس داره و فکر میکنه
سلام جناب مشاور من یه پسر هستم حدود 14 سالمه من به دختر دائیم علاقه شدید دادرم واینکه اونم من رو خیلی دوست داره اون یک سال از من کوچک تره ولی خب من حالا دیوانه شدم مغزم خیلی درگیرش هست نمیخام فراموشش کنم چون بهش علاقه دارم فقط از نظر شما این علاقه درست هست یا خیر
اینا همش چرته😂😂😂
ت فک کن
سلام جناب مشاور.من یه دختر ۱۸ ساله هستم و از ۱۲ سالگی به پسر عمم که الان ۲۸ سالشه علاقه دارم ولی میدونم که این علاقه اشتباهه و حتی الانم از اینکه دوسش دارم ناراحتم پسر خیلی خوبیه ولی خانواده هامون تو یه سطح نیستن.رفت و امدمون تو این چند سال بیشتر شده و بلااستثنا هر هفته خونمونن و خیلی با هم صمیمی هستیم و کلی گپ میزنیم ولی میخوام از این حس خلاص شم به نظرتون چیکار کنم؟!
سلام من هم ۱۲ ساله هستم وعاشق پسر عموم که۲۰ ساله هست شدم
نمیدونم منو دوست داره یانه
خانواده ما مذهبی هست وارتباط نزدیک هم نداشتیم من وقتی که میبینمش خیلی خوشحال میشم
ولی اونها الان ساکن شهر دیگری هستن
خیلی دوست دارم ببینمش
همه میگن کنترل کنید مراقبت کنید
خب چطوری کنترل کنیم ما هم میدونیم باید کنترل کنیم
اما چطوری باید دیگه از کسی خوشم نیاد؟ واقعا اذیت دارم میشم سر این چیزا
دقیقا درسته
تموم حرفای داخل این مقاله رو خوب بخونید متوجه میشید من ۱۹سالمه
عشق یه چیز عادیه علاقه اینا همه بوجود میاد
من خودم توی بدترین شرایط زندگیم وابسته یکی شدم اونم مجازی
پشت کنکوریم ۷ماه با یکی بودم اونم پشت کنکوری
گذاش رف گف بعد تیر میایم
الن اون درسشو میخونه من اینور دارم هر روز میمیرمو زنده میشم
رفتم روانشناس فایده نداش روانپزشک بازم فایده نداش
هرروز دلم براش تنگ میشده دیونش بودم با اینکه هزار نفر بهترز اون میخواستن منو ولی نمیتونسم قبول کنم
حتی توی ی ماه ۳تاخواستگار داشتم ۲تاشون دانشجو پزشکی
ولی حالم بهم میخورد بجز اون به کسی دیگ فک کنم
حتی النم همین وضو دارم
بخدا آدم تا خودش نخواد هیچ وقت نمیتونه کسیو فراموش کنه عاشق شدم یکی مث اعتیاد میمونه همین خواسی فراموش میشه نخوایم نمیشههه
سلام من ۱۳ سالمه و فکر میکنم خوشم از یه پسر میاد که ۱۴ سالشه
نمیدونم واقعا خوشم ازش میاد یا نه ولی همش بهش فکر میکنم
به نظرتون باید چیکار کنم بفهمم دوسم داره یا نه
تو یه کلاس زبانیم
تویه کدوم شهرین
واقعا درک میکنمت عزیزم ولی منم همین مشکل رو دارم روم نمیشه بهش بگم
سلام من یه دخترم و قبلا عاشق شدم ولی هیچ وقت احسایم رو بهش نگفتم چون کسی که دوستش داشتم گفت که میخواد بره خارج ازدواج کنه و منم کلا استعداد خیلی خوبی در نشان ندادن احساساتم دارم طوری که وقتی که خیلی از درون ناراحتم صدام در نمیاد ولی گریه نمیکنم جلو بقیه و حتی خیلی ها ازم سوال میکنن تو اصلا گریه هم می کنی؟ به خاطر همین اونروز وقتی این حرفش رو شنیدم عین یه جوک بهش خندیدم و گفتم چه باحال ولی از درو ن ریختم و بعد از اینکه از پیشش رفتم تا دو سه ماه حالم بد بود ولی کسیچیزی نفهمید و من دیگه ارتباطم رو باهاش قطع کردم و فراموشش کردم چون اون هم مثل من هدف خودش رو داره و الان شش سال از اونموقع میگذره و من دوباره عاشق شدم ولی باز هم نمی خوام تا وقتی خودش بهم نگه بهش بگم و هیچ کس از عاشق شدنم اصلا خبری ندارهحتی دوستام نمی دونم چیکار کنم نمیتونم بهش بگم و احتمالا دوباره نابود میشم بخاطرش به همین دلیل دارم رو خودم کار میکنم که دوباره فراموشش کنم ولی حالا فهمیدم اون هم منو دوس داره چون بهم گفت حالاوچیکار کنم جواب مثبت بدم میاد خواستگاریم منفی بدم که کلا همچی منتفی میشه لطف میکنید کمکم کنید. (。◕‿◕。)
سلام ستاره بامن دوس میشی
اره میتونیم باهم دوست بشم (。◕‿◕。) (◉‿◉)
لطفا بگید که چطوری باید فراموشش کنم؟؟؟؟
اصلا نمیشه خیلی سخته
سلام
من دختر ۱۵ ساله هستم عاشق ۱۷ ساله شدم باهم فامیل هستیم .
ولی میخوام فراموشش کنم ،میشه بگید باید چیکارکنم تا از یادم بره و فراموشش کنم یا دیگه عاشقشش نباشم؟
ببین عشق به این سادگی ها از بین نمیره💔
شاید بگی همه چی تموم شد و… اما اگه ی بار دیگه ببینیش یا صداشو بشنوی همه چیز تغییر میکنه
من خودمم مثل خودتم😢 ی زخم خورده و..💔
سلام من ۱۴سالمه و پسری که دوسش دارم۲۰
سالشه.
پسر عمم هستن ایشون.
نمیتونم بگم عشقه یانه …
حس گذرایی هم نیست تقریبا نزدیک سه ساله که متوجهش شدم.
این احساس هر روز به من کمک میکنه فرد بهتری باشم.
مثل خودش موفق باشم…درس بخونم..کتاب بخونم…که موقع بحث باهاش کم نیارم…خیلی ناخودآگاه داره من رو تکامل میده..من از روزی که متوجه این حس شدم خودم رو بیشتر دوست دارم،زندگی رو بیشتر دوست دارم،به آینده امیدوارم ترم…
واقعا تا به اینجا هیچوقت باعث حال بد من یا خدایی ناکرده پسرفت یا افت تحصیلیم نشده..
خودم حس میکنم برای اینکه این احساس، احساس منتطقی و متداومیه باعث رشد هر دونفرمون میشه…مامانم دیشب میگفت فقط یک درصد به این فکر کن انتخاب اون تو نباشی اون موقع میدونی چه ضربه ای میخوری..اما من متوجه حس اونم میشم.. خیلی چیزا گفتنی نیست…احساس کردنیه…مثلا وقتی تو جمع نشستیم و یهو نگاش میکنم و متوجه میشم خیلی وقته به من زل زده..باهمه سردو خشکه ولی تا میخواد بامن صحبت کنه مهربون ترین ورژن خودشو به نمایش میزاره ..همیشه سعی میکنه منو بخندونه و وقتی میخندم محو خنده هام میشه…دخترعمم میگفت اکثر مواقع وقتی بحث تو میشه ازت دفاع میکنه.. من به درستی این عشق شک ندارم…اصلااا…هیچوقتم بیخیال کسی که باعث رشد و ترقی من شد نمیشم…فقط میخواستم بدونم حسی که سه ساله تداوم داره بعد ها هم ادامه داره یا مربوط به این سن نوجوانی و ترشح هورمونای مزخرفیه که توی این سن ترشح میشه ؟؟
فکر کنم لازم باشه بگمم که عشق آتشین نیست یه حس آبی ملایمه همیشه همراهه..
عزیزم منم همین حسو به یه نفر داشتم اونم 5 ساااال
منم بعضی مواقع نگاه خیرشو رو خودم حس میکردم
حتی در صورتی که وقتی می خواستم باهاش حرف بزنم نمیتونستم به چشماش نگاه کنم
ولی این چند وقت آدم دیگه ی شدم وقتی فهمیدم یکی از بهترین رفیقام که از کوچیکی باهاش بزرگ شدم بهش حس داره انگار منم گذاشتم اون بهش برسه
به این عشق پایان دادم
نمیدونم چرا
سلام من ۱۲سالمه و عاشق پسر دوست بابام شدم اونم ۱۲سالشه من خیلی دوسش دارم نه مامانم میدونه نه بابام نه خود پسره♡ من کامل میشناسمش خیلی درس اخلاق ادب تازه کمربند مشکی تکواندو هم داره
میگم که همه چیش بیسته👌🏻
اما نمیتونم به نزدیک نرین دوستم هم بگم نمیدونم چه مرگمه گند زدم تو درسام نمره ی ریاضیم افتضاح شد
لطفا تا بقیه امتحان هامو گند نزدم بگید چیکار کنم
دارم دیوونه میشم
#لطفا#کمکم #کنید
این فقط یه احساس که در این سن معمولا اتفاق میفته و به نظر من بیخیال شو فعلا و بچسب به درس ات گلم
نظر من اینه که تو این سن بچسبی به درسات بهتره .
منم همینطور
سلام شما سعی کن وقت درس خوندن بهش فکر نکنی منم دقیقا دارم همینطور میشم ولی مشکل من خیلی جدی تر از ایناس و ایندم در خطره شما هم چون هنو سنت کمتره به هر کی بگی قطعا میگه بچه ای بزرگ میشی یادت میره منم از ۱۱،۱۲سالگی عاشق شدم ولی هنوز هم دوسش دارم اونم خیلی خیلی زیاد در حد جنون ولی خب بازم باید تحمل کنم شما الان سعی کن درستو بخونی و اینطوری که شما گفتی سختی هات کمتر میشه تنها چیزی ممکنه گیر بدن بهت سنتونه چون هم سنوسال همین ممکنه مامان و باباتون بهتون بگن ولی الان سعیتوبکن درستو بخون ولی که به سن۱۸سالگی رسیدی به یکی از اعضای خانوادت بگو و کم کم به همشون بگو ممکنه یکم سختی برات پیش بیاد ولی خب باید تحمل کنی اگه واقعی دوسش داری البته شاید شما به اون سن رسیدی فراموشش کنی البته باز هم نظر خودت مهمه ولی من چون چند سالی ازت بزرگ ترم و یکمی تجربم بیشتر بود تجربه های خودم گفتم که اشتباه منو تکرار نکنی
سلام
من عاشق شدم جز پدر و مادر خواهر برای دومین بار عاشق شدم .
با یکی هم نه با سهالی چهار نگاه
ایا حرکت عاطفی من درست است؟
من فقط نامش را میدانم و انشایی خیلی دوران با این دختر
نه سن میدانم نه چیزهدیگه نام ونشانشو میدانم .یک بار نزدیک بود من رو باتری کمان واقعی بزنه،این ها حرف اضافه است اصل مطلب:در ابتدا عاشق وی شدم ،سپس عاشق دختر دیگری شدم ،سپسش عاشق این شدم باز،ایا عشق اینگونه صحیح است؟ولی همه جوره کنه روانی کرده عاشق شدم بددد
سلام من ۱۵ سالمه..راستش من یه سال قبل از طریق فضای مجازی با یه پسری اشنا شدم ۱۷ ساله خیلی خوب میشناختمش و با اینکه مجازی بود اما میشناختمش..بعد یه مدت فهمیدم عاشقش شدم …اونم بعد چند ماه عاشق من شد اما من اصلا نمیخواستم وارد رابطه شم و گفتم نه شاید فک کنین دیوونه م ولی واقعا عذاب وژدان دارم وقتی وارد رابطه ایی شم خلاصه من از همه جای شبکه های مجازی رفتم که پسره رو فراموش کنم ما تو یه گروهی بودیم که یه پسر همسن خودمم بود خلاصه اون گروه هیلی خوب بود نه اهل رل بودن نه … اون پسره قبل این ماجراها اومد پیوی من خیلی خجالت میکشید خلاصه با زور گفت که عاشق دوستم شوه کمکمش کنم منم قبول کردم اما خیلی دعوا شد تو گروه و.. خلاصه بینش دوستم که اصلا از پسرا خوشش نمیاد بهم خورد اینم بگم که دوستم از اون پسره بزرگتر بود خلاصه این پسر که دوستم بود عشق و رل نه هاا دوست
این واقعا ناراحت بود چون دختره فهمیده بود عاشقشه و .. دوست پسره لو داده بود بهش
خلاصه منم وقتی دیدم حالش خیلی بده منم درد خودمو بهش گفتم و باهم تصمیم گرفتیم عشقامون رو فراموش کنیم
من فراموش کردم اصلا اصلا هیچ حسی به اون پسر ۱۷ یا ۱۶ سالهه ندارم اما این پسری که باهاش دوست بودم این دوستم رو انگار نتونسته خوب فراموش کنه نمیدونم دقیق والا ولی خب همیشه ارومش میکردم و… حالا بعد اینکه اونو فراموش کردم با اینکه میدونم منو این پسری که باهاش دوستم اصلا نمیتونیم باهم باشیم هم از نظر اینکه نمیتونم وارد رابطه بشم و از نظرم گناهه هم یه خاطر یه سری دلایل اما حالا..یه ذره حس بهش پیدا کردم نمیخواام بیشتر عاشقش شم تروخدا بگین چیکار کنم؟اینم بگم درس هردومون خیلی خوبه اما خب..نمیخوام عاشقش باشم چون بهم نمیخوریم ..شایدم بخوریم…ولی به هر حال نمیخوام قلبم بشکنه چیکار کنم؟
سلام
وای خدا انگار داستان خودم بود😭😭😭
منم درست مثل تو گیر کردم دست این پسر اگه میشه کمکم کنید لطفاً
هم عاشقشم هم مومن بد جور چند بارم گفتم تموم بشه ولی خوب جواب سربالا میده
خدایا انگار داستان منه
فاطمه هم تو منو درک میکنی و هم من تورو اگه این مطلب دوباره دیدی بقیه داستان بگو تا منم بگم یا شاید تونستیم به هم کمک کنیم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
سلام من چند روزه عاشق یک دختر شدم خیلی دوسش دارم من شانزده سالمه ولی اون یک سال از من بزرگتره خیلی بهش علاقه دارم دوست دارم آینده باهش ازدواج کنم خودم میدونم الان موقعه عاشق شدن نیست ولی اگه بگه بیا همرو ببینیم چی بهش بگم یا برم پیشش فقط مخوام عشق بینمون بمونه باید چکار کنم من اول خیلی بهش ابراز علاقه کردم روز اول رابطه تویی تلگرام تمام شد که میخواستم چهار روز بره شهرستان بهم گفت خداحافظ عشقم نفسم عکسش هم فرستاد برام گفت دلت واسم تنگ نشه میام الان چیکار کنم ؟؟؟؟؟من خیلی دوسش دارم سهم قلب منه اگه بله میمیرم کمکم کنید ممنونم ؟ نماز ها هم میخونم اونم هم مومن هستم چادری منم هم هستم چیکار کنم عشق بینمون بمونه کمک ممنونم
خاک تو سرت نماز میخوانی و رابطه نامشروع دون زنا داری
تو اینجوری هم حیا اون را کم میکنی هم آبرو شا میبری
تا دیر نشده توبه کن که رسوا نشی مطمئن باش اگه مال تو باشه بهش میرسی
درزم اگه دوسش داری بدان که اگه قسمتت نشد بعدا براش مشکل پیش میاد
از کجا میدونی منظورش اون بوده؟
خجالت بکش
چرا چرتو. پرت میگی چه ربطی به نماز داره دو نفر عاشق همن دوس دارن باهم رابطه داشته باشن نمازم بخونن به تو چه اخه
گناههههه
عشق کیلو چنده من بهتون نصیحت میکنم قلبتونو زنجیر کنید نزارید احساساتون موجب بدبختیتون بشه و الان همه ی ما در سن ۱۵ و۱۶ سالگی همش تو فکر اینیم که بزرگ شدیم میتونیم هرکاری دلمون میخواد رو انجام بدیم و لی بنظر من هیچوقت عاشق نشید چون قلب انسان بازیچه دست یه مشت خر و گاو نیست که موچالش کنه بعدشم بندازش بیرون🙂🖤
👌🏻
من عاشق یه پسر ک چهارده سال ازم بزرگتره شدم من شانزده سالمه
بهش ابراز علاقه کردم ولی احساس میکنم دوسم داره نمیدونم والا
اصلا حوصله درس، و.. ـنیس من اونو خیلی دوست دارم بیش از حد
همیشه ارزو دارم بهم اس بده ولی اون نمیده میترسه من وابسته شم و بهش نرسم